گفتوگو با نوجوانان درباره مغالطهها؛ شماره هشتم: اسکاتلندی واقعی
الهام فخرایی//
اگر در جمع نوجوانها باشید، خیلی زود شاهد بحث و گفتوگوهای پرحرارت و چندنفری آنها خواهید بود. گفتوگوهایی که گاهیوقتها به دلخوری، دلزدگی و رهاکردن بحث بدون رسیدن به نتیجهای قابل قبول برای طرفین منتهی میشود.
البته صرف به نتیجهای مشترک نرسیدن، امری منفی محسوب نمیشود، آنچه باید از وقوعش پیشگیری کنیم یا برای مقابله با آن آماده باشیم، دلزدگی و نسبیگرایی افراطی ناشی از نداشتن مهارت کافی در گفتوگوی نقادانه است.
نوجوانها بهدلیل ویژگیهای روانشناختی و هیجانات دوره نوجوانی بیشتر مستعد چنین اشتباهاتی هستند و گاهی حتی ناخواسته در گفتوگوها دچار مغالطه میشوند.
یکی از مشهورترین مغالطههایی که میتواند گفتوگو را به بنبست بکشاند، مغالطۀ «نمونه واقعی» یا «اسکاتلندی واقعی» است. فردی اعلام میکند که همه اسکاتلندیها شجاع هستند و اگر مثال نقض بیاورید، مدعی میشود آن شخص یک اسکاتلندی واقعی نیست.
این مغالطه بهویژه وقتی از طرف بزرگسالان به کار رود، احتمال پذیرش آن و در نتیجه شکلگیری باورها و استنتاجهای اشتباه از سوی نوجوان افزایش مییابد.
برای روشنتر شدن موضوع، مثالهای زیر را مرور کرده و با نوجوانها دربارهاش گفتوگو کنید:
1. مرد واقعی هرگز به دوستانش پشت نمیکند.
سعید از همراهی با یک رفتار اشتباه دوستانش پرهیز میکند و آنها برای تحت تاثیر قرار دادنش از جملۀ بالا استفاده میکنند.
سعید مثالهایی میزند تا نشان بدهد قرار نیست مرد واقعی به کارهای اشتباه تن بدهد، اما آنها تاکید میکنند که مثالهای او درباره مردان واقعی صدق نمیکند.
2. دیندار واقعی فقیر است.
مریم با این باور موافق نیست، او افرادی را میشناسد که باورهای دینی دارند ولی فقیر نیستند. آتنا در جواب میگوید: اینها حتما دیندار واقعی نیستند، وگرنه دینداری با پولدار بودن جور در نمیآید. بقیه بچهها هم در تایید نظر آتنا سر تکان میدهند.
3. تیزهوش واقعی برای فهمیدن درسها و گرفتن نمره خوب نیازی به تلاش ندارد.
حسین در جواب جملهٔ بالا، پسر عمهاش را مثال میزند که همیشه برنامه منظمی برای کارهای مدرسهاش دارد. پوریا میگوید: خب این نشان میدهد که پسرعمه تو واقعا تیزهوش نیست وگرنه لازم نبود اینهمه تلاش کند.
4. اگر بچه برای پدر و مادر عزیز باشد، هیچوقت به خواستههایش نه نمیگویند.
مینا سعی میکند به برادرش توضیح دهد که اینطور نیست و او واقعا برای والدینش عزیز است، اما بهنظر محمد دوستداشتن واقعی با نه گفتن جور در نمیآید، پس والدین آنها فقط ادای دوستداشتن را در میآورند.
درباره هر کدام از این مثالها گفتوگو کنید. آیا پشتنکردن به دوستان همیشه کار درستی است؟ آیا وفاداری یک ویژگی جنسیتی مختص مردان است؟ رابطه دینداری و ثروت چیست؟ بدون تلاش هم میتوان به موفقیت رسید؟ اگر کسی را دوست داریم هیچوقت نباید با او مخالفت کنیم؟ و…
از نوجوانها بخواهید مثالهای بیشتری بزنند، بپرسید آیا تابهحال تجربههای مشابهی داشتند؟ هر چه بیشتر بتوانید گفتوگو را به سمت تجربههای واقعی آنها ببرید، درک این مغالطه برای آنها راحتتر خواهد شد.
به نوجوانان بیاموزید در چنین شرایطی بهجای تسلیمشدن از طرف مقابل بخواهند برای نمونه واقعی تعریف ارایه کند. ویژگیهایی که در نمونه واقعی باید وجود داشته باشد یا نباید باشد را بیان کند و درباره هر کدام دلیل ارایه کند.
برای برونرفت از این وضعیت نوجوان باید بتواند روی استدلال اصلی متمرکز بماند و از طرف مقابل برای ادعایش، دلیل مطالبه کند.
دقت کنید که نوجوانها بسیاری اوقات دچار مغالطه میشوند، چون به این گزارهها واقعا باور دارند نه اینکه آگاهانه و با هدف فریبدادن دیگری، آنها را بررسی و انتخاب کرده باشند. بههمیندلیل تمرین، توجه و بررسی مستمر باورها به مرور منجر به تقویت تفکر نقادانه بهعنوان مهارتی فکری شده و از گرفتارشدن آنها در تلههای شناختی پیشگیری خواهد کرد.