گفتوگو درباره بحران؛ چگونه به کودکان بحرانزده کمک کنیم؟
الهام فخرایی//
هرگاه وقوع حادثهای، شرایط پایدار و شناخته شدهای را که به آن خوگرفته بودیم بهطور ناگهانی و بدون اینکه برای آن آماده باشیم تغییر دهد و با آسیبهای (Trauma) ناشی از آن درگیر شویم، با یک وضعیت بحرانی روبهرو هستیم.
این بحران میتواند بهصورت محدود یا گسترده یک فرد یا جامعه را درگیر کند، مواردی مانند از دستدادن دارایی، فقدان عزیزان، فقدان عضوی از بدن ناشی از حوادثی مانند آتشسوزی، جنگ، حوادث تروریستی، زلزله یا سیل و… که فرد بهطور مستقیم تجربه کرده یا بهطور غیرمستقیم در جریان اخبار آن قرار گرفته است.
با وقوع هر بحران، برای عبور از آن و بازگشت به شرایط پایدار، باید هر دو گروه را در نظر گرفت. موضوعی که نه تنها کمتر به آن توجه شده، بلکه گاهی به اشتباه و بدون توجه به پیامدهای منفی و آسیبزای آن، عامدانه گروههای آسیبپذیر (بهویژه کودکان) را نیز در جریان اخبار بحران قرار میدهیم.
در چنین وضعیتی برای عبور از بحران و بهطور خاص کمک به کودکان بحرانزده لازم است چند نکته را در نظر داشته باشیم:
در تجربه مستقیم بحران:
۱. گرچه نیازهای اولیه مانند سرپناه، آب، غذا، لباس و بهداشت در درجه اول اهمیت دارند، اما همزمان باید به موضوع امنیت و روابط اجتماعی خانوادهها نیز توجه کرد. این امر بهطور خاص درباره کودکان اهمیت پیدا میکند.
در نگاه اول گرچه افراد بزرگسال بهدلیل قوای شناختی، جسمانی و تجربه بیشتر نسبت به کودکان بهتر با بحران کنار میآیند، اما حجم مسئولیت و آسیبها موجب میشود والدین آنطور که بايد توان و امکان توجه به کودک را نداشته باشند. از طرفی کودک نیز علاوه بر تجربه مستقیم بحران، بهدليل فقدان اطلاعات کافی و قوای شناختی لازم برای تجزیه و تحلیل ماجرا و درک درست آن و نیز عدم دریافت حمایت و توجه معمول به مراتب آسیب بیشتری را متحمل میشود.
بنابراین لازم است شرایطی فراهم کرد تا خانواده بتواند دوباره دور هم جمع شده و از ثبات حداقلی و منابع حمایتی مستمر و پایا برخوردار شود. حضور نیروهای کمکی در منطقه موثر است، اما نمیتواند و نباید جایگزین خانواده شود. ضمن اینکه جابهجایی و در رفتوآمد بودن افراد مختلف میتواند به احساس امنیت و ثبات لازم افراد بحرانزده آسیب برساند. بنابراین بهتر است یک یا چند گروه داوطلب یا افراد بومی آموزشدیده بهطور ثابت در هر منطقه مستقر شده و تا پایان شرایط بحران در کنار اهالی آن منطقه باقی بمانند.
۲. فعالیتهای داوطلبانه در منطقه شامل مهارتهای عمومی و تخصصی است. بهتر است بدون مبالغه درباره تواناییها و مهارتهایمان برای کمک اعلام همکاری کنیم.
3. برای شروع اگر در منطقه بحرانزده حضور داریم، لازم است اطلاعاتی نظیر سلامت جسمی، سن، سابقه شخصی و خانوادگی، منابع حمایتی موجود، نوع و میزان نیازهای گروههای آسیبپذیر را بهطور مستقیم شناسایی و ثبت یا از مراجع آگاه دریافت کرده و در مرحله بعد هر گروه را به افراد متخصص ارجاع دهیم.
4. بهعنوان یک فعالیت عمومی اگر در مواجهه با کودکان و نوجوانان یا والدین آنها با علایمی نظير مشکلات سازگاری، اضطراب، افسردگی، بیخوابی، کابوس، بیاشتهایی شدید، اضطراب جدایی و چسبندگی، خطرپذیری بالا، بیشفعالی ناگهانی، دلتنگی زیاد، انفعال و درماندگی، ناتوانی در انجام کارهای روزمره، بیقراری و بدخلقی مستمر، بازگشت رفتارهای کودکانه، برقراری روابط جدید و خارج از چارچوب، فاصلهگرفتن از نزدیکان و اظهار تنفر و دردهای جسمانی نظیر دلدرد، سردرد، لرزش و خستگی شدید مواجه شویم، احتمال ابتلا به PTSD وجود دارد.
«اختلال استرس بعد از حادثه» (PTSD) یکی از شایعترین آسیبهای بحران است که هم به لحاظ جسمی و هم روحی افراد بحرانزده را فارغ از سن و جنس درگیر میکند و عوارض آن تا سالها بعد ادامه دارد. به همین دلیل لازم است این افراد برای مداخله درمانی به گروه دارای مهارتهای تخصصی ارجاع داده شوند.
5. در مواجهه با کودکان و نوجوانان بحرانزده، اگرچه برقراری رابطه خوب اهمیت دارد، اما هرگز برای ارتباط اصرار نداشته باشید، آنها را وادار به گفتوگو نکنید و برای بیان احساسات و تجربههایشان تحت فشار قرار ندهید. ایجاد بستر مناسب برای برونریزی هیجانی از طریق بازیهای گروهی و قصهگویی یکی از راهکارهای مناسب محسوب میشود. در اختیار قراردادن اسباببازیهای فردی متناسب برای ایجاد احساس تعلق بهعنوان جایگزینی برای وسایلی که کودک از دستداده مفید است.
6. برای کمک به کودکان در درک بهتر ماجرا، به سوالات آنها صادقانه جواب بدهید، اما لازم نیست همه جزئیات را بیان کنید. اطلاعات باید معطوف به ترسیم آینده بهطور واقع بینانه و مطلوب باشد.
7. در مواجهه با کودکان، ملاحظات فرهنگی، قومی و دینی را لحاظ کنید و از تعصبات و پیشداوریهای مردم منطقه آگاه باشید. این باورها میتوانند در ایجاد احساس گناه یا امیدواری به آینده موثر باشند و آگاهی از آنها در انتخاب راهکارها و ارتباط درست، موثر است.
در تجربه غیرمستقیم بحران:
1. کودکان بهویژه زیر 10 سال را به بهانه همدردی و همدلی در جریان اخبار و تماشای صحنههای دلخراش قرار ندهید، زیرا کودک نمیتواند حادثه را تحلیل کند و آن را به زندگی شخصی خود تعمیمداده و اعتمادزدایی از جهان کودک میتواند منجر به آسیبهایی شود که تا مدتها آثارش باقی بماند. در صورتیکه در جریان اخبار قرار گرفتهاند، با آنها گفتوگو کنید و اطمینان دهید که خطری تهدیدشان نمیکند.
2. با کودکان بزرگتر درباره جنبههای شناختی ماجرا و کارهایی که در پیشگیری از وقوع حادثه یا عبور سریعتر از وضعیت بحرانی موثر است، گفتوگو کنید.
مهمترین کار در قبال هر دو گروه کودکان دارای تجربه مستقیم یا غیرمستقیم این است که به حرفهای آنها گوش بدهیم، از احساسات و دغدغهها و نیازهایشان آگاه شویم و هر چه بیشتر به آنها احساس ثبات و امنیت بدهیم.