گفتوگو با نوجوانان درباره مغالطهها / بخش نخست: مغالطهٔ ترس
الهام فخرایی//
یکی از مغالطات مشهور، مغالطه توسل به هیجانات و بهطور خاص، مغالطه توسل به ترس است.
ترساندن دیگری از آنچه که اتفاق نیفتاده، قبلا اتفاق افتاده یا اصلا معلوم نیست اتفاق بیافتد، ابزاری برای مغالطه و فریب روانشناختی افراد است.
شاید شما هم در نوجوانی شرایطی را تجربه کرده باشید که مضطرب و هراسان بودید، مثلا فردی شما را تهدید یا خلاف میلتان مجبور به انجام کاری کرده و آنقدر ترسیده بودید که نمیتوانستید به درستی تصمیم بگیرید یا وضعیتی را که در آن قرار گرفتهاید، مدیریت کنید.
شاید این ترس باعث شده گزارهای اشتباه را تایید کنید، در انتخابات مدرسه به فرد خاصی رای دهید یا ندهید، فرد یا گروهی را که در اقلیت قرار دارد طرد یا برعکس از آنها طرفداری کنید. از خواسته معقول و مسلمتان عقبنشینی کرده و حتی دست به کارها یا رفتارهایی بزنید که اگر نمیترسیدید، امکان نداشت انجامشان بدهید.
اگر امروز بهعنوان یک بزرگسال با نوجوانها سروکار دارید، حتما درباره این ترسها و تجربهها با آنها صحبت کنید و به زبانی ساده فرایند ترس و تاثیرش را بر قوای شناختی انسان برای آنها توضیح دهید و دربارهاش گفتوگو کنید.
به آنها یادآوری کنید که هر وقت کسی ما را میترساند، درواقع دست گذاشته روی بخش احساس در وجود ما، بنابراین باید متقابلا بخش ادراک را فعال کنیم؛ یعنی باید مطمئن شویم برای ترسیدن دلیل کافی و بررسیشده وجود دارد، وگرنه صرفا گرفتار ضعف روانی و ذهنی خود برای مقاومت و دفاع در برابر یک هیچ خیالی شدهایم. اگر هم اطلاعات کافی نداریم، میتوانیم از فردی قابل اعتماد و آگاه برای بررسی ترسمان کمک بگیریم.
تفکر نقادانه و شناخت مغالطهها کمک میکند احساس و ادراک همراستاسازی شده و کمتر دچار تلههای ذهنی و شناختی شویم. فرقی هم نمیکند در چه سن و سالی هستیم، اما هر چه زودتر تمرین را شروع کنیم، کمتر اشتباه خواهیم کرد یا زودتر به اشتباهاتمان پایان میدهیم.
شما چه مثالهای دیگری میتوانید بزنید؟