چادرهای خوشحالی؛ برنامههای حمایت روانی از کودکانِ زلزلهزده
دستهایشان را در ظرف مقوای لهشده فرو میکنند و بعد مانند سفالگری خِبره از خمیر مقوا و آب حیوان میسازند. قصه و داستان تعریف میکنند و عروسک درست میکنند. قرار است هر روز با کمک یکی از مربیان کار جدیدی انجام دهند و چشم از ویرانی بیرون از چادر بردارند. یک هفته بعد از زلزله سرپل ذهاب، بچهها با تنی خاکآلود و چشمانی خسته در چادر کمپ کودکان میخندند. دور تا دور چادر خاک است و خانههایی که دیگر شکل خانه ندارند. داوطلبان در کمپ کودکان هیوا میخواهند حال و هوای بچهها را عوض کنند و از تلخی ویرانی بکاهند.
امیر سهرابی دو روز بعد از حادثه به سرپلذهاب رسید و کار با جمعآوری چادر برای اهالی شروع و بعد هم هیوا، کمپ کودکان روستاهای سرپل ذهاب بر پا شد. چادری که پیش از این و در زلزلههای بم و آذربایجان هم تجربه و اثرات بسیاری بر زیست بچهها بر جا گذاشته بود. «کار این کمپها مداخله روانشناسی نیست؛ بلکه ما در این فضا سعی میکنیم تا با ایجاد فضای بازی، سرگرمی و تجربههای ادبی و هنری فضای شادی برای بچهها ایجاد کنیم.» فضایی که به گفته سهرابی میتواند عمیق شود و خلاقیت بچهها را شکوفا کند. «عمیقشدن این فضا عامل ایجاد خلاقیت هنری خواهد بود و بچهها میتوانند تمام توانشان را برای گفتن قصه، نمایش، شعر، ساخت عروسک و… به کار گیرند» آن هم در شرایطی که هنوز آمار مشخصی از تعداد کودکانی که خانواده خود را از دست دادهاند، وجود ندارد و بسیاری از کودکان هنوز شرایط پیش آمده را درک نکردهاند.
کمپ کودکان در روستای حسن کوییک دشت ذهاب بر پا شد. در منطقهای که جزو اصلیترین مناطق آسیبدیده در زلزله اخیر است. کمپ را همان روزهای اول به راه انداختند؛ ولی تعداد زیادی از بچهها هنوز آن را نمیشناسند. هنوز تب تند زلزله فروکش نکرده و با وجود این سهرابی روز گذشته میزبان ٣٠ کودک بوده که راهشان به گوشه دنج و بیصدای روستا باز شده «فکر کردیم کمپ باید در جایی بر پا شود که سروصدا در آن کم باشد. رفتوآمد خیلی زیادی نداشته باشد و فضایش برای بچهها امن باشد. برای همین بعد از چند روز بچهها توانستند کمکم ما را پیدا کنند.»
تعداد بچههایی که در این روزها به کمپ آمدهاند، متغیر بوده و هر روز با روز قبل متفاوت است؛ اما سهرابی معتقد است این تعداد در روزهای بعد بیشتر خواهد شد. مانند مربیان کمپ که تعداد آنها هم سیار است. «نیروهای داوطلب ثبتنام میکنند و بعد از تأیید در برنامه دو تا پنج روزه فعالیتشان را با بچهها پیگیری میکنند. بعد از ثبتنام از آنها میخواهیم درباره تواناییهای ارتباطی با کودکان و فعالیتهای پیشینشان بگویند و بعد از کمک آنها استفاده میکنیم.»
سهرابی که از روز دوم پس از زلزله در منطقه حاضر است، وضع کمپ را خوب میداند و میگوید كه فارغ از آنجا جامعه محلی هم وضع خوبی دارد و مردم با روحیه عجیبی میخواهند زندگیشان به وضع عادی برگردد و شهر بازسازی شود. «مردم از روز سوم بلند شدند. شاید بخشی از این روحیه به دامپرور بودن و عشایر بودنشان مربوط است. این جامعه قوی است و وضع با زلزلههای پیشین متفاوت است. آنها میخواهند هر چه زودتر اوضاع رو به راه شود.» حالا به فکر سرپناه برای خودشان و دامهایشان هستند و میگویند باید دامها هر چه زودتر سرپناهی پیدا کنند تا اسیر باران نشده و از بین نرفتهاند. آن هم در شرایط آب و هوای منطقه و بارانهای تندی که در راه است. سهرابی میگوید این روحیه باید تشدید شود و به بچهها هم تسری پیدا کند. آنها شاید هنوز ندانند در چه وضعیتی قرار دارند و باید در این راه کمکشان کرد.
٢٥ آبانماه محمد نفریه، مدیرکل دفتر امور کودکان و نوجوانان سازمان بهزیستی کشور تعداد کودکانی که در جریان وقوع زلزله در استان کرمانشاه، یکی از والدین خود را از دست دادهاند را کمتر از ۱۵ کودک اعلام کرد و گفت در حال حاضر تمام این کودکان پیش خانوادههای خود نگهداری میشوند و به دلیل اینکه عوارض وقوع حوادثی چون زلزله تا مدتها بر روح و روان افراد و بهویژه والدین باقی میماند، تعداد مهدهای کودک در مناطق زلزلهزده باید افزایش پیدا کند و از طرفی مراکز دوستدار کودک در مناطق زلزلهزده، باید در نگهداری از کودکان و تهیه برنامههای مناسب برای آنها تا مدتها پس از این حادثه، کار خود را ادامه دهند. سهرابی هم میگوید باید تمام تلاشمان را برای بهترشدن اوضاع به کار گیریم و برای همین هم تصمیمان این است که تا دو ماه آینده در منطقه بمانیم. «ادامه حضورمان با میزان کمکها و حضور داوطلبان بیشتر در منطقه میتواند ادامه پیدا کند و ما میخواهیم بعد از دو ماه هم این حضور وجود داشته باشد.»
تجربه بم
علیرضا فلاحی سالها پس از زلزله بم، به منطقه رفت و کودکانی را مورد بررسی قرار داد که پس از زلزله در این کمپهای دوستدار کودک حضور داشتند. او در مقالهای با عنوان «برنامهریزي و طراحی معماري فضاهاي دوستدار کودك در فرآیند بازسازي پس از زلزله بم» به چند و چون حضور این فضاها برای کودکان پرداخت و در مصاحبههاي عمیق و نشستهاي گروهی، با حضور جمعی از افرادي که در هنگام زلزله سنشان بین ٣ تا ١٣سال بوده است، به همراه والدینشان و همچنین مربیان فضاهاي دوستدار کودك به تحلیل این فضا پرداخت. او در مقالهاش مینویسد: فضاهاي دوستدار کودك مفهـومی بسـیار نـو اسـت و مستندسازي در ارتبـاط بـا آن کـم اتفـاق افتـاده اسـت. بنابراین نمونههاي موردي بـراي آثـار و نتایج «فضاي دوستدار کودك» کاملا محدود است. بـه جــز تعــداد کمــی پــژوهش انجــامشــده، دو نمونــه از فضــاهاي دوســتدار کــودك (در کشــورهاي اوگانــدا و اتیــوپی) بــوده کــه پــس از ساخت آن در سال ٢٠١٣، به صورت دقیق و مفصل ارزیابی و نتایج آن مـدون شده است. ارزیـابیهـاي ایـن دو نمونـه حـاکی از آن اسـت کـه فضاهاي دوستدار کودك بهبود خواهنـد یافـت بـه شـرط آنکه فعالیتهاي مشاوره و سـاختارمند روانـی در کنـار ســایر فعالیــتهایشــان داشــته باشــند، اطــلاعرســانی گستردهتري صورت گیرد، مستندسازيها با دقت انجـام شـود و درنهایت حساسـیتهـاي جنسـی در تمـامی برنامهها رعایت و تفاوتهاي دختران و پسـران در برنامهها اعمال شود. نکتهای که در حال حاضر و در کمپهای سرپل ذهاب هم مورد تأکید نبوده. در این کمپها هم مشاوره روانشناسی وجود ندارد اما اگر بچهها خودشان بخواهند مربیان کتابهای درسی را با آنها کار میکنند تا از درس و مدرسه عقب نیفتند.
از جمله نکات مشترک این بود که در بم هم فعالیــتهــاي دوســتدار کــودك در چــادر شکل گرفت. با گذشـت زمـان پـروژههـایی که بـراي کودکـان تعریـف شـده بودنـد، تغییـر کردنـد. در آن زمان فعالیتهایی مانند بازيهاي دسـتهجمعـی و یــا مســابقات در فضــاهاي بــاز برگــزار مــیشــد؛ اما تحلیل و بررسی دیدگاههاي مختلف مصـاحبهشـوندگان در ارتباط با ویژگـیهـاي فضـاي دوسـتدار کـودك در بم بر مواردی تأکید دارد که استفاده از تجربه آن میتواند مفید باشد. فلاحی طی مصاحبههایش به این مورد دست یافت که امنیت نهتنها شـامل محـیط فیزیکـی و کالبـدي میشود بلکه سیستم عملکردي و امنیـت روانـی را نیـز در بر میگیرد. یکی از مواردي که امنیت کودکان را به خطر مـیانـداخت، نحوه تردد و رفتوآمد به ایـن فضـاها بـوده اسـت. در آن زمان و با تخریب مسیرهاي عبوري و همچنـین کمکاری مسئولان در بازسازي سریع آنهـا، مسـیرهاي رسـیدن بـه فضاهاي دوستدار کودك ناامن بوده و حضـور کودکـان در آنجا برایشان خطرآفـرین بـوده اسـت. بـا توجـه بـه تمـام موارد ذکرشده و نیز نـاامنی عمـومی حـاکم بـر شـهر بـم کودکــان بــراي حضــور در فضــاهاي دوســتدار کــودك وابسته به بزرگترهایشـان بودنـد و ایـن امـر بـر محـدودشدن حضور آنها در این فضاها تأثیر داشته است. به دلیل محدودیتهایی که در آن زمـان در بـم وجـود داشت (محدودبودن تعداد مربیها و محدودیت فضـا) تفکیک سنی براي تمامی برنامههاي فضـاهاي دوسـتدار کودك رعایت نمـیشـد. ماهیـت برخـی از برنامـههـا به گونهاي بوده کـه تفکیـک سـنی در آن مشـکلی را بـه وجود نمیآورده است (مانند قصهگویی و شـعرخوانی) اما رعایتنکردن تفکیک سـنی در سـایر برنامـههـا مانند کلاسهاي ورزشی، آمـوزش زبـان و یـا آمـوزش مهارتهاي زنـدگی بـراي کودکـان ناخوشـایند بـود و مشکلاتی به وجود آورد.
کودکان در عـین حـال بـه زمینـههـاي بهبـودي سـرویسهـاي بهداشـتی بهعنوان بخشـی از فضاهاي دوستدار کودك هم اشاره کردند. غیربهداشـتی بودن، ناامن بودن و بوي بد سرویسهاي بهداشتی بـرايشان بســیار آزاردهنــده بــود؛ بنابراین اگر سرویسهاي بهداشتی فضاهاي دوستدار کودك از سـایر فضاها و سرویسهاي اردوگاه مجزا باشـد، مـدیریت نظافت و امنیت آنها بسیار قويتر خواهد بود. در عـین حال باید به این نکته هم توجه داشت که همانطـور کـه تأمین چادر و کانکس و سایر تجهیزات در زمان سـانحه حایز اهمیت است، براي تهیه کتاب و سایر تجهیـزات و امکانات فرهنگی براي کودکان هم باید تلاش کرد و در عین حال به کیفیت آن هم دقت کرد؛ زیرا این مـوارد میتواند در روند بهبودي کودکان موثر باشد.
***