مرسده عامری//

 

کودک نمی‌داند مرگ چیست و نمی‌تواند درک کند که کسی می‌تواند دیگر این‌جا نباشد.
در حال حاضر، کودکان، نوجوانان و بزرگسالان، روزانه به‌طور غیرمستقیم از طریق رسانه‌ها یا به‌طور مستقیم در جریان مرگ افراد نزدیک و دوره سوگواری پس از آن مواجه می‌شوند.
در جامعه مدرن که مدام باید در آن کارکرد داشته باشیم، مرگ اغلب به عنوان چیزی نامناسب و ترسناک به ذهن ما می‌آید. فرایند مرگ از دایره خانواده به بیمارستان‌ها منتقل شده است.
مرگ، انسان‌ها را به نوعی به سکوت وا می‌دارد. حتی والدین اغلب فکر می‌کنند که تا زمانی‌که ممکن است باید فرزندان خود را از فهم این موضوع محافظت کنند. آن‌ها پاسخ سوالات کودکان را که ناگزیر در برخی موارد به وجود می‌آید نمی‌دانند.
با این‌وجود، کودکان و نوجوانان نیز مرگ را تجربه می‌کنند؛ در زندگی روزمره مانند پرندگان مرده یا گربه‌هایی که زیرگرفته شده‌اند، یا در مورد مرگ همسایه می‌شنوند و هر روز انسان‌ها و کودکان مرده را در تلویزیون می‌بینند. در بدترین حالت، آن‌ها از مرگ یک عضو خانواده نزدیک یا همکلاسی خبردار می‌شوند.
بچه‌ها سوالاتی را که در مورد مرگ دارند در زمانی تجربه می‌کنند که به‌شدت با این موضوع در ارتباط هستند. این مسئله هم‌چنین برای آنان ترس ایجاد می‌کند. در اثر واکنش‌های محیط اطرافشان، می‌فهمند که مرگ چیزی ترسناک و تهدیدآمیز است که بزرگسالان ترجیح می‌دهند درباره آن صحبت نکنند و بهتر است که در موردش سوال نپرسند.
کودکان برای هضم این ترس و غم و برای پاسخ به سوالاتشان به کمک و پشتیبانی نیاز دارند.
کتاب‌ها و داستان‌ها به عنوان یک منبع شناخته‌شده قابل اعتماد، نقش تعیین کننده‌ای در این زمینه دارند.
از اواسط دهه ۷۰ میلادی، موضوع مرگ بیشتر و بیشتر و با تاکید بر نکات متفاوت، در ادبیات کودکان مطرح شد. به‌طوری که امروزه در ادبیات کودک، تعداد زیادی کتاب وجود دارد که مضمونشان مرگ یا مردن است.
طرح موضوع مرگ در ادبیات کودک، فرصتی را فراهم می‌کند تا انواع مختلفی از ارتباطات در مورد موضوعی که اغلب در جامعه ما، ارتباطات را قطع می‌کند، پیدا شود. این خود می‌تواند فرصتی برای کاهش ترس والدین و مربیان از صحبت درباره این موضوع باشد و ابزاری برای نوع بیان این موضوع ارائه دهد.
وقتی از صحبت درباره مرگ با کودکانتان خودداری می‌کنید، شانس این‌که این تجربیات را به درستی طبقه‌بندی کنند و به فراخور سنشان آن را درک کنند، از آن‌ها می‌گیرید.
مکالمه با کودکان در این مورد مهم است. کودکان در هر صورت بلافاصله احساس می‌کنند که چیزی سر جایش نیست یا والدینشان احساس خوبی ندارند. اگر در این باره با آنها صحبت نکنید، نمی‌توانند رویدادها را درست طبقه‌بندی کنند و افکار خودشان را در آن مورد داشته باشند. این موضوع می‌تواند باعث ایجاد ترس شود، زیرا تفسیرهای آنها از حوادث می‌تواند بسیار ترسناک و شدیدتر از واقعیت پیش‌آمده باشد.

چگونه با کودکان در مورد مرگ صحبت کنیم؟

هنگام گفت‌وگو با کودکان، به نکات زیر توجه کنید:

– کودک را در مورد اتفاقی که افتاده، صادقانه آگاه کنید.

– برای توصیف مرگ، از به کار بردن کلماتی مانند «خوابیده»، «رفته» و مانند آن اجتناب کنید. به‌خصوص در مورد کودکان کوچک‌تر، ماهیت تمثیلی این‌گونه کلمات را درک نمی‌کنند و این می‌تواند برایشان ترس ایجاد کند.

– کودک را مطلع کنید که کسی که مرده هرگز برنخواهد گشت. این اطلاعات فرایند سوگواری را پشتیبانی می‌کند.

– اجازه دهید سوالات کودک مکالمه شما را پیش ببرد و به تمام سوالات پاسخ دهد. اگر چیزی را نمی‌دانید، آن را اذعان کنید.

– احساسات و خواسته‌های خود و فرزندتان را بیان کنید تا طبیعی جلوه کنند.

– به کودکتان امید و امنیت بدهید.

– از آن‌جا که کودکان به سرعت در مورد همه‌چیز احساس مسئولیت می‌کنند، مهم است که به احساسات گناه احتمالی آن‌ها رسیدگی کنید.

– کودکان را مجبور نکنید صحبت کنند، اما به آن‌ها بگویید که گفت‌وگو در هر زمان ممکن است.

کودکان چگونه عزاداری می‌کنند؟

– این به‌سطح آگاهی کودکان بستگی دارد که آن‌ها مرگ را چگونه درک می‌کنند.

– کودکان نسبت به بزرگسالان متفاوت عزاداری می‌کنند. آن‌ها به‌طور مداوم غمگین نیستند، بلکه به‌صورت پرشی احساس اندوه دارند و احساساتشان دوباره و دوباره تغییر می‌کند. پس با توجه به این‌که عزاداریشان بارها قطع می‌شود، ممکن است طولانی‌تر از عزاداری بزرگسالان باشد.

– علاوه بر این، کودکان دارای توانایی محدودی برای تنظیم احساسات خود و تحمل احساسات استرس‌زا در دوره زمانی طولانی هستند. بنابراین، آنها به عباراتی کودکانه برای بیان غم و اندوه خود نیاز دارند و نیز به زمان‌هایی که بدون غم و اندوه وقت بگذرانند و حواسشان پرت شود، به‌طور مثال، بازی کنند.

– هر کودک متفاوت است و مهم است که هر کس به روش خود غم و اندوهش را بروز دهد.

چگونه می‌توانم به یک کودک غمگین کمک کنم؟

– روال معمول روزمره را نگه دارید و ساختارها و مرزهای واضح تعیین کنید. این باعث انتقال حس امنیت می‌شود.

– به کودکان توجه کنید و به آن‌ها مهر بورزید.

– احساساتتان را نشان دهید. در این صورت کودکان می‌فهمند که مسئله‌ای نیست اگرغمگین باشیم و احساساتمان را نشان دهیم.

– کودکان را در تصمیم‌گیری‌ها دخیل کنید. این احساس کنترل شرایط را افزایش می‌دهد و باعث می‌شود کمتر احساس بدون چاره‌بودن داشته باشند.

– اگر کودکان تمایل دارند، اجازه دهید در بخشی از مراسم خاکسپاری شرکت کنند.

– اجازه دهید کودکان نقاشی کنند، گِل‌بازی و بازی کنند برای اینکه مرگ را بهتر درک کنند و احساساتشان را بیان کنند.

– به کودکان فرصت بدهید تا با فردی که مرده، خداحافظی کنند.

– آن‌ها می‌توانند برای فردی که مرده نقاشی بکشند و آن را سر خاکش بگذارند یا آن را به بادکنکی متصل کنند و آن را به هوا بفرستند.

– کودکان می‌توانند جعبه‌ای را بردارند و چیزهایی را که با فرد متوفی دارند و از آن‌ها خاطره دارند، در آن قرار دهند.

– بهتر است کودکان, به‌خصوص کودکان زیر ۶ سال در مراسم ختم، خاک‌سپاری و مراسم پر جمعیت و پر سروصدا شرکت نکنند. اگر خودشان تمایل دارند تا با متوفی خداحافظی کنند، می‌توانید این‌کار را به‌صورت جداگانه با او انجام دهید. مثلا شمعی روشن کنید و از احساساتتان باهم گفت‌و‌گو کنید.

***

منبع:
مجله سوئیسی Projuventute
وبسایت رادیو بَیِرن

(Visited 310 times, 1 visits today)