گفتوگو با نوجوانان درباره مغالطهها؛ بخش چهارم: سیاه و سفید
الهام فخرایی//
«آدمها یا خوب هستند یا بد، زندگی یا با ارزش است یا بیارزش، یا تو راست میگویی یا من و…» حتما شما هم این جملات یا نمونههای مشابه آن را شنیدهاید، شاید هم خودتان شبیه آنها را به کار برده باشید. این جملات حاکی از نوعی باور شناختی هست که آن را «کراناندیشی» مینامیم. در اینگونه اندیشیدن، ما بهجای در نظرگرفتن تمام طیف به یکی از دو سوی پیوستار متمایل میشویم و اگر برای این موضعگیری به اندازه کافی دلایل عقلانی نداشته باشیم، دچار مغالطه «سیاه و سفید» خواهیم شد.
سیاهوسفیداندیشی بهویژه در نوجوانی بسیار شایع است؛ یکی از عواملی که روابط نوجوان را با خودش و دیگران دچار آسیب میکند. گفتوگو درباره این مغالطه و آشنایی با پیامدهای گرفتارشدن در آن میتواند به رشد شناختی و روانشناختی نوجوان کمک کند و توانایی او را برای چارهجویی و بهتر کنارآمدن با مشکلات و چالشهای زندگی ارتقا بدهد.
درک مغالطه «سیاه و سفید» بهویژه در حلوفصل مشکلات عاطفی نوجوانها که ممکن است آنها را به سمت موضعگیریهای انتقامجویانه یا تحقیر خود و دیگری سوق بدهد، راهگشاست.
برای این منظور چند وضعیت به ظاهر متناقض طراحی کنید. آنها را روی تعدادی کارت یا روی تابلوی کلاس بنویسید و از نوجوانها بخواهید دربارهاش بحث و گفتوگو کنند. سعی کنید با طرح پرسش، ذهن آنها را برای داوری یک جانبه به چالش بکشید. از آنها مثال بخواهید، آیا پیشآمده که موقعیتی مشابه را تجربه کرده باشند؟ از تکنیک نمایش برای تقویت حس همذاتپنداری آنها با طرفین ماجرا استفاده کنید. از آنها بخواهید توضیح بدهند چه کسی کاملا برحق و چه کسی کاملا در اشتباه است و چرا؟ قیدها را به کار بگیرید تا نشان بدهید که گاهی ممکن است به سادگی نتوان یک گزینه و بهخصوص افراد را حذف کرد.
موقعیت الف: پدر و مادر آرمین در آستانه جدایی هستند. آرمین به این فکر میکند که با کدامیک از آنها زندگی کند. به نظر او اگر پدرش آدم خوبی بود، مادر از او جدا نمیشد. آرمین پدرش را دوست دارد، اما از این بابت احساس گناه میکند.
موقعیت ب: بهار دیگر علاقهای به معاشرت با محدثه ندارد. محدثه با خودش فکر میکند که حتما او به اندازه کافی دوست خوبی نبوده و آنطور که باید برای حفظ رابطهاش با بهار تلاش نکرده است. به نظر زهرا اینکه بهار وقتش را با محدثه نمیگذارند، هیچ اهمیتی ندارد، چون نشان میدهد که بهار دختر خوبی نیست.
موقعیت ج: محمد درخواست حامد را برای تقلب رساندن در امتحان قبول نکرد. حامد با محمد قهر کرده است. امیر فکر میکند که چون پدر حامد مریض است، محمد باید جوابها را به حامد میگفت تا او بتواند از امتحان نمره خوبی بگیرد.
بعد از بحث و گفتوگو درباره این موقعیتها از نوجوانها بخواهید مواردی را مثال بزنند که فقط یکی از دو سوی پیوستار درست باشد و مغالطه سیاه و سفید هم برقرار نباشد. کشف این مثالها کمک میکند دقت و ظرافت بیشتری را لحاظ کنند و بهتدریج این مهارت را به زندگی روزمره تعمیم دهند.