گفتوگو با نوجوانان درباره مغالطهها؛ بخش پنجم: تعمیم ناروا
الهام فخرایی//
«سالی که نکوست از بهارش پیداست»، «مشت نمونهٔ خروار است»، «عشق که باشه همه چیز حله»، «اگه تیزهوشان رد شدی، دیگه هیچی نمیشی»، «وقتی یهبار نتونستی، دیگه هیچوقت نمیتونی» و… جملاتی از این دست که در گفتوگوهای روزمره شایع است، میتواند مقدمهای برای ساخت و تثبیت طرحوارههای اشتباه شناختی و روانشناختی باشد.
این طرحوارهها بهخصوص اگر در دوران نوجوانی، یعنی زمانی که «هویت» نوجوانان در حال شکلگیری است، ساخته شود، نقشی تعيينکننده در آتیه آنها بازی خواهد کرد.
در اینگونه اندیشیدن، ما بدون توجه به شواهد و بررسی آنها، یک مورد را به تمام مواردی که وجه شباهتی با این مورد دارند، تعمیم میدهیم. البته گاهی ممکن است بتوان اینطور حکم کرد، اما فقط زمانی حکم معتبر و درست است که آنوجه شبه مورد نظر تعیین کننده باشد. در این صورت برای این موضعگیری به اندازه کافی دلایل عقلانی خواهیم داشت.
درک مغالطه «تعمیم ناروا» بهویژه در حلوفصل مشکلات عاطفی و هدفگذاریهای معمول نوجوانها که ممکن است آنها را به سمت ناامیدی و افسردگی سوق بدهد، راهگشاست.
برای پرهیز از مغالطه «تعمیم ناروا» و افتادن در دام تلههای شناختی و روانشناختی آن، چند وضعیت گویای این مغالطه طراحی کنید. آنها را روی تعدادی کارت یا روی تابلوی کلاس بنویسید و از نوجوانها بخواهید دربارهاش بحث و گفتوگو کنند. سعی کنید با طرح پرسش، ذهن آنها را برای داوری منطقی و چندجانبه به چالش بکشید. از آنها مثال بخواهید، آیا پیشآمده که موقعیتی مشابه را تجربه کرده باشند؟ از آنها بخواهید توضیح بدهند کجا میتوانیم تعمیم بدهیم و ناروا نباشد و چگونه؟ قیدها را به کار بگیرید تا نشان بدهید که گاهی ممکن است به سادگی نتوان یک حکم کلی صادر کرد.
موقعیت الف: سارا در امتحان ورودی مدرسه تیزهوشان رد شده است. او به کلی اعتماد به نفسش را از دست داده و فکر میکند نمیتواند در امتحانات پایان ترم موفق عمل کند. هفته پیش از امتحان فیزیک نمره کمی گرفت. آیا با این اوضاع میتواند در رشته مورد علاقهاش ادامه تحصيل بدهد؟
موقعیت ب: محمد برای اولینبار در مسابقات دوومیدانی شرکت کرد ولی نفر چهارم شد. او بعد از مسابقه تمرینهایش را کنار گذاشته و فکر میکند شاید این رشته ورزشی مناسب او نیست. بهنظر شما این تصمیم درستی است؟
موقعیت ج: مینا مقداری پول به برادرش قرض داد ولی آرمین سر موقع پول را برنگرداند. مینا فکر میکند همه پسرها بدقول هستند و نمیشود روی حرفشان حساب کرد. حتی برای یکی از دوستانش هم شبیه این ماجرا پیش آمده است. بهنظر شما مینا درست فکر میکند؟
موقعیت د: امیر و محمد قبلا دوستان صمیمی بودند. اما امیر این روزها بعد از مدرسه بیشتر وقتش را با بچههایی میگذراند که اهل درس نیستند. محمد فکر میکند اگر امیر همینطوری پیش برود، علاقهاش به درس و مدرسه کمتر و کمتر خواهد شد. به نظر محمد هرکسی با اینجور بچهها دمخور شود، بعد از مدتی شبیه آنها رفتار میکند.
موقعیت و: سعید برای تصمیمگیری درباره چیزهای مختلف از رشته تحصیلی گرفته تا نوع غذا، مدل لباس، سفر و حتی قضاوت درباره اتفاقهای روزمره مطالب و عکسهای یکی از هنرپیشههای مشهور را دنبال میکند. به نظر سعید این هنرپیشه نظراتش همیشه بهتر از بقیه است.
درباره هر یک از موقعیتهای فوق مفصل بحث و گفتوگو کنید، از نوجوانها بخواهید مواردی را مثال بزنند که بتوانیم تعمیم بدهیم، اما مصداق مغالطه نباشد. کشف این مثالها کمک میکند در تصمیم گیریها حساسیت بیشتری را لحاظ کنند و بهتدریج این مهارت را به زندگی روزمره تعمیم دهند.