والدین فیلسوف و لوازم تعامل با کودک
الهام فخرایی//
با فراگیر شدن برنامه فلسفه برای کودکان در حوزههای مختلف آموزش و پژوهش، والدین علاقهمند نیز کموبیش به این برنامه توجه نشان میدهند و به همراهی با قواعدش و بهکارگیری آن در روند تربیت اظهار تمایل میکنند.
عبارت والدین فیلسوف بهطور تلویحی به مادر و پدری اشاره میکند که چهارچوبهای برنامه فلسفه برای کودکان را کموبیش پذیرفتهاند و اعلام آمادگی کردهاند جهان را یک بار دیگر همراه کودکشان کشف کنند؛ کودکی که میدانیم بهطور طبیعی فیلسوف (کنجکاو) است و فقط لازم است بزرگسالان اسباب دوام و پرورش این ویژگی را، آن هم نه از طریق آموزش بلکه با غنیسازی محیط برایش، فراهم سازند و موانع این پرسشگری، اندیشهورزی و کاوش را برطرف نمایند.
در این مسیر آنچه لازم است به آن توجه کنیم همان پرهیز کلیدی و همیشگی از افراط و تفریط است.
برخی والدین و گاهی تسهیلگران همچنان گمان میکنند ارتباط با کودک در چهارچوب این برنامه لازم است از طریق تاکید بر آموزش سه هسته اصلی (تفکر نقاد، مراقبتی، خلاق) انجام شود؛ حال آنکه تجربه زیسته کودک در اولویت است و ما صرفا باید او را در جهت کاوش، بازبینی، بازآفرینی و مراقبت همراهی و هدایت کنیم؛ به این معنا که با موقعیتسازی هوشمندانه هر سه مهارت تفکر نقاد، خلاق و مراقبتی را پایاپای پیش ببریم.
بنابراین آنچه مسلم است این است که تاکید افراطی روی هر یک از این سه جنبه چه در آموزش و چه در تعامل با کودک بهعنوان تسهیلگر و والد آسیبزاست.
از همین رو اگرچه برای بزرگسال مرتبط آگاهی از لوازم تفکر نقادانه از جمله مغالطهها ضرورت دارد، در تعامل با کودک، همچنانکه پروفسور لیپمن مبدع فلسفه برای کودکان اذعان میکند، مجاز نیستیم با استدلال و بلاغت کودک را قانع کنیم.
بهکارگیری استدلال فقط تا آنجا مجاز است که کودک توانایی مقابلهبهمثل و ارائه پاسخ متقابل و استدلال خودش را داشته باشد، وگرنه روشن است که بزرگسال در هر جایگاهی، در صورتی که لوازم تفکر نقاد را آموخته باشد، قطعا نسبت به کودک از توانایی بیشتری در استدلال برخوردار است.
روش بلاغی و خطابه نیز در تعامل با کودک کارکرد مشابهی دارد و درواقع به ضد کارکرد خودش تبدیل خواهد شد.
بهکارگیری فنون تفکر نقاد، کشف و بیان مغالطههای کودک (که درواقع فعالیت فکری خودآگاه نیست) و آیرونی در تعامل با او درواقع بسیار شبیه روش جادویی ۱-۲-۳ است که اگرچه برای والدین کارآیی دارد، خشنودی، اعتمادبهنفس و جنبههای عاطفی رابطه کودک را تحت تاثیر منفی قرار میدهد.
بنابراین بهعنوان والدین یا تسهیلگر مهمترین ویژگی تعامل ما با کودک صرفا باید تسهیل جریان تفکر و کاوش کودک باشد. به این ترتیب اگر انواع مغالطهها یا سایر فنون تفکر نقاد را میآموزیم، صرفا باید برای این باشد که، در قالب الگو، بتوانیم نماینده خوبی برای تفکر مستدل باشیم، نه اینکه آن را در جهت مغلوب ساختن کودکمان بهکار گیریم که در این صورت به اسم فلسفهورزی و اجرای برنامه فلسفه برای کودکان، درواقع تجربه فیلسوفانه شخصی کودک را متوقف کردهایم و او را از پیگیری لذت جستجوگری و کاوش محروم ساختهایم. یادمان باشد پابهپای کودک حرکت کنیم، نه جلوتر و نه عقبتر!
(Visited 167 times, 1 visits today)