گفتوگو با نوجوانان درباره مغالطهها؛ بخش ششم: آرزو اندیشی
الهام فخرایی//
دوره نوجوانی با خیال پردازی و رویابافی گره خورده است. نوجوان نگاهش رو به آینده است و رویاپردازی میتواند برای حرکت روبهجلو و معنادهی به زندگی، انگیزه ایجاد کند. از طرفی همین ویژگی اگر به درستی مراقبت و هدایت نشود، میتواند او را در معرض آسیبهایی قرار بدهد.
در وضعیت «آرزو اندیشی» نوجوان به جای متمرکز بودن روی دنیای واقعی، فرصتها و تهدیدهای موجود بدون توجه به اینکه آیا تحقق این آرزوها در واقعیت ممکن است یا خیر، بیشتر در دنیای خیالی خود سیر میکند. نمونه مشهور آرزواندیشی را در داستان “پینوکیو” وقتی سکههایش را دفن میکند تا درخت سکه سبز بشود، میبینیم. صرف گفتن و آرزو کردن اینکه “همه چیز درست میشود”، “محال است اتفاق بدی بیفتد”، “من حتما موفق میشوم” یا “حتما به سزای اعمالش میرسد” بدون توجه به دنیای واقعی و ملزوماتی که ما باید برای آن تلاش کنیم، نمیتواند موجب تحقق این موارد بشود.
در واقع آرزواندیشی زمانی کارکرد منفی پیدا میکند که موضوعی به کلی خارج از اختیار و امکانات فرد باشد. ماندن در این وضعیت میتواند نوجوان را مستعد مغالطه “آرزواندیشی” کند. آرزواندیشی در سطح استدلالی زمانی اتفاق میافتد که فرد به جای اینکه برای پذیرش یا رد موضوعی دلیل بیاورد، صرفا چیزی را که دوست دارد اتفاق بیفتد، بیان میکند.
آرزواندیشی در سطح طرحوارهها، بهخصوص در دوران نوجوانی و «هویت یابی» میتواند منجر به وضعیت ناسالم “کاوش” یا “پراکندگی” در شخصیت و طولانی شدن آن حتی تا دوران جوانی و بزرگسالی در هویت فرد بشود.
برای دور ماندن از آسیبهای “آرزواندیشی” و نجات از تله “شناختی” و “روانشناختی” این مغالطه باید به نوجوان آموخت که فقط زمانی یک حکم یا نتیجه گیری میتواند معتبر و درست باشد که صرفا از آرزوها برای قانع کردن خودمان یا دیگری استفاده نکرده باشیم.
برای درک بهتر این مغالطه درباره وضعیت های مشابه و نمونه های واقعی با نوجوانها گفتوگو کنید. درک این بهویژه در “هویت یابی” و هدفگذاری معقول برای نوجوانها موثر و راهگشا است.