آیدا پیغامی// روایت نخست از واگن شلوغ مترو شروع می‌شود. زنی تقریبا ٤٥ساله که ظاهری آراسته دارد، به زنی حدودا ٣٠ساله که با بچه‌ای کنارش نشسته، نگاه می‌کند. کودک دختر است و ٣‌سال دارد. زن نگاهی به کودک می‌کند و دست روی سر او می‌کشد. در ادامه به مادر کودک می‌گوید قصد دارد به کرمانشاه برود و از آن‌جا دختری که خانواده‌اش را از دست داده همراه خود به تهران بیاورد. آخر از دست پسر ١٩ساله‌اش به ستوه آمده و…
ادامه مطلب