درسهای خیابان فاز / قسمت دوم
الهام فخرایی//
برنامه فاز وارد مرحله چهارم خود میشود؛ در این قسمت در گروه پسران 2 چالش اخلاقی توسط داوران برای شرکت کنندهها طرح میشود؛ 2 نفر از اعضای یک گروه راههای میانبری برای پیروز شدن انتخاب کردهاند؛ داوران در نهایت این 2 شرکت کننده را که یکی از آنها در فرایند مسابقه عملکرد ضعیفی داشته قبول و نفر سوم را رد میکنند. استدلال آنها این است که نفر سوم از عضو کوچکتر گروه (امیرعلی) و انگیزههایش (برای آن کار اشتباه) با این استدلال که قانونی را نقض نکرده، گرچه عملی غیراخلاقی بوده، دفاع کرده و این انتخابی غیراخلاقی است. وقتی این نوجوان تلاش میکند تا انگیزه و عملکرد خود را توضیح داده و توجیه کند؛ به او تاکید میشود که سکوت کند و فقط بشنود و در نهایت او را با این توصیه که «فقط به حرفهای ما فکر کن» راهی میکنند. در گروه دختران نیز دختر نوجوانی را با این بیان که او نگاه از بالا به بقیه داشته، رد میکنند و در گروه سوم یکی از داوران به وضوح با عباراتی مانند «تو زبان بدن شرمندهای داری» دختر نوجوانی را که اتفاقا عملکرد خوبی داشته، خطاب قرار میدهد.
میدانیم داوری فرایندی است که در نهایت به تصمیم منتهی میشود از طرفی چه داور فاز باشیم و چه شرکت کننده و چه بیننده این برنامه، همگی نیازمند طی کردن مسیری مشابهایم؛ مشابه از این جهت که باید مسالهای را که طرح شده بررسی و برایش جوابی سنجیده بیابیم. هرچند هرکدام ممکن است از زاویهای متفاوت به موضوع نگاه کرده و مساله به شکلهای مختلف برای ما طرح (پدیدار) شده باشد، اما داوری ما وقتی سنجیده خواهد بود که ساختار مشخص، قابل پیشبینی و مشترک داشته باشد و همه به این ساختار آگاه باشند. درواقع همانقدر که حل مساله و رد کردن خوانهای مختلف فاز باید دارای معیار و قانونمند باشد؛ داوری هم باید شفاف و منبطق بر معیار باشد؛ اینکه نتایج متاثر از آنچه در لحظه اتفاق افتاده، تغییر کرده و ما را غافلگیر کنند، اگرچه از جذابیتهای این سبک برنامهسازی است اما تکرار بیقاعده آن نه تنها تماشاگران که نوجوانان شرکت کننده در برنامه را هم گیج خواهد کرد؛ اتفاقی که به نظر میرسد همچنان در جریان است.
فاز با طرح مساله به نوجوان این فرصت را میدهد تا او چالشی را تجربه و مسالهای را به تجربه زیسته خود تبدیل کند اما وقتی فاز و تجربههای نوجوانانه در بستر تجربه و فهم داور ترجمه و فهمیده میشود و نه در مختصات دنیای نوجوان، به وضوح بیشترین سهم او سردرگمی خواهد بود و چون نمیداند بایدها و نبایدهایش را چطور محک بزند، آنطور که باید رشد اتفاق نمیافتد. اینجاست که انتخاب داور اهمیت پیدا میکند و این پرسش مطرح میشود که گرچه حضور سلبریتیها از ویژگیهای رئالیتیشوها است اما سلبریتی بودن یک داور یا داوری متاثر از آن چقدر موثر عمل خواهد کرد؟
فاز؛ فرزند ایران زمین سرمایهای است که باید آن را پاس داشت؛ فاز برای همین اینجاست. اما در تقابل تولید و سرمایه در خلال داوری، غالبا سرمایه کنار گذاشته شده و صرفا به تولید توجه میشود. درواقع اگر سرمایه (نوجوان) برای ما اصل باشد نحوه داوری متفاوت خواهد بود. حال آنکه در فاز به نظر میرسد نوجوانان به مثابه ابژه و یک شیء در درجه دوم قرار دارند و صرفا بر اساس تولیدشان بررسی و رصد میشوند. نقطه مقابل این نگاه، آنجاست که نوجوان برای ما اصل محسوب میشود؛ آنوقت ناگزیریم برای فهمیدن او علاوه بر ادراک و جنبههای شناختی، جنبههای عاطفی و هیجانات را نیز در داوریمان لحاظ کنیم؛ دغدغههایش را بشناسیم، دلنگرانی و خواستههایش را درک کنیم، چارچوب اخلاقی او و محیطش را بشناسیم و بهخصوص نقش خودمان را در مسیری که تا اینجا طی کرده ببینیم و مهم است که معیار ما رعایت کامل قوانین، کسب تایید داوران و حفظ نظم اجتماعی باشد یا رسیدن به معیارهای درونی اخلاقی از طریق به چالش کشیدن قوانین، بررسی تضادها، فراتر رفتن از قواعد اجتماعی و بهکارگیری تخیل اخلاقی؟ آیا ارزشهای زیباشناختی و پیوندگرا را تا این مرحله تقویت کردهایم یا از چند نفر یک هویت ساختهایم؟ اگر از همان ابتدا چارچوبهای تعیین شده را در حد اخلاق عرفی وضع کردهایم، چطور انتظار داریم نوجوان اخلاق پساعرفی و تعالی یافته را به نمایش بگذارد؟ چقدر در این حذف شدن ارزشگذاری شخصی او و شخصیتسازی اتفاق افتاده است؟ و پرسشهای دیگر…
درواقع اینکه کدام شرکت کننده در فاز میماند یا از فاز حذف میشود چندان مهم نیست بلکه چگونه و با چه ادبیات و معیاری حذفشدن مساله است.
پایان اینکه؛ فاز و داوری آن نیاز دارد تا نوجوان را نه فقط در حل مساله که در فهم مساله نیز در اولویت قرار دهد و به او فرصت بدهد با همتای نوجوان خود چالش داوری و تخیل اخلاقی را تجربه کند تا اینکه یک نوجوان در برابر 3 بزرگسال بدون تجهیز شدن به ابزار لازم و فهم دنیایش پاسخگو باشد.
داوری مسئولیت است نه موقعیت.
***
**عنوان یادداشت اشارهای دارد به عنوان کتاب جرالد لسر؛ کودکان و تلویزیون؛ درسهای خیابان سیزم (یک برنامه تلویزیونی)