رضا عبدی//

قرار بود برای پرونده ژان کلود مورلوا و رمان تحسین‌شده «رودخانه واژگون» یادداشتی بنویسم، اما خواهش کردم اجازه داشته باشم تا به‌جای آن، درباره کتاب محبوبم از او، «کودک دریا»۱، بنویسم.

کودک دریا، روایت یک سفر ناگهانی و بدون برنامه به سوی دریاست؛ یان، پسر کوچک خانواده دوترلو، در نیمه‌شبی بارانی برادرانش را بیدار می‌کند، لباس پوشیده‌نپوشیده مجابشان می‌کند برای اینکه توسط پدرشان کشته یا آن‌گونه که بزرگترین برادر می‌گوید اذیت نشوند خانه را ترک کنند و به‌سوی دریا بروند. کتاب روایت جذاب و جانداری دارد. راوی‌ها به تناسب ماجرا افراد درگیر و مربوط به این سفر هستند. فرم روایت داستان و زبان و زاویه دید راوی‌ها، که برادرهای یان، زنی که مددکار مدرسه است، راننده، نانوا، مکانیکی که همسر مددکار مدرسه است (و یک فصل درخشان داستان، تک‌گویی شاعرانه و بسیار جذاب اوست)، ژاندارم، نگهبان ویلا، کارخانه‌دار، پدر و مادر و رهگذران و مسافران هستند، جذابیت قصه و تعلیق آن را برجسته می‌کند. 

ژان کلود مورلوا بر خلاف سایر آثاری که داستان سفر قهرمان یا شخصیت‌های قصه را روایت می‌کنند تا به موازات آن سیر تحول و تکامل آن‌ها را هم در طول سفر به مای خواننده نشان بدهند، سفر پسران خانواده دوترلو (سه جفت دوقلو و یان کوچک‌ترین پسر و قهرمان کتاب) را نه سفری برای ساخته‌شدن شخصیت‌ها، و نه سفری برای این‌که آن‌ها خود را بشناسند و تغییر کنند و کامل بشوند، بلکه سفری برای نشان‌دادن رنجی که بچه‌ها به عنوان نمایندگان نوجوان جامعه فقیر فرانسه در زندگی متحمل می‌شوند، در نظر گرفته است. 

تقابل بچه‌ها که همگی جابه‌جای داستان با تشبیهات شاعرانه اما تلخ و سیاه، ژولیده و دچار سوءتغذیه معرفی می‌شوند، با چالش‌هایی که برایشان در این سفر پیش می‌آید و با آدم‌هایی که کاملاً بر حسب تصادف سرراهشان قرار می‌گیرند، دنیای کثیف و بی‌رحمی را می‌سازد و به تصویر می‌کشد که هرچند برای نوجوانانی که حمایت خانواده را ندارند و تنهایند، ناامن و خطرناک است، اما مقدر است و آن‌ها نه توسط ژاندارم و راننده کامیون و وانت و نه توسط مسافر سیاهپوستی که شاهد خلاف‌کاری کوچکشان برای سیرکردن شکمشان است، بلکه توسط یک مرد کارخانه‌دار متمول که فقط ماهیانه ۱۵۰ فرانک به مرد جوان علاف و بیکاری می‌دهد که ویلایش را در سواحل بوردوی فرانسه بپاید که «همه‌چیز سرجایش باشد.» زندانی می‌شوند و در آستانه مرگ قرار می‌گیرند.

نگاه نویسنده به جامعه کوچکی که به‌عنوان جزیی از کل ساخته و پیش روی ما قرار می‌دهد به‌شدت جانبدارانه و مخالف سرمایه‌داری و اختلاف طبقاتی است. 

راوی‌های داستان هنگام توصیف ظاهری بچه‌ها و شرایطی که در آن قرار داشتند، چند جا و در صحنه‌های مختلف ضمن بیان احساس همدلانه‌شان با آن‌ها می‌گویند: «حتا یادآوری این صحنه نیز مرا اذیت می‌کند…» اما تنها شخصیت سرمایه‌دار داستان نه‌تنها از بلایی که سر بچه‌ها آورده پشیمان نیست بلکه به‌وضوح آنها را انگل می‌داند و می‌گوید حقشان بود که چند روز بی‌آب و غذا و نور در ساختمان ویلا زندانی بشوند و حالا هم که چیزی نشده، جریمه‌اش را می‌دهم و خلاص.

نویسنده نتیجه نمی‌گیرد، اما نشان می‌دهد چگونگی وضعیت نابسامان خانواده «دوترلو» و به‌طبع آن اوضاع دردناک پسربچه‌ها، نتیجه ساختاری است که نه تنها فقر و حاشیه‌نشینی را عادی و طبیعی جلوه می‌دهد بلکه همواره سعی بر نادیده‌گرفتن و به رسمیت‌نشناختن آن نیز دارد. 

من کتاب را با ترجمه زهره ناطقی خواندم و هنگام خواندن، مدام ذهنم می‌رفت سمت این پرسش که آیا داستان مناسب نوجوانان ما هم هست یا نه؛ مخصوصاً با آن غافل‌گیری تمام و هرچند تلخ و بسیار ناراحت‌کننده آغاز داستان که قلب خواننده را مچاله می‌کند. با پایان کتاب به این باور رسیدم که «کودک دریا» به‌خاطر درونمایه‌اش می‌تواند یک «رمان نوجوانی»۲ مدرن باشد. ژانر «رمان نوجوانی» در ادبیات غرب سابقه و ادامه قابل توجهی دارد. هرچند متاسفانه در ادبیات فارسی درباره این ژانر چیز زیادی گفته و نوشته نشده است. در اهمیت ژانر «رمان نوجوانی» همین بس که رمان‌های «ناطور دشت» و «عقاید یک دلقک» ذیل آن طبقه‌بندی، مطالعه و نقد می‌شوند. هویت‌یابی جنسیتی، رابطه فرزند – والدی، دیگری و عشق، درونمایه آثاری را که در ژانر «رمان نوجوانی» قرار دارند تشکیل می‌دهد. با این اوصاف کتاب را مناسب نوجوانانی می‌دانم که وارد دوره خواندن ادبیات جدی بزرگسال شده‌اند. مخصوصاً این‌که ترجمه روان و برای نوجوان قابل فهمی دارد (به استثنای یکی‌دو جا که می‌شد مترجم از عبارات امروزی‌تری استفاده کند؛ مثلاً در بخش دوم، فصل ۲ آن‌جا که از برطرف کردن نیازهای بچه‌ها می‌گوید و منظور نویسنده قضای حاجت است.)

زهره ناطقی کتاب را از زبان فرانسه به فارسی ترجمه کرده و زبان فارسی پاکیزه و بی‌دست‌اندازش مخاطب را آزار نمی‌دهد.

پی‌نوشت:

[۱] کودک دریا؛ نویسنده ژان کلود مورلوا؛ مترجم زهره ناطقی؛ انتشارات محراب قلم ۱۳۹۴

[۲] «adolescent novel» مخاطب «رمان نوجوانی»، بزرگسال است و ژانری است که به مشکلات نوجوانان در سنین حساس و سرنوشت‌ساز نوجوانی می‌پردازد و با مفهوم «رمان نوجوان» تفاوت دارد.

***

منبع

(Visited 100 times, 1 visits today)