آموزش صلح به کودکان، راهی برای ساختن دنیای بدون خشونت
الهام فخرایی//
«اعتماد» مهمترین مفهومی است که از همان ابتدای تولد و در سالهای آغازین کودکی شکل میگیرد و مبنایی برای قضاوت «خود» و «جهان» کودک است. اگر کودک از احساس امنیت کافی برخوردار باشد، باور «من خوب هستم» در او شکل میگیرد، اما در فقدان اعتماد و امنیت، گزاره «من خوب نیستم» نقش پررنگتری در دنیای ذهن و روان او بازی خواهد کرد.
وضعیتی که در آن، شکلگیری یک «خودپنداره منفی»، کودک را نه تنها مستعد پذیرش انواع بداخلاقیها و اجحافها در قبال خودش میکند، بلکه به تعامل خشونتبار و پرخاشگری او نیز با دیگران دامن میزند. بنابراین درک ضرورت وجود فضایی مثبت در محیط زندگی کودک و دور ماندنش از خشونت و احساس عدم امنیت، چندان دشوار نیست.
اما وضعیت پیچیدهتری که کمتر به آن توجه داریم، زمانی رخ میدهد که باور «من خوب هستم» با «تو خوب نیستی» جمع بشود؛ در چنین حالتی اگرچه کودک از شرایط مساعد برخوردار بوده، اما حاضر به پذیرش و تعامل مسالمتآمیز با سایرین نخواهد بود. درواقع چنین کودکی در بزرگسالی بیش از آنکه بر شباهتهای میان خود و دیگران تاکید کند، وجوه تمایز را در نظر خواهد گرفت و آن را دستآویزی برای اعمال تبعیض و خشونت قرار خواهد داد و در نتیجه کمتر به برابری، ارزشهای انسانی و حقوق سایرین توجه خواهد کرد. چنین شرایطی فرد و در مقیاس بزرگتر جامعه را مستعد لحاظ و فربهسازی مفهومی به نام «دیگری» میکند.
نقطه مقابل این وضعیت، همراهی باور «من خوب هستم» با «تو خوب هستی» است. فرد یا جامعهای که چنین ترکیبی را در خود پرورش داده باشد، نه تنها تفاوتها را تهدید تلقی نمیکند، بلکه آن را فرصتی برای گسترش جهان شخصی خود محسوب خواهد کرد. چنین فردی مسائل را در گسترهای وسیعتر ارزیابی میکند، مفهوم تفکر سیستمی را بهتر درونی کرده و صلح را نه تنها در ارتباط با سایر انسانها از هر قومیت و نژاد و فرهنگی ارزشگذاری میکند، بلکه آن را به تعامل با حیوانات و طبیعت نیز تسری میدهد.
درست به همین دلیل است که برای داشتن جامعه و جهانی با کمترین میزان خشونت، باید از همان ابتدای کودکی نسبت به آموزش در راستای صلح و فراهمسازی شرایط مستعد آن اقدام کرد.
اگر شما نیز مایلید صلح را از کودکی آغاز کنید، با تاکید بر تجربههای بین فرهنگی فرصتهایی فراهم کنید که کودکان از نزدیک و فارغ از انتخابهای مبتنی بر مبنای علایق فردی با شرایط «دیگری» اعم از جنسیت، نژاد، قوم، فرهنگ و… آشنا شود. ضمن اینکه به موازات این تجربهها از معیارهای عقلانی برای تعیین آنچه به صدق و حقیقت نزدیکتر است، کمک میگیرید. هر چه کودک بیشتر در چنین موقعیتهایی قرار بگیرد، کمتر احتمال دارد به مفهوم «دیگری» در معنای منفی آن و در جایگاه «فروتر» قائل باشد و در عوض در بزرگسالی در تعامل با سایرین بهویژه گروههای اقلیت یا دارای فرهنگ متفاوت، رفتار مسالمتآمیز و همراه با تسامح و تساهل بیشتری از خود نشان خواهد داد.