درباره مرگ؟ نه، کوکو تازهترین فیلم کودکان با درسهایی حیاتی در مورد زندگی است
لوسیندا اورت، ترجمه سحر طبیبزاده//
برخی معتقدند ما کودکان را به مواجهه با موضوعاتی که ورای سنشان است مجبور میکنیم اما فیلمها میتوانند از آنها بزرگسالانی انعطافپذیر و خودآگاه بسازند.
این آخر هفته فیلم جدید پیکسار-دیزنی گیشهها را تسخیر کرد.
کوکو در رأس جدول هفتگی فروش فیلمها در انگلستان قرار گرفت و علاوه بر نامزدی در اسکار ۲۰۱۸، تاکنون برنده یک جایزه گلدنگلوب نیز شده است. بنابراین شاید بتوانید حدس بزنید موضوع آن چیست؛ یک پرنسس؟ یا یک دایناسور؟
نه هیچ کدام، مرگ! در حقیقت قهرمان ۱۲ سالهای که به دنیای پس از مرگ فرستاده میشود تا خویشاوندان مردهٔ خود را ببیند. داستان در روز مرگ مکزیکیها اتفاق میافتد، روزی که مکزیکیها به بزرگداشت عزیزان درگذشتهشان میپردازند. پیغام اصلی داستان این است: آنهایی که از دست دادهایم در یاد ما زنده هستند.
فیلمهای کودکان همیشه درسهایی برای زندگی در دل خود داشتهاند در حالیکه بیشتر آنها بهطور معمول حول محور موضوعات پیش پا افتاده نظیر سختکوشی، شجاعت و رفتار صحیح بودهاند، در این سالها برخی حقایق نامطبوع هم عنوان شدهاند، نظیر: مردم بیرحمند (درس دامبو) و کودکیات و مخاطراتش را زودتر از موعد پشت سر خواهی گذاشت (داستان اسباببازیهای ۳)
اما در سالهای اخیر از آنجا که زندگی کودکان پیچیدهتر وچالشبرانگیزتر از قبل شده است، فیلمهای کودکان هم با پرداختن به موضوعات پیچیده گامی به جلو برداشتهاند. اگر موضوعی باشد که از مطرح کردنش با کودکان اکراه دارید احتمال زیاد فیلمی هست که این کار را برایتان انجام دهد.
مرگ از آن موضوعات دشواری است که همواره مطرح بوده است، اگرچه معمولا نه با این مرکزیتی که در کوکو دارد.
اولین قهرمان زن دیزنی، سفیدبرفی، یتیم بود و خیلی زود، با مرگ مادر بامبی، شخصیتهای این فیلم ها عزیزانشان را از دست می دادند. در حقیقت مطالعهای از ژورنال پزشکی بریتانیا در سال ۲۰۱۴ نشان داد که تعداد قهرمانهایی که در انیمیشنهای سینمایی کودکان میمیرند به نسبت از این تعداد در فیلمهای درام بزرگسالان بیشتر است.
در سال ۱۹۹۴، سیمبا در شیرشاه اندوهی حقیقی را تجربه میکرد و در داستان اسباب بازیهای ۳، قهرمانها دست در دست با چشمانی بسته و پذیرا به سوی مرگی به ظاهر حتمی میروند اما میگریزند: مرگ همچنان حادثه اصلی بود و این روزها هست.
اگر فکر میکنید زندگی میتواند به دردناکی مرگ باشد، فیلمهای اخیر کودکان این را نیز پوشش دادهاند. صحنه شروع فیلم کمپانی پیکسار، آپ (۲۰۰۹) را در نظر بگیرید، همانی که نشانتان میدهد در درون چقدر مردهاید و چقدر بدون عشق ورزیدن دوام میآورید. این فیلم همه ضربههای روحی بزرگسالان را همچون از دستدادن فرزند، مشکلات مالی یا به تعویق انداختن مکرر رویاهایتان به تصویر میکشد.
در دهه اخیر دیزنی همچنین رویکردش را تغییر داده است و به قهرمانسازی در حاشیهها و اقلیتهای فراموش شده اجتماع روی آورده است. فیلم بسیار موفق فروزن (یخ زده) دیزنی در سال ۲۰۱۳، با دو نقش اول زن فوق العاده و پایانی بر محور خواهر بودن یک پیروزی فمینیستی بود. این فیلم همچنین آنچه به اعتقاد بسیاری نخستین زوج همجنس دیزنی بود را با کودکانی شیرین نمایش داد و باب گفتگو درباره سواستفاده والدین را باز کرد نه آن شکنجه آشکار نامادریهای شروردر فیلمهای اولیه دیزنی، بلکه نوعی زیرپوستیتر که تحقیر و شرمی را که والدین السا بهخاطر متفاوت بودنش به او میدادند نمایش داد.
در سال ۲۰۱۵، فیلم inside out کمپانی پیکسار به آنچه درکش اغلب دشوارترین موضوع برای کودکان است، یعنی احساساتشان، پرداخت. داستان در ذهن دختر کوچکی در مواجهه با چالشهای زندگی اتفاق میافتد، به ۴ احساس کلیدی او شخصیت میدهد و نتیجه میگیرد غمگین شدن خیلی هم خوب است. چیزی که برای هر کودکی که با افسردگی دست و پنج نرم میکند بسیار اطمینان بخش است.
انیمیشن سال ۲۰۱۶ دیزنی، زوتوپیا، یک کمدی که در آن حیوانات دارای شخصیت انسانی هستند با پیامی صریح مربوط به مشارکت (در برگیری) نژادی- با توجه به گفتمان سیاسی بیگانه هراسی که در آن زمان فراگیر بود- و نتایج ویرانگری بهدنبال داشت.
ممکن است گفته شود که کودکان را مجبور به مواجهه با موضوعاتی فراتر از سنشان میکنیم. میبایست به روزهای گذشته بازگردیم که قطع نظر از فقدانهای غیرمعمول بیشتر مشکلات با اندکی شجاعت و خواندن یک ترانه حل میشد. اما زمانه تغییر کرده است و چگونگی تجربه کودکان از زندگی نیز تغییر یافته است. فشارهای جدید، ترسهای جدید و فرصتهای جدیدی وجود دارند و نیز فرصت اختلاط با افرادی که هویتها و گزینشهایشان خوشبختانه از سوی جامعه پذیرفته میشود.
فیلمها راهی ایدهآل برای کودکان هستند تا این مسائل را درک کنند، نه تنها از طریق خط داستانی که با آن همراه میشوند بلکه در فضایی امن میتوانند پرسشهای خود را آزادانه مطرح کنند.
علاوه بر این، مرجع مشترک و متداولی که فیلمها در اختیار میگذارند بهاین معناست که پاسخگویی به این پرسشها برای والدین آسانتر میشود و گفتگویی بازتر و صادقانهتر درمیگیرد.
باید پذیرفت بیشتر کودکان در برابر چیزهایی که بزرگسالان نگرانند که آنها را شوکه یا گیج کند متعجب هم نمیشوند. آنها جامعه را همانگونه که به آنها نشان میدهیم میپذیرند و این یعنی فیلمهایی که همه آن موضوعاتی را که مربوط به انسان است نرمال نشان میدهند، ابزاری کلیدی برای حرکت ما به سوی جامعهای بازتر هستند.
اما شاید مهمتر از همه، فیلمها میتوانند به کودکان کمک کنند تا بهتر از عهده چالشهای زندگی واقعی برآیند. از این طریق آنها برخی احساسات را تجربه کردهاند، دیدهاند که شخصیتهای فیلم چگونه با موقعیت کنار آمدهاند و شاید حتی به اینکه خودشان در موقعیت مشابه چه کار میکردند اندیشیدهاند.
اگر فیلمهای جدید به نسل آینده کمک کنند تا بزرگسالانی انعطافپذیر و خودآگاه بار بیایند، خواهم گفت: به تولید آنها ادامه دهید.
***