آیا سلبریتیها برای خیریهها کمک حساب میشوند یا مانعی بر سر راه؟
به نظر میآید هر سلبریتی که میشناسیم نام خود را کنار خیریهای گذاشته است، تا جایی که بدبینان نمیدانند که آیا آنها واقعا برای کارهای بشردوستانه فعالیت میکنند یا فقط به دنبال تبلیغات بیشتر برای خودشان هستند. اگرچه افرادی که عموما مرکز توجه هستند ممکن است زندگی خود را برای افراد نیازمند عملا به خطر نیندازند، اما خیلی از آنها از پول و وقت خود میگذرند. شهرت آنها در اطلاعرسانی برای مسائل حیاتی یا مشکلاتی که نادیده گرفته شدهاند، چه در سطح داخلی و چه بینالمللی قطعا عامل موثری است. سوالی که پیش میآید این است که آیا سلبریتیها میتوانند کمک باشند یا اصلا شهرت آنها مزاحم کارهای خیرخواهانه خواهد شد؟ خود سلبریتی چقدر در فعالیتهای خیرخواهانه دست به کار میشود؟ پیتر استنفورد، روزنامهنگار است که بهعنوان عضوی از هیأتمدیره در چندین خیریه هم فعالیت دارد. او سعی دارد در گفتوگویی با جاستین فورسیت، مدیرعامل «صندوق نجات کودکان»، این موضوع را به چالش بکشد.
استنفورد: به اعتقاد من مزایای حمایت سلبریتیها در حد انتظار نبوده است. به گفته او برای دستیابی به اهداف خیرخواهانه باید از زور بازوی سازمانی استفاده شود که فراتر از منابع کوچک یا متوسط خیریههاست. مدیران بسیاری از خیریهها اعتراف کردهاند که به دلیل استفاده از صورت انسان مشهوری در برنامههای جمعآوری کمکها یا کمپینهای خود، امید زیادی برای دریافت چکهایی با رقمهای بالا داشتهاند، اما بسیار ناامیدکننده بوده است.
فورسیت: مزیت سلبریتیها در کارهای خیریهای ساختگی نیست، بلکه واقعی است و میتواند نتایج قابل توجهی داشته باشد. مثلا انرژی افرادی مانند بونو، باب گلداف و ریچارد کورتیس باعث شده تا ٤٦میلیون کودک بیشتری در فقیرترین کشورهای دنیا به مدرسه بروند. ترکیب خلاقیت، پشتکار و جذابیت ظاهری آنها باعث ایجاد تحول در کمپینهای «فقر را ریشهکن کنید» و «بدهی را حذف کنید» شده است. فورسیت به یاد دارد که کمی قبل از اجلاس G٨ در هتل گلنایگل در سال ٢٠٠٥، بونو (Bono) آهنگساز و خواننده ایرلندی به دیدار نخستوزیر انگلستان در محل کارش در خیابان داونینگ موسوم به شماره ١٠ رفت و با مذاکرهکنندگان اصلی هر کشور دیدار کرد. بعد از صحبتهای مهیج اولیهاش، از آنها سوال کرد که دلشان میخواهد نوههایشان در سالهای آینده چه نظری دربار آنها داشته باشند، بهعنوان مدیرانی که دنیا را تغییر دادهاند یا کسانی که فرصت تاریخیشان را از دست دادهاند. البته حضور سلبریتی همه چیز نیست. هر خیریهای -چه بزرگ، چه کوچک- باید پیام مشخص و متقاعدکنندهای برای هدفش داشته باشد. اما حمایت سلبریتی پراحساس از برای آن هدف کمک میکند خیریهها به افراد بیشتری برای کمکرسانی دست پیدا کنند. استیسی سالومون (ستاره برنامه اکسفاکتور) برای کمپین «هیچ کودکی نباید بمیرد» به جمهوری مالاوی سفر کرد تا بتواند توجه بسیاری را نسبت به وضع وخیم مادرانی که هنگام زایمان از دنیا میروند، جلب کند. تلاشهای او از طریق رسانههای پرطرفدار نتیجه شگفتانگیزی داشته است. به گفته او حرفهای مادرانی که در مالاوی ملاقات کرده، در بسیاری از خانهها پیچیده است.
استنفورد: خیلی وقتها، نقش سلبریتی برای تبلیغات اهداف خیریهای بسیار مهم است. اما ما باید سوال مهمتری مطرح کنیم. چرا خیرین باید از حق آموزش برای کودکان دور دنیا یا از مراقبتهای کافی در دوران حاملگی مادران مالاوی حمایت کنند؟ چون بونو و استیسی سالومون با حسن نیتشان این وظیفه را قبول کردهاند یا چون این بیعدالتیهاست که دنیای ما را خدشهدار کرده و انسانیت ما را زیر سوال برده است؟ ممکن است دخالت سلبریتیها باعث مهمترشدن پیامرسان از پیام مورد نظر شود.
فورسیت: خیریهها فقط با افرادی در تماس هستند که مانند خودشان فکر میکنند. آنها به پیام موردنظر خیریه شما ایمان دارند. میلیونها نفر از موسیقی، ورزش و فیلم الهام میگیرند، پس ما هم باید از این الهامگیری استفاده کنیم تا درباره بیعدالتی که میلیونها نفر از آن رنج میبرند، صحبت کنیم. اگر ما قرار است تغییری در دنیا ایجاد کنیم باید دست به کار شویم. باید با الهامگیری از داستانهای شخصیتهای مختلف احساسات مردم را تحتتأثیر قرار دهیم. مایکل مورپورگو، نویسنده، در یکی از ماموریتهای «صندوق نجات کودکان» به غزه سفر کرد. پدران و مادرانی که کتابهای این نویسنده و بهخصوص «اسب جنگی» را برای کودکانشان خواندهاند، وقتی که سخنرانی مورپورگو را در برنامه تلویزیونی شخصیتهای برتر دیدند، میخکوب شدند.
فورسیت خطاب به استنفورد میگوید که انگار مهر سلبریتی برای شما سطحی به نظر میآید. اما تجربه من عکس آن است. سلبریتیها باید از استعدادشان برای هدف موردنظر استفاده کنند، لزوما هم نباید توجه زیادی جلب کنند. ناتاشا کاپلینسکی، یکی از سفیران «صندوق نجات کودکان»، وقتی از سفر هند برگشت برای تهیه واکسنهای بیماریهای کشنده مانند ذاتالریه و اسهال لابیگری کرد. این واکسنها زندگی میلیونها نفر را نجات خواهند داد.
استنفورد: موضوع این است که هر داستان مثبتی به همراه هر عکسالعمل مثبتی در جامعه میتواند تأثیر منفی هم داشته باشد. آیا سلبریتیها واقعا به وظیفه خود آشنایی دارند یا کسی که در «صندوق نجات کودکان» شغل تماموقتی دارد، راحتتر است درباره مشکلات پیچیده توضیح دهد؟ آیا ممکن است آن سلبریتی پیام خیریه را نادیده بگیرد یا از زبان نامناسبی استفاده کند؟ آیا ممکن است آن سلبریتی که به او امید بستهاید در مجلههای زرد رفتار دیگری از خود نشان دهد؟ اینگونه رفتارها چه خساراتی به اسم خیریه شما وارد خواهند کرد؟ و آیا امکان دارد حمایتکنندگان از خود بپرسند: «چرا من باید پولم را برای این منظور خرج کنم وقتی که هنرپیشهها و مجریهای تلویزیونی که حقوقهای کلانی دارند، میتوانند به راحتی چک بکشند؟» به انگیزههای خود شک خواهند کرد. به اعتقاد استنفورد اینها اشکالات عملی است که در برابر منفعتهایی که فورسیت میگوید، وجود دارد.
فورسیت: عواملی که باعث موفقیت پروژهای میشوند انتخاب سلبریتی و هدفی است که آنها حمایت میکنند. اما باید احتمالاتی را در نظر بگیریم. با این حال، به اعتقاد او بدون قدرت صداهای مشهور نمیتوانیم در این دنیا تغییر بزرگی ایجاد کنیم، از نجات زندگی کودکان گرفته تا مبارزه برای حقوق بشر. ما نمیتوانیم خیلی محتاطانه عمل کنیم یا به قوانین سنتی پایدار بمانیم: وظیفه ما بسیار مهم و ضروری است.
استنفورد: با اینکه خیلی دوست دارم جور دیگری فکر کنم، اما هر چقدر میزان حضور من در تلویزیون زیاد باشد، نمیتواند به اندازه سایمون کاول و تور اکسفاکتور میلیونها جوان را جذب کند. از طریق صفحه فیسبوک «صندوق نجات کودکان» میتوانیم به هزاران نفر دسترسی داشته باشیم، اما وقتی که دیوید بکام، فیلم «هیچ کودکی نباید بمیرد» را به اشتراک گذاشت، به دست ٧میلیون نفر از دوستانش رسید. بزرگترین انگیزه باید آن تغییری باشد که میخواهیم ایجاد کنیم. سلبریتیها هم قسمت مهمی از آن هستند.
***