با احمد اکبرپور در ساحت کودکی
سحر سلطانی//
در چند ماه اخیر نشستهای گوناگونی در حوزه مطالعات کودکی در دانشگاه خوارزمی آغاز شده است. انجمن علمی دانشجویان فلسفه تعلیم و تربیت و تیم فلسفه برای کودکان این دانشگاه به همراه تعدادی از استادان گروه فلسفه تعلیم و تربیت درصدد راهاندازی بحثها و چالشهای اساسی در حوزه مطالعات و مفهوم کودکی هستند.
روز یکشنبه 17 اردیبهشت 96، همزمان با ایام کتابجویی و نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، انجمن دانشجویی فلسفه تعلیم و تربیت خوارزمی از احمد اکبرپور، خالق داستانهای کودک و نوجوان، دعوت کرد تا در نشستی صمیمی به بررسی مفهوم کودکی در آثارش بنشیند. میزبان این ضیافت دکتر یحیی قائدی از گروه فلسفه تعلیم و تربیت و دکتر یزدان منصوریان از گروه علم اطلاعات و دانششناسی دانشگاه خوارزمی بودند. دیگر مهمانان ویژه این نشست نیز آقای بهروز رشاد، تهیهکننده سینما و عضو کانون پرورش فکری کودک و نوجوان، و همسرشان بودند که در تدارک ساخت فیلمی براساس رمان قطار آن شب احمد اکبرپور از اوایل خرداد 96 هستند.
احمد اکبرپور ابتدا به توصیف «نقطه تیکآف» ذهنش حین نوشتن پرداخت؛ یعنی 12 سال آغاز زندگیاش در روستای چاهورز لامرد فارس، خاستگاه کودکی که هیچگاه رهایش نکرده است. همه داستانها، قصهها و روایتها از آنجا آغاز ، نمادینسازی و پرورانده میشود. هیچگاه قصدی نبود برای نوشتن بهمنظور مخاطب کودک و نوجوان، اما چون این کودکی رهایش نکرد، مخاطبان مفهوم کودکانگی را در آثار او یافتند. هیچ روایتی آغاز نکرد تا به پایانی از پیش تعیینشده برساند، بلکه احمد کوچک دستان او را گرفت و از خلال همه این سالها و تجربهها پیش برد تا به جایی بکشاند که نویسنده و مخاطب هر دو با هم میرسیدند.
کودکانههای احمد اکبرپور، بهاذعان خودش، مبتنی بر اصل «لذت نوشتن» شکل گرفتهاند. اگر مخاطب را غافلگیر میکنند به این دلیل است که نویسنده در فرایند نوشتن مخاطب را از خودش باهوشتر میداند و ذوقزده میشود که همراه او به دنیای کودکی و نوجوانیاش سر بزند؛ به دنیایی که سرعت، تعلیق، معنازدایی و معناسازی در لحظه نمودار میشود، مسئلهها سادهاند و راهحلها هم ساده، مثل خطزدن زندانیشدن دزد دوچرخه توسط «درسا» در کتاب غول و دوچرخه و فرار به جنگل همراه با دزد.
من نوکر بابام نیستم رمانی کودکانه از طی طریق بکر کودکی به سمت بلوغ برای خروج از نظم و قراردادهای رایج زندگی است. اسکناسهای پدر براثر شیطنت بچهها به چاه مستراح سقوط میکند و تا مادامی که اسکناسها بیرون آورده نشود حق استفاده از مستراح برای بچهها ممنوع میشود. کشمکشها برای خارج کردن پولها نقاط عطف خروج از اتوریته و نظم رایج را رقم میزند؛ آنجا که دیگر پدر قهرمان بلامنازع نیست و هر کودک میتواند قهرمان اصلی قصه خودش باشد.
شب بخیر فرمانده نگاه صلحجویانه اکبرپور را از میان خاطرات پردود و وحشت نوجوانی و ایام جنگ بیرون میریزد؛ جنگی که قهرمانهایش کودکانی هستند که با دشمن هم به بازی مینشینند و شیرینی میخورند، جنگی که با قرارداد صلح کودکانه خود شکلی از دوستی ناب است مبتنی بر اشتراکات جهان زیست دو کودک که باید با هم دشمن باشند اما نیستند.
قطار آن شب با الهام از خاطره بنفشه نوشته میشود؛ دخترکی که در قطار با روی دیگری از زندگی آشنا میشود: اینکه بزرگترها دوست میشوند و قرار میگذارند اما یادشان میرود، اینکه منتظر میمانی تا دوست جدید قطاری پیدایش شود اما یادش رفته. این خاطره کوتاه مبنای اصلی رمانی میشود که در آن برای ورود به دنیای نوجوانی باید آدمها را بهتر دید و مفاهیم مختلف را شناخت.
و درپایان باید گفت با داستانهای احمد اکبرپور میتوان خندید؛ طنز سیال قصههای او میوه شیرین رنجها و غصههای قصه کودکانه بسیاری از همنسلان اوست.