روز دختر را باید به چه کسانی تبریک گفت؟
الهام فخرایی//
دیروز با نوجوانهای 15 ساله کارگاه فلسفه داشتم. همان ابتدای بحث بچهها پیشنهاد کردند درباره کلیشههای جنسیتی صحبت کنیم. پسرها معترض بودند که چرا روزی برای «پسر» نداریم و دخترها سوالشان این بود که نامگذاری این روز چه گلی به سر آنها زده است و سوال یکی از بچهها اینکه چرا مادربزرگش این روز را به او تبریک گفت، ولی به دختر خودش نه و نظر جمع هم اینکه این روز مخصوص مجردهاست و نه متاهلها!
همه این پرسشوپاسخها بهانهای شد برای نوشتن این یادداشت. آیا باید از داشتن روزی به نام «دختر» خوشحال باشیم و آن را تبریک بگوییم؟ به چه کسانی باید تبریک گفت؟ آیا برای رفع کلیشههای جنسیتی باید روزی را هم به نام «پسر» نامگذاری کرد؟ هدف از نامگذاری روزها چیست؟
در نگاه اول بهنظر میرسد ما به این نامگذاری نیاز داریم، چراکه تقریبا در تمام ادوار گذشته بهدلیل باورهای عرفی یا محدودیتها و نارساییهای مدنی، اغلب دختران در معرض تبعیضها، آسیبها و محرومیتهای مختلفی بودهاند که بسیاری از آنها همچنان ادامه دارد و نیازمند توجه و چارهجویی است؛ مواردی نظیر کلیشههای جنسیتی که حتی حق حیات و توانمندیهای دختران را (هوش، جسم، دانایی و مهارت) بهطور ذاتی متاثر از جنسیت میداند.
وجود این دیدگاه در هر جامعهای جنس مونث را از جهت اهمیت و حقوق در درجه دوم قرار میدهد و دختران را در چهارچوب وظایف خاص جنسیتی تعریف میکند و آنها را در نقشهای خاصی محدود میسازد (همسر، مادر) و درنتیجه در عمل و تخصیص امکانات آموزشی، رفاهی، مالی و… در سطح خانواده و اجتماع سهم کمتری برای دختران قایل میشود.
چنین دیدگاههایی تنها آینده و چشمانداز پیش روی دختران را در ازدواج و مادری خلاصه میکنند؛ اینکه آنها در کدبانو بودن یا عروس زیبا بودن خلاصه میشوند و تمام. اینجاست که نپذیرفتن این نقشها نوعی نقص تلقی میشود و باز زمینه تحقیر اجتماعی بیشتر و عقبماندگی را حتی در سطح روانی برای آنها فراهم میکند.
بنابراین باور عرفی جامعه، بدون توجه به نیازهای انسانی و تفاوتهای فردی، آنها را به سوی پذیرش اجباری این نقشها هدایت میکند و گاهی حتی ملزومات پذیرش این نقشها را هم در نظر نمیگیرد و بی هیچ حق انتخابی، مسیر رشد دختر را در چهارچوب برآورده ساختن نیازهای جنسی طرف مقابل و فرزندآوری خلاصه میکند، چنانکه ازدواج کودکان (دختران زیر 18 سال) یکی از آسیبهای جدی همین نگاه است.
بنابراین اینکه روزی به نام «دختر» نامگذاری شود بیش از هر چیز باید ما (و بهطور خاص دولتها و سیاستگذاران) را متوجه نیازها و کمبودهایی کند که برای تربیت و بالندگی «دختران توانمند» به آنها نیاز داریم و آنها را باید فردبهفرد در خانواده و سپس جامعه پیاده و مطالبه کنیم.
حالا یک بار دیگر پرسشها را با هم مرور میکنیم:
این روز را به چه کسانی باید تبریک گفت؟ آیا برای رفع کلیشههای جنسیتی باید روزی را هم به نام «پسر» نامگذاری کرد؟ هدف از نامگذاری روزها چیست؟
با مرور آنچه گفته شد، بهنظر میرسد این روز را نه با جنسیت، که با خاستگاه نیازها و مطالبات اجتماعیِ نامگذاریِ آن باید سنجید و معنا کرد؛ به این معنا که در بعد فردی تبریک گفتن چنین روزی به دختران مجرد، فارغ از نسبت دختر بودن و در ارتباط با والدین، بیشتر دامن زدن به کلیشههای جنسیتی را در پی خواهد داشت.
بنابراین اگر مایلید این روز را ببینید و به آن توجه کنید، قبل از هرچیز در مقام والدین بر کیفیت زیست و رابطه با دخترانتان (اعم از متاهل و مجرد) تاکید کنید و آن را مسالهای اجتماعی و مطالبهای مدنی در نظر بگیرید. فهرستی تهیه کنید از تمام مواردی که تبعیض جنسیتی محسوب میشوند و برای رفع آنها، چه در سطح ذهنی و باورهای عمومی و چه در عمل و بهعنوان مطالبه مدنی، تلاش کنید.
این نگاه کمک میکند شرایط زیست دختران را بهبود ببخشیم و کمتر متوجه جنسیت بهعنوان امری تعیینکننده و متمایز باشیم. درنتیجه نهتنها نیازی به تبریک گفتن نیست، که باید از آن پرهیز کنیم و به این ترتیب خودبهخود موضوع نامگذاری روز «پسر» نیز منتفی میشود و میتوانیم امیدوار باشیم با رفع کلیشهها و کاستیهای موجود (خاستگاه نامگذاری این روز) در دهههای آتی از چنین روزی بینیاز باشیم!