روایت واقعی از یک کلاهبرداری فوتبالی/ پول گاوهای این روستایی خوردن دارد آقای مثلا مربی؟
باغ انارش 50 کیلومتری از ساوه هم دورتر است. جایی دور افتاده. کشاورز است و خودش میگوید اسمم را بگذار دهاتی ساده. دهاتی نبودم که گاوم، تنها سرمایه زندگیام، را نمیریختم توی شکم یک کلاهبردار تا از پسرم ستاره بسازد و با پولی که از فوتبال در میآورد برایمان نان و نوایی بسازد.
ماجرای تلخ کلاهبرداری است. کلاهبردارانی که اخیرا یک گروهشان فلهای در تهران بازداشت شدهاند اما راستش را بخواهید، یک بازار عرضه و تقاضاست. گروهی از پدر و مادرهای جوگیر و گروهی از مربیان سودجو.
این روایت حاج محمد است که گاوش را قربانی پیشرفت پسرش کرده اما پولهایشان سوخته و به باد رفته. میگوید: «پسرم را فرستادیم به یک مدرسه فوتبال که اول اسمش پرسپولیس بود با کلی پسوند مثل ستاره و …» او البته اسم تیم و اسم مربی را میگوید. کسی که یکی از همین بازداشتشدههای اخیر است اما ما به رسم امانت و تا زمان صدور حکم قطعی این نام و نامهای دیگر را منتشر نمیکنیم.
این قصه تلخ شاید روایت خیلی از شما پدر و مادرهایی باشد که در دوره بچگی خودتان اگر میخواستید به دنبال فوتبال بروید، پدر و مادرهایتان به زور کتک هم شده مانعتان میشدند. مرد میانسال روستایی یکی از هزاران نفری است که هر ساله فریب میخورند. فریبی که بخشی از آن بیشک حاصل اشتباهات هیات فوتبال استان تهران است. دکانی که به اسم لیگ آسیا ویژن در فوتبال پایه راه افتاده. دکان بزرگتری که به عنوان تیمهای پایه راه افتاده است. مربیانی که اصلا معلوم نیست لگد به گربه هم زده باشند یا نه. میرشاد ماجدی، رئیس جدید کمیته آموزش، روز سالگرد منصورخان پورحیدری میگفت: «جایی نشستم که باید مینشستم. دیگر همین طور کیلویی هر کسی بدون حتی توان روپایی زدن نمیتواند بیاید و مربی بشود. این بدبختی فوتبال ماست.»
او راست میگوید. این همه دلال که حالا همه مربی شدهاند و تیم دارند و بچههای مردم را پولکی در چرخهای میاندازند که انتهایش میشود بلایی که سر یکی مثل همین حاجی بخشی ساوهای آمده است!
فوتبال پایه تهران پر است از تیمهایی که تمام هویتشان همین یک مربی و سانسهای بازیشان است. یک نفر یک امتیاز خریده، تست میگیرد و بعد قربانیانش را انتخاب میکند. همین چندی قبل همایشی درباره فساد در فوتبال بوده و آنجا درباره این فجایع و بازداشت 150 نفر حرف زده شده. یکی از این 150 نفر همانی است که تیمی با سو استفاده از نام پرسپولیس را راه انداخته بوده.
کسی که پول این مرد ساوهای را خورده و پسرش را 3 سال از زندگی انداخته است. روایتش را بخوانید: «اول گفتند پرسپولیس است. ما فکر کردیم پرسپولیس اصلی است. 3 میلیون از ما پول کلاس فوتبال گرفتند و گفتند توی تیم است. بعد گفتند 30 میلیون بده. من گفتم بابا 30 میلیونم کجا بود. یک روستایی ساده هستم. یک کشاورز در باغ انار و به من تخفیف داد و گفت 10 میلیون بده! این 10 میلیون هم تخفیف گرفتیم و شد 6 میلیون. برای این 6 میلیون از برادرم قرض گرفتم. او هم پول را از اهالی روستایمان جمع کرد. بعد هم که پولمان را خورد و کشید بالا این آقای مربی. من کل زندگیام یک جفت گاو بود که با وام اشتغالزایی گرفته بودم مجبور شدم گاوهایم را بفروشم 7 میلیون و پول این مردمی که قرض گرفته بودم را بدهم. تازه این نامرد این قدر گیر داد تا بچهام را نگذاشتم مدرسه برود، چون میگفت فوتبالیستی که درس بخواند، روی فوتبالش تمرکز ندارد!»
حالا این خانواده از فوتبال متنفرند و دارند میدوند دنبال پولشان. خیلیهای دیگر هم اینگونه هر ساله سرمایههایشان را از دست دادهاند اما باز نه برخوردی جدی با این سودجوها میشود و نه قرار است خانوادهها عبرت بگیرند. خانوادههایی که بچههایشان اگر یک نوک پا به توپ بزند، او را رونالدو یا مسی کوچولو مینامند و همه زندگیشان را به پایش میریزند تا شاید پولدار شوند!
سری به مدارس فوتبال بزنید و ببینید بچههایی را که دهها کیلو اضافه وزن دارند اما مربیانشان آنها را ستاره مینامند تا قند در دل والدینشان آب شود و بیشتر برای رونالدوهایشان هزینه کنند.
کاش همه کمی بیشتر مراقب باشیم!
***