جنگهای امروزی علیه کودکان، اساسیترین اصول حمایتی را زیر پا گذاشته است
گیرت کاپالاری*//
ماه مارس امسال سالگرد چند واقعه مهم بود:
۷ سال از جنگ علیه کودکان در سوریه گذشت
۳ سال از جنگ علیه کودکان در یمن گذشت
چه کسی این تاریخها را ثبت میکند؟
چه کسی به آنها اهمیت میدهد؟
به نظر میرسد که آگاهی عمومی نسبت به وظیفه مشترک همه ما برای حمایت از کودکان به تدریج کمرنگ شده و این امر منجر به بیتفاوتی جهان به خشونتهای فاحش و فزاینده گردیده است. بدتر از همه اینکه، به نظر میرسد همه ما نسبت به این حقیقت که جهان آینده مملو از انسانهایی خواهد بود (شامل یک کودک از هر 5 کودکی که امروز در منازعات خاورمیانه و شمال آفریقا زندگی میکنند) که تجربهٔ دست اول از نظامی بینالملل دارند که از آسیب پذیرترین اقشارحمایت نمیکند و به کسانی که به کودکان حمله میکنند اجازه میدهد، همچنان از این اقدامات سود ببرند؛ بیتفاوت شدهایم.
جنگ در سوریه و یمن نشانگر شتاب از دستدادن این آگاهی مشترک است. امروزه، فقدان خشم عمومی در مقیاس وسیع، زمانی که کودکان مورد حمله قرار میگیرند و وقتی غفلت از آنچه اتفاق میافتد غیر ممکن به نظر میرسد، یک شاخص تاسفبار است. از آن نیز بدتر، فقدان اقدامات سیاسی موثر است.
۷سال پیش، در آغاز یک جنگ خونین که همچنان ادامه دارد، دو کودک در سوریه کشته شدند و مرگ آنان اعتراضهای شدیدی را برانگیخت. ۴ سال بعد، جنگی خشونتبار اینبار در یمن شروع شد. در سال 2014، هنگامیکه یک میلیون کودک سوری پناهنده شدند، انتظار میرفت که این اتفاق وجدان جهانیان را به لرزه درآورد. امروز تعداد این کودکان، ۲ میلیون و 500 هزارنفر شده است. در یمن، هر 10 دقیقه یکبار یک کودک به دلیل یکی از بیماریهای قابل پیشگیری از بین میرود. پیشرفتهایی که قبلا در حوزه بیماریهای کودکان مانند فلج اطفال، وبا و دیفتری به دست آمده بود، به طرز چشمگیری به عقب بازگشته است. در 2016، یونیسف اعلام کرد که رنج کودکان در سوریه و یمن به بالاترین حد خود رسیده است و احتمالا نمیتواند بدتر از آن شود. اما 2017 با کشته و یا معلولیت مادامالعمر بیش از 2000 کودک، از سالهای قبل نیز خشونت بارتر شد. تصاویر این درگیریها همهجا موجود است. بعضی از آنها «پربازدیدترین» شدهاند: پیکر بیجان آیلان، پسر ۳ ساله سوری بر ساحل دریا، در حالیکه سعی داشته خود را نجات دهد. عمران، پسر بچه ۵ ساله، که در صندلی عقب یک آمبولانس مرعوب و وحشت زده نشسته و چهرهاش پر از گرد و غبار ناشی از انفجار خانه بمبگذاری شدهشان در شهر آلپو سوریه است؛ بوتاینا دختر بچه یمنی که صورتش کاملا کبود است؛ کودکانی با جثههای نحیف و با چشمانی باز و پر وحشت، که بهخاطر گرسنگی ساخته دست بشر از دنیا میروند.
در 1989، کشورهای جهان به اتفاق آراء کنوانسیون بینالمللی حقوق کودک را تصویب کردند.
اما اکنون آن رهبری سیاسی چه شده است؟
۷ سال گذشته در تاریخ به عنوان یک «جنگ بیسابقه علیه کودکان»، ثبت خواهد شد. پیکاری شرورانه در فرومایهترین سطوح وحشت، برای قتل، برای وحشیگری.
جنگ در سوریه و یمن تنها نمونههایی از وقایعی هستند که در آنها در هر دقیقه از هر روز، پایهایترین اصول حمایت ازکودکان پایمال میشود. اما همچنان بسیاری دیگر از منازعات و موقعیتهایی با خشونتهای شدید، با بیرحمیهایی مشابه علیه کودکان، در سرتاسر جهان وجود دارد.
کسانی که مستقیما مسئول این جنگها علیه کودکان هستند؛ کسانی که به طور غیر مستقیم از درگیری و خشونتهای شدید حمایت میکنند؛ کسانی که ناظر بر این اتفاقات هستند و بر روی آنها چشم میپوشند، ارزشها و قوانین انسانی را که روح بشری مشترک ما را به هم پیوند میزند، کنار میگذارند: قوانین و اصول بینالمللی حقوق بشر و قوانین بشردوستانه که کودکان را تحت هر شرایطی حمایت میکند، تعهداتی که دولتها، چندین دهه پیش ملزم به اجرای آنها شدند. در جهان امروز، این قوانین این اصول و ارزشهای انسانی ما از هر زمان دیگری اهمیت بسیار بیشتری دارد. حمایت از کودکان در هر شرایطی از اولویتهای غیر قابل مذاکره است. جنگ علیه کودکان، جنگ علیه بشریت، گزینهای غیر قابل انتخاب است.
یونیسف و جامعه حامی کودکان، به تلاش خود برای شنیده شدن صدای کودکان ادامه میدهند و به طور خستگیناپذیری به ترویج اصول بنیادی و اساسی حمایت از کودکان میپردازند. در غیاب رهبری سیاسی جهان، چه اقدام دیگری وجود دارد که هر یک از ما میتواند و باید انجام دهد؟
تلاشهای ما به تنهایی، هرگز جنگ علیه کودکان را متوقف نخواهد کرد.
***
*مدیر منطقهای یونیسف در خاورمیانه و شمال آفریقا