الهام فخرایی//

تاملی بر داستان «ماه و مرد کشاورز»
اثر مارگارت مهی

۱٫ ذهن‌آگاهی
داستان از ماه شروع و به مرد کشاورز ختم می‌شود. ماه هر روز تغییر می‌کند، گاهی هلال و گاهی گرد است، اما مرد کشاورز حواسش به هیچ‌کدام از این تغییرات نیست. مارگارت مهی برای طرح وضعیتی که در آن کشاورز نسبت به محیط اطرافش بی‌توجه است و تصویرگر هم به خوبی آن را با سر پایین انداخته و ژست‌های بی‌اعتنای مرد به تصویر کشیده می‌نویسد: «مرد کشاورز آنقدر کار می‌کرد که وقت نمی‌کرد ماه را تماشا کند و دنیای شگفت‌انگیز اطرافش را ببیند. او غرق در کارهای خسته‌کننده و یکنواخت روزمره‌اش در حالی‌که اخم‌هایش در هم بود بی‌تفاوت به زیبایی‌های اطراف به زندگی کسالت‌بارش ادامه می‌داد.»
همین ابتدای داستان خیلی زود این سوال پیش می‌آید که من (خواننده) آخرین باری که به ماه نگاه کردم کی بود؟ ماه الان هلال است یا گرد؟ این ۲ چه فرقی با هم دارند و… چه تغییرات دیگری در دنیای اطراف من اتفاق می‌افتد که حواسم به آنها نیست؟
این پرسش‌ها از منظر ذهن‌آگاهی قابل بررسی و تامل است. قابلیتی که مدت‌هاست بی‌توجه به کارکردهای مثبت و پیامدهای منفی فقدانش به دلیل زندگی ماشینی و دور بودن از طبیعت آن را کمتر به‌کار گرفته‌ایم.

۲٫ تامل زیبایی‌شناختی
در متن می‌خوانیم: «ماه اسرار آمیز است. ماه زیباست.» همراه کردن ۲ مفهوم «زیبایی» و «شگفتی» نیز در عمق بخشی به متن موثر است و می‌تواند زمینه را برای گفت‌وگویی فیلسوفانه، جاندار و درازدامنه فراهم کند.

۳٫ خیال‌ورزی
آسمان همیشه برای انسان و به‌ویژه کودکان اسرارآمیز بوده است؛ اینکه آ‌ن‌سو چگونه است؟ آیا جهان دیگری شبیه جهان ما آن بالا وجود دارد؟ آیا ممکن است موجودات دیگری در آن زندگی کنند؟ و… را از زبان بچه‌ها زیاد می‌شنویم. نویسنده داستان ماه و مرد کشاورز نیز با این پرسش‌ها آشناست، آنجا که می‌نویسد: «ماه بعضی روزها گرد است. انگار موشی یک سوراخ توی آسمان کنده است و نور از پشت شب توی آن ریخته است.»
تعبیر سوراخی در آسمان و به‌میان کشیدن پای موش، نوعی آشنایی‌زدایی است و امکان وجود جهانی موازی را طرح می‌کند که قطعا برای خواننده کودک، الهام‌بخش و عامل خیال‌ورزی خواهد بود.

۴٫ هم‌جهانی
خلاف مرد کشاورز، ماه و حیوانات مزرعه تعاملی پررنگ و مفرح با هم دارند. آنها حواسشان به یکدیگر و البته مرد کشاورز هم است. حیوانات مزرعه همیشه از دیدن بی‌اعتنایی او متعجب می‌شوند. گاوها به اسب‌ها و اسب‌ها به گوسفندها می‌گویند: «او باید به آسمان نگاه کند، اخم‌هایش را باز کند و بالا و پایین بپرد!»  حتی یک شب، باد از راه می‌رسد و پچ‌پچ می‌کند تا مرد کشاورز را از خواب بیدار کند و به تماشای مهتاب بکشاند. مرد کشاورز ابتدا عصبانی و معترض حیوانات را که در حال پای‌کوبی و آواز هستند، به طویله تاریک می‌برد، اما بعد با دیدن ماه زیبا ذره‌ذره بدخلقی‌اش آب می‌شود و احساس می‌کند چیزی درونش در حال تغییر است. حالا نوبت او می‌شود که همه را از خواب بیدار و به تماشا و پایکوبی دعوت کند؛ انگار که این بدیهی‌ترین واکنش در برابر این زیبایی باشد.
این همراهی و یکی‌شدن مرد کشاورز، حیوانات، باد و حتی ماه علاوه بر تاکید بر پیوستگی و هم‌جهانی انسان و طبیعت می‌تواند کتاب را در زمره کتاب‌های ‌دوستدار‌ طبیعت نیز قرار بدهد.

۵٫ غار افلاطونی
داستان ماه و مرد کشاورز علی‌رغم سادگی می‌تواند دستمایه‌ای برای گفت‌وگوهای فیلسوفانه و پیوند‌زدن آن با هوش زیست محیطی باشد.
وقتی مقاومت اولیه کشاورز را در برابر همراهی با حیوانات مزرعه، تلاش دیگران برای بیرون کشیدن مرد کشاورز از تکرار روزمرگی و سپس شکسته شدن مقاومت او و واکنش های بعدی‌اش وقتی بالاخره ماه را می‌بیند، مرور می‌کنیم «تمثیل غار افلاطون» به آسانی تداعی می‌شود.
این زوایا را می‌توان با پرسش‌های زیر عمیق‌تر بررسی کرد:
چرا مرد کشاورز نتوانست در برابر زیبایی ماه مقاومت کند؟ او که قبلا مخالف پایکوبی حیوانات بود، چرا نظرش عوض شد؟ تا به‌حال شده حیوانات تو را متوجه زیبایی‌ها کرده باشند؟ آیا پیش‌آمده آنقدر با چیزی مخالف باشی که نخواهی درباره‌اش گفت‌وگو کنی ولی بعدها نظرت به کلی تغییر کرده باشد؟ رابطه انسان با طبیعت چه فرقی با رابطه حیوانات با طبیعت دارد؟ و…

پرداختن به این پرسش‌ها و بررسی پاسخ آنها با کودک امروز که او هم کم‌و‌بیش گرفتار روزمرگی است، علاوه بر افزایش قابلیت‌های شناختی می‌تواند بهانه‌ای برای تعامل با طبیعت و فعال‌سازی هوش زیست‌محیطی او باشد.
داستان ماه و مرد کشاورز را در یک شب مهتابی با کودکتان بخوانید و گفت‌وگو کنید.

(Visited 113 times, 1 visits today)