خشونت علیه کودکان در ایران: جلوۀ عریان پدرسالاری
افزایش زنجیرهای قتل کودکانی نظیر ملیکا دختر 8 ساله، آتنا اصلانی دختر 7 ساله، ستایش قریشی دختر ۶ ساله و اهورا پسر 3 ساله در فواصل نسبتا کوتاهی از یکدیگر، مسئله کودکآزاری در ایران را به معضلی جدی بدل ساخته است.
مهرداد درویشپور//
از آنجا که آمار قابل اتکای در ایران در دست نیست، روشن نیست افزایش تعداد این خشونتها یا بازتاب رسانهای گستردهتر و حساسیت جامعه، کدامیک علت توجه عمومی بیشتر به این مسئله است. هرچند مقامات رسمی درباره افزایش کودکآزاری هشدار دادهاند، اما چشماندازی در کاهش این خشونتها وجود ندارد. در شرایطی که در بسیاری از کشورها آزار جنسی علیه زنان به موضوع کمپین همگانی «من نیز» بدل شده، در ایران هیچ کمپین قابل اتکایی برای متوقف کردن خشونت حتی علیه کودکان نیز به چشم نمیخورد امری که نشانگر ابعاد گسترده اقتدار مردسالاری در ایران است.
پنهانترین جلوۀ کودکستیزی مردسالارانه در ایران، سیاست تشویق زنان به باروری و افزایش جمعیت است. این سیاست نه تنها پیامد منفی در موقعیت زنان را دربر دارد بلکه با بیتوجهی به استانداردهای مادی و معنوی از جمله تغذیه مکفی، بهداشت، مسکن مناسب و شرایط آموزش و تحصیلی کودکان، فرصت رشد در خور آنان را سلب کرده و کودکان را در معرض فقر، بیسوادی، عدم سلامت و کجروی اجتماعی قرار میدهد.
نگرش کودکمحور: کودکان مقدمند
اگر در جامعه و خانواده پدرسالار مصالح مردان شالوده سازمانیابی روابط اجتماعی است، در جوامع و خانوادههای دموکراتیک پیشرفته، مصالح کودک مبنای سازمانیابی روابط خانوادگی و آموزشی است. از اینرو نه تنها میزان قدرتگیری زنان بلکه گسترش حقوق کودکان از شاخصهای درجه دموکراتیزه شدن جامعه است که از جمله در رویارویی قانونی و عملی با کودکآزاری که شامل بیاعتنایی، سهلانگاری در مراقبت، آسیبرسانی و خشونت فیزیکی، جنسی و روانی به کودکان است، بازتاب مییابد. گذشته از آن، بند ۱ ماده ۱۹ کنوانسیون حقوق کودک تمامی کشورهای عضو را موظف ساخته تا با استفاده از تمامی امکانات قانونی و اجرایی از کودکان در برابر تمامی اشکال خشونت، بیتوجهی، بدرفتاری یا بهرهکشی و آزار جنسی کودکان محافظت کنند.
امروزه نگرش کودکمحوری و «کودکان مقدمند» با نقد قیمومیتگرایی درپی آن است تا متناسب با رشد سنی کودکان صدای آنان را را در تعیین مصالح خویش برجستهتر کند. نه تنها حق سرپرستی والدین در صورت اعمال خشونت علیه کودکان از آنان سلب میشود، بلکه کودکان «شاهد» خشونت در خانواده، قربانی خشونت تلقی میشوند. فرزندان بالای ۱۴ سال نیز میتوانند خود تعیین کنند در صورت اختلاف والدین، نزد کدامیک زندگی کنند.
کودکآزاری در خانواده و اجتماع
در ایران فقدان اندیشه کودکمحوری در قانون، نزد مقامات و در فرهنگ عامه، امکان رشد درخور کودکان را از آنان سلب کرده است. هرچند که ماده ۲ قانون حمایت از کودکان و نوجوانان مصوب ۱۳۸۱ در ایران هرگونه تربیت و آزار کودکان و نوجوانان که موجب صدمه جسمی، روحی یا اخلاقی به آنان شود و سلامت جسم و روانشان را به مخاطره اندازد، ممنوع کرده است اما سهلانگاری در مراقبت از کودکان، تحقیر و خشونت روانی آنان با مجازات قانونی روبرو نیست.
خشونتهای فیزیکی والدین علیه کودکان نیز تحت نام «تنبیه» بنا بر قانون مدنی ۱۱۷۹ به شرطی که از حد «متعارف» خارج نشود، مجاز است. همچنین هیچ نشانهای از کاهش جدی تنبیه بدنی کودکان در مدارس به رغم غیرقانونی بودن آن در دست نیست. تعداد انگشتشمار پروندههای کودکآزاری در مدارس یا در خانواده در دادگاهها بیش از هرچیز نشانگر فقدان حمایتهای قانونی و عملی از کودکان مورد خشونت قرار گرفته است.
در زمینه آزار و تجاوز جنسی پدران و خویشاوندان مرد علیه کودکان به دلیل تابو بودن آن کمتر کسی درباره آن سخن میگوید. احساس شرم، گناه، ترس، وابستگی یا علاقه کودکان نیز میتواند باعث پنهان نگه داشتن این مسئله از سوی کودکان و حتی مادران شود. در مورد قتل اهورا گویا مقامات نیز درباره احتمال تجاوز جنسی به او به رغم بازتاب رسانهای آن سکوت کردند. در حالیکه در برخورد به پدیده «بچهبازی» نکوهش اخلاقی بسیار سنگینی درجامعه وجود دارد اما آزارهای جنسی کودکان توسط والدین معمولا انکار میشود.
همچنین نه تنها معمولا خشونت والدین و مدارس و اجتماع علیه کودکان مورد توجه قرار نمیگیرد، بلکه گاه از پشتیبانی قانونی نیز برخوردار است. پایین بودن سن ازدواج به ویژه برای دختران به معنای قانونی بودن تجاوز جنسی به آن دسته از دختران خردسالی است که از نظر شرعی به «بلوغ جنسی» رسیدهاند و به عقد مردان در آمدهاند. در نظامی که کوچکترین جرائم مدنی و حتی بسیاری از پهنههای زندگی خصوصی و حقوق جنسی و حوزههایی از دگراندیشی میتواند با مجازات سنگین روبرو شود و مجازات در ملأ عام همچون قصاص و به دار آویختن در ملأ عام در آن رایج است، جامعه از آن الهام میگیرد و خشونت در آن نهادینه میشود.
نقش خشونت رسمی در افزایش کودک آزاری
استفاده نظام از روشهای سادومازوخیستی برای کنترل شهروندان نه تنها بازدارنده خشونت نیست، بلکه جنون خشونت و قساوت را در جامعه افزایش میدهد. خشونتهایی که از جمله در قالب اسیدپاشی به زنان، قتلهای زنجیرهای زنان، نزاعهای فجیع خیابانی و بیاعتنایی ناظران و گسترش تجاوز و همچنین قتل کودکان بازتاب مییابد.
خشونت علیه زنان و کودکان نه مختص به گروه خاص اجتماعی است و نه به مذهب یا باور معینی گره خورده است، بلکه عموما ابراز اقتدار و نمایش «مردانگی» و گاه معیار سنجنش آن در نظام جنسیتی نابرابر قدرت است. هرچند دشواریهای اجتماعی، ناهنجاریهای روانی و خرده فرهنگهای برخاسته از فقر، بستر ساز گسترش آنند. در ایران گسترش فقر، ناهنجاری، اعتیاد، بیخانمانی، محرومیتهای جنسی، فحشا و بزهکاری زمینههای بروز خشونت ها از جمله علیه کودکان را افزایش داده است.
کاهش سن فحشا و اعتیاد و وجود بیش از یک میلیون کودک کار نشان از ابعاد گستردهتر کودکآزاری در ایران دارد. همچنین دختران فقیر و محروم تحت ستم سه گانه طبقاتی، جنسیتی و سنی از بیشترین خطر قربانی شدن این خشونتها برخوردارند.
ضرورت تشدید مجازات خشونت علیه کودکان و زنان
نمیتوان انگیزههای فردی و روانی در بروز خشونت علیه کودکان را نادیده گرفت با این همه پرداختن به مشکلات ساختاری امکان بهتری را برای رویارویی با آن فراهم میآورد.
برای کاهش خشونت علیه زنان و کودکان باید منابع قدرت و حقوق آنان افزایش یافته و امکان حمایت قانونی، دادخواهی موثرتر، روشنگری و روشهای پیشگیری مورد توجه قرار گیرند. از طریق قوانین و تغییر هنجارها و ایجاد نهادهای مدنی میتوان حمایت از کودکان و زنان را در مقابله با خشونت خانگی، اجتماعی و جنسیتی افزایش داد. همچنین خشونت علیه زنان و کودکان باید با مجازات شدیدتری روبرو شود.
علاوه بر آن برچیدن فقر وشکافهای طبقاتی به ویژه در مناطق محروم در کاهش این خشونتها نقش کلیدی دارد. اما با توجه به اینکه جامعه ایران روزبهروز بیشتر در فقر و شکاف و ناهنجاری اجتماعی فرو میرود خطر افزایش این خشونت ها بسیار است. با این همه روشنگری و بهراه انداختن کمپین خشونت موقوف نقش مؤثری در به عقب راندن اقتدار مردانگی خشونتگرا و دفاع از زنان و کودکان قربانی آن دارد.
***
منبع