مشتاقانه بخوانیم و شادمانه از یاد ببریم

دکتر یزدان منصوریان//
یكی از پیشفرضهای مرسوم و متداول درباره «مطالعه» این است که باید بكوشیم آنچه را میخوانیم به یاد بسپریم. ظاهرا بهرهوری مطالعه را بیشتر در توانایی حفظ کردن مطالب میدانیم. اما حافظه ما فقط توان به خاطر سپردن اندکی از مطالب را دارد. بخش عمدهای به سرعت یا به تدریج فراموش میشود. حال پرسشی که بسیاری با آن مواجهاند این است که: چه کنیم تا بر توان حافظه بیفزاییم و سهم بیشتری از مطالبی را که میخوانیم از دستبرد فراموشی دور سازیم؟ زیرا تلقی اولیه این است که اگر چیزی را بخوانیم و بعد فراموش کنیم، وقتمان را به هدر دادهایم. چه تفاوتی است میان کسی که کتابی را خوانده و از یاد برده با فردی که اصلا آن را نخوانده است؟ در حال حاضر، هر دو نفر از محتوای آن بیخبرند. اما با کمی درنگ و تأمل میتوان دریافت که موضوع به این سادگی نیست و ردپایی از آنچه میخوانیم در ذهن و ضمیر ما میماند و در این یادداشت به وجوهی از آن میپردازم.
جایگاه حافظه در فرایند خواندن کجاست؟
قبل از آن که در جستجوی راهكاری برای بهبود حافظه باشیم، باید از خود بپرسیم که حفظ کردن مطالب تا چه میزان اهمیت دارد؟ باید دید سهم حافظه در موفقیت مطالعه چیست؟ آیا آنان که توان بیشتری برای به خاطر سپردن دارند خوانندگان موفقتری هستند یا آنان که درباره آنچه میخوانند میاندیشند؟ بیتردید نمیتوان منكر اهمیت حافظه در فرایند خواندن شد، اما باید دید چه درجهای از اهمیت برای آن قائلیم. بله بدیهی است که اگر حافظه به کلی توان خود را از دست بدهد و همه چیز را از یاد ببریم اصلا زندگی میسر نیست. اما بحث درباره تلقی ما از سهم حافظه در موفقیت در خواندن است. سخن بر سر آن است که ما تا چه میزان باید نگران فراموش کردن مطالبی که میخوانیم باشیم؟ آیا باید خود را در این زمینه سرزنش کنیم؟ آیا ترس از فراموشی باید مانعی برای خواندن باشد؟
در پاسخ میتوان گفت که به یاد سپردن، یادآوری و یادگیری هر سه در مولفه «یاد» مشترکند اما در عمل سه مقوله متفاوتند. ممكن است ما مطلبی را بخوانیم، حفظ کنیم و به راحتی نیز به یاد آوریم. اما ممكن است آن را یاد نگرفته باشیم. یعنی یادگیری رخ نداده باشد. برعكس، ممكن است مطلبی را بخوانیم و فراموش کنیم، اما تاثیر آن بر اندیشه، گفتار و رفتار ما ماندگار باشد. زیرا اگر این یادگیری عمیق و واقعی باشد، آنچه میآموزیم به بخشی از دانش عینی و ضمنی ما تبدیل میشود و به سادگی آن را از دست نخواهیم داد، حتی اگر نتوانیم متن اولیه را به یاد آوریم، اما ردپای آن در ذهن و ضمیر ما پایدار است. از سوی دیگر بر این باورم که ممكن است ما متن و محتوای اثری را که خواندهایم به روشنی به یاد نیاوریم، اما مضمون آن، رویكرد نویسنده به موضوع و شیوه پرداختن او به آن مسئله در ذهن ما باقی خواهد ماند. چه بسا محتوا را از یاد ببریم ولی منظر و رویكرد نویسنده برایمان آموزنده باشد.
نكته دیگر انتظاری است که از تاثیر مطالعه داریم. اگر انتظار داریم ذهن همچون حافظه رایانه عمل کند و همه چیز را عینا در درون خود محفوظ بدارد، آنگاه فراموشی خسران بزرگی خواهد بود. زیرا این هدف محقق نشده است. اما اگر انتظار دیگری از مطالعه داشته باشیم، آنگاه سهم حافظه تا این حد کلیدی نخواهد بود. اگر ما کتاب میخوانیم که در شناخت، احساس و رفتار خود تغییری مثبت ایجاد کنیم، در این صورت بروز این تغییر بیش از آنكه به حفظ کردن مطالب وابسته باشد، به درک و فهم آن بستگی دارد. کتابی که میخوانیم کالبدی دارد که از کلمهها تشكیل شده، اما فراتر از آن روحی دارد که در فهم ما از کلیت کتاب متجلی خواهد شد.
با غبار فراموشی چه کنیم؟
بدیهی است که فراموشی همیشه با ماست. ما هرگز از فراموشی رهایی نداریم. فراموشی بخشی از سرنوشت ماست. همه چیز در معرض گذر زمان در زیر غبار فراموشی پنهان میشود. فقط بسته به اهمیت موضوع و نوع ارتباطی که با آن داریم مدت زمانی که برای مدفون شدن یک خاطره در غبار زمان نیاز است متفاوت خواهد بود. در همین لحظه که من مشغول نوشتن این مطلب هستم سایه فراموشی را احساس میکنم. زیرا چه بسیارند نكتههایی در این زمینه که فراموش کردهام به آ نها اشاره کنم. همیشه هنگام نوشتن در کنار تداعی مطالب، بخشی در غبار فراموشی پنهان شدهاند. در نتیجه این متن هرگز نمیتواند هم آنچه باشد که میدانم و میخواهم در این زمینه بنویسم. همیشه حرفی ناگفته خواهد ماند. اما قرار گرفتن در معرض هجوم فراموشی به معنای تسلیم شدن در برابر آن نیست. بشر در طول تاریخ ابزارها و روشهای بسیار برای مبارزه با فراموشی ابداع کرده است. نوشتن یكی از مهمترین ابزارهای ما در این زمینه است. همه رسانههایی که برای ذخیره متن در طول تاریخ ابداع شدهاند نیز راهكاری برای چیرگی بر فراموشی بودهاند. در نتیجه الواح گلی، سنگنوشتهها، کتابها، کتابخانهها و امروزه شبكه جهانی وب حافظه جمعی بشریت را تشكیل میدهند. همه هنرها، ادبیات، مناسک، رسوم و آیینها نیز رسانههایی برای به یاد آوردن هستند.
یكی دیگر از مهمترین ابزارهای مبارزه با فراموشی «گفتگو» است. گفتگو راهكاری یگانه برای به یاد آوردن است. مثلا درباره همین موضوع اگر این نیكبختی نصیبم شود که در گفتگویی با فرد یا جمعی مشتاق در این زمینه شرکت کنم، هم بخشی از دانستههایم را به خاطر خواهم آورد و هم از دانش آنان خواهم آموخت. زیرا گفتگو از یک سو فرصتی برای آموختن است، و از سوی دیگر ابزاری برای یادآوری. ما در گفتگو با دیگران است که میفهمیم درباره موضوع بحث چه میدانیم. زیرا همیشه بخشی از دانستههای ما برایمان پنهان است تا زمانی که در گفتگو با دیگران موفق به کشف دوباره آنها شویم. بدون گفتگو ما نه تنها از ورود به دنیای ذهنی دیگران باز میمانیم که تصور روشنی از دنیای ذهنی خود هم نداریم. بنابراین، اکنون که در حال نوشتن این متن هستم فقط در چارچوب گفتگویی درونی محصورم و اطمینان دارم پس از انتشار آن یا گفتگو با دوستان و همكارانم و همچنین پس از خواندن نظرات شما گرامیان در بخش نظرخواهی، تازه به خاطر خواهم آورد که چه چیزهایی را از یاد بردهام.
با فراموشی آنچه میخوانیم چه کنیم؟
نخستین قدم این است که به بازبینی نگرش خود درباره این موضوع بپردازیم. به این معنا که در کنار موضوع به یاد سپردن مطالب، به سایر وجوه خواندن نیز توجه کنیم و این مسئله را در تصویری بزرگتر ببینیم. به نظرم بجای آنكه نگران فراموشی مطالب باشیم، به کیفیت و اثربخشی خواندن توجه کنیم. اشتیاق ما به مطالعه، انتخاب مناسبترین مطالب و تأمل درباره متنی که میخوانیم بسیار مهمتر از حفظ کردن آن است. مطالعه زمانی موفق است که وجود ما را سرشار از شادی سازد. مطالعه اگر مفرح نباشد، نه استمرار خواهد داشت و نه میتوان به اثربخشی آن خیلی امیدوار بود. مطالعه همچون گفتگویی است که باید طرفین بحث به آنچه میگویند و میشنوند مشتاق باشند. بنابراین، متنی که برای خواندن انتخاب میکنیم نیز در این زمینه اهمیت دارد. نویسندهای که صادقانه، عالمانه و پر شور بنویسند، سخنش بر دل خواننده خواهد نشست. در مورد خواننده هم همین وضعیت وجود دارد. اگر مطالعه با علاقه و عطش یادگیری همراه باشد، نیازی نیست نگران فراموشی باشیم. زیرا اگر آنچه میخوانیم به تغییری مثبت در زندگی ما منجر شود، در نهایت مطالعه موثر و مولد بوده است. به سخنی دیگر، اثربخشی مطالعه مهمتر از به یاد سپردن محتوای مطالب است. خواندن باید برای ما نقطه آغاز و عزیمت در مسیری تازه باشد. مطالعهای موفق است که شروعی برای تفكر باشد، نه خط پایانی برای آن. اگر کتابی را بخوانم و پس از آن درباره موضوع به تفكر بپردازم آن مطالعه اثربخش بوده است. آنچه اهمیت دارد این تعامل با متن است که در گذر زمان استمرار یابد.
سخن پایانی
ما در سایه فراموشی مطالعه میکنیم. فقط بخش ناچیزی از آنچه را در طول زندگی میخوانیم در نهایت به خاطر خواهیم داشت. زیرا در گذر زمان بخش عمدهای از یاد میرود و از این فراموشی گریزی نداریم. اما این رخداد در نتیجه واکنش طبیعی ذهن ماست. شاید بهتر باشد بجای مبارزه با فراموشی، راه همزیستی با آن را بیاموزیم. البته این هم به معنای تسلیم شدن نیست. ما ابزارهای متعددی برای مواجهه با آن در اختیار داریم. نوشتن و همه رسانههایی که برای نوشتن در دسترس ما قرار دارند، از جمله ابزارهای بشر برای چیرگی بر فراموشی محسوب میشوند. در سطح فردی نیز از یاد بردن بخشی از آنچه میخوانیم کاملا طبیعی است و بجای نگرانی در این زمینه باید به اثربخشی و کیفیت خواندن فكر کنیم. قبلا در مقاله با عنوان «فنون به خاطر سپردن و هنر از یاد بردن» با جزئیات بیشتری به این موضوع پرداختهام که در سال 1394 در مجله جهان کتاب منتشر شده است. پس بیایید مشتاقانه بخوانیم و شادمانه از یاد ببریم، بیآنكه چندان نگران فراموشی باشیم. آنچه بیش از حفظ کردن مطالب اهمیت دارد، تاثیر مثبتی است که هر مطلب خوب و خواندنی بر پویایی و رشد اندیشه ما خواهد گذاشت. این اثربخشی گرچه به سادگی قابل سنجش و ارزیابی نیست، اما حضور دارد و در شکلگیری شخصیت
ما همیشه نقشآفرین خواهد بود.
منابع
منصوریان، یزدان (1394) فنون به خاطر سپردن و هنر از یاد بردن، جهان کتاب، دوره 20، ش. 7، پی در پی 317، ص. 5-7
منبع
منصوریان، یزدان. «مشتاقانه بخوانیم و شادمانه از یاد ببریم». سخن هفته لیزنا، شماره 329، 23 اسفند 1395