حیاتیترین پرسش فلسفه زندگی: چرا جنگ؟

رضا عبدی//
حالا ما همگی بخشی از چیزی شدهایم که به آن «نظام رسانهای» میگویند. بخشی از نظامی که رویدادها را منتشر میکند و تاریخ را روی شانه و چارچوب تیترها میسازد. دیگر از مرحله گرایش و تعصب به اخباری که رسانههای موردعلاقهمان میگویند عبور کردهایم. واکنش اغلب ما به اخبار و نگاهمان به تحلیل رویدادها واکنشی غریزی است. روشن است که چه عوامل روانی و اجتماعی در این سالها باعث شدهاند ما از مخاطب صرف بودن بدل به اجزای زنده و کنشگر رسانهها بشویم.
اما آنچه هنوز در غبار است و به روشنایی نیامده ماندگاری اثری است که از واکنشهای غریزی ما به اخبار، و عمدتا اخبار فاجعه و تلخ، در روح و روان کودکان بهجا میماند. کودکان ذهنی پرسشگر دارند و هنوز مثل ما به رسانه تبدیل نشدهاند. مایی که مدام در حال پیگیری و بازنشر اخبار فلاکتبار دوروبرمان هستیم. آنها هنگام روبهرو شدن با یک رویداد کنجکاو میشوند و سوال میکنند و وقتی واکنش غریزی بزرگسالان را به رویدادها، که ملغمهای از تحلیل و تفسیر و ارجاعات تاریخی و سیاسی است، میبینند دچار دوگانگی و درنتیجه ناآرامی میشوند. تماشای تصاویر کودکان سوریِ قربانی حملات شیمیایی، که با چشمان کاملا باز روی زمین افتادهاند و جاندادهاند، برای کودکانی که هنوز معنای مرگ و کشتار دستهجمعی را بهخوبی نمیدانند با تماشای تصاویر کشتار کودکان یمنی و مرگ آنها بر اثر گرسنگی ابدا هیچ تفاوتی ندارد و اثری کاملا یکسان بر ذهنشان میگذارد.
در واکنش غریزی به اخبار آنچه اهمیت ندارد واقعیت و فاصله خبر با واقعیت حقیقی رویداد است، نه آنچه ما میخواهیم واقعیت باشد. این خواست ما به چگونگی واقعیتمندی رویدادها وقتی تبدیل به «میل» میشود٬ دیگر پرسشگری و گفتگو پیرامون دلایل وقوع آنها را، که محصول ذهنی منظم اما طبقهبندی نشده است، کنار میگذارد. دیگر فراموشی این واقعیت محض دشوار نیست که: موشکها هنوز آنقدر هوشمند نشدهاند که بدانند از طرف پایگاه نظامی و ناو جنگی کدام کشور شلیک میشوند و چه کسانی را باید بکشند. موشکها روسی و ایرانی و امریکایی بودنشان تفاوتی در نتیجه ندارد. این میل ماست که واقعیت را میسازد و آن را بازنمایی میکند. میل ما بر یک سلسله درگیری نظامی در یک کشور نام جنگ میگذارد و جنگ تمامعیار در سرزمینی دیگر را مخاصمه و زدوخورد پیکارجویان با دولت مینامد. میل ما به نتیجهٔ جنگها کاری ندارد و بهمرور مفهوم جان آدمها را نیز تبدیل به عدد میکند. تعداد افرادی که در جنگ سوریه کشته شدهاند با تعداد افرادی که در عراق، افغانستان، نیجریه و یمن کشته میشوند تنها هنگام تنظیم خبر و گزارش با هم فرق میکند. اما ذهن کودکان اینگونه نیست و هنوز در برابر ساختاری که همه چیز را دارد به عدد تبدیل میکند مقاومت نشان میدهد. آنها میپرسند: «چرا جنگ؟» و اگر پاسخ ما این باشد که «درک واقعی جنگ و کشتار و خون و جسد و ویرانی و از دستدادن عزیزان فقط و فقط هنگامی میسر است که حداقل یکبار در چنین موقعیتهایی قرار گرفته باشیم» یعنی هنوز خودمان هم دقیقا نمیدانیم «چرا جنگ؟».
در این صورت، هنوز هر خبری از جنگ و کشتهشدن افراد غیرنظامی و البته کودکان تنها یک متن تألمبرانگیز است.