نقش آموزش پسران در سلامت جسمی زنان
آناهیتا ظلطاعت//
زنان و دختران خاطرههای ناخوشایندی از بلوغ جسمی دارند: اینکه از تغییرات ظاهری تا قاعدگی را قایم میکردهاند. جدای درد و ضعف جسمی، که فضایی برای مطرح کردنش وجود نداشته، هرچه که مربوط به بهداشت قاعدگی است مخفیانه انجام میشد. شاید پای حرف مردان هم که بنشینیم، ببینیم آنها نیز مسایل خودشان را داشتند. آن تغییر هورمونی را دستآخر کسی برایشان توضیح نداده، آمادهاش نبودهاند. نکات بدیهی بهداشت فردی بعد از تغییرات بهواسطه بلوغ را نمیدانستند چه کنند؛ سادهترینش را: اینکه با موهای زایدی که تا پیش از این نبوده، دقیقا چه کنند. گذر از نوجوانی میتوانست برای همه، چه زن و چه مرد، خیلی سادهتر اتفاق بیفتد اگر میشد قدری راجع به آن بیخجالت حرف زد، اگر بزرگترها میدانستند که این وظیفهشان است که با فرزندانشان قدری در این باره حرف بزنند و از ترس باز شدن رویشان با بچهها از آن حذر نمیکردند.
از مردان همسنوسال خودم سوال کردم: چقدر مادرتان راجع به قاعدگی برایتان توضیح داد؟ چقدر متوجه هفتههای نوسان هورمونیشان میشدید؟ با تقریب خوبی مادرها بهکل ماجرا را قایم کردهاند. هیچگاه توضیحی به پسرانشان ندادهاند و مردان جوان بسیاری، که رشته تحصیلیشان در دبیرستان و دانشگاه ربطی به زیستشناسی نداشته، تا وقتِ اشتراک با پارتنرشان بهدرستی نمیدانند در این روزها چه تغییراتی رخ میدهد؛ چیزی که بهراحتی میشد وقت همزیستی با مادرشان یاد گرفته باشند.
خب این هیچ خوب نیست. من میدانستم باید با پسرم دربارهاش حرف بزنم. شاید اصلا برای اینکه یک وقتی راجع به خودش حرف بزند باید از خودم شروع کنم. اینقدر عقلم میرسید که این آسایش وقت گفتگو درباره رازهای مگو را نمیشود یکدفعه در نوجوانی پیدا کرد. باید از تنمان شرم نداشته باشیم و این ذرهذره اتفاق میافتد.
باز کردن بحث قاعدگی اولش گمانم اینطور بود که وقت خرید یکدفعه به ذهنم رسید ردیف پدهای بهداشتی را نشانش دهم و بخواهم یک بسته از اینها هم بردارد. داشت دنبال جعبه دستمال کاغذی برای اتاق خودش میگشت. دوست داشت چرخ خرید را هل بدهد و هرچه توی لیست خریدمان بود بگذارد توی سبد. در خانه وقت خالی کردن نایلونها سوال کرد: «این چیه؟» برای بچه ۶-۷ ساله این تکجمله که «یهجور وسیله بهداشت شخصی مخصوص خانومهاست» کفایت میکند. سوال دیگری نپرسید. میدانستم به این زودیها نمیپرسد، اما برای من قدم اول بود؛ خیلی عادی، بدون تاکید خاصی یا تلاش برای پنهان کردنش… بقیهاش ذرهذره شکل گرفت. تا قبل از 10 سالگی خیلی محدود و مختصر و مفید میدانست چه اتفاقی میافتد؛ همینقدر که تغییری هورمونی است که با فاصلههای مشخصی اتفاق میافتد و منجر به دفع خون میشود. اما بخش مهمش این است: این هفتههای هورمونی آدم قدری درد دارد، کمتوان است و از نظر عصبی آسیبپذیرتر است. همین چند جمله باعث شد تا در 10سالگی بداند همزیستی با مادرش در روزهایی از ماه قدری با روزهای دیگر فرق دارد. فکر میکردم این را باید کنار من یاد بگیرد. بقیهاش با جواب درست به سوالات بود؛ حتی سوالاتی که وقت گفتگو با دیگران پیش میآمد. مثلا وقتی شنید فلانی طبیعی زایمان کرده، سوال کرد: «یعنی چی؟» یعنی بدون جراحی، از مجرای زایمان. حالا مجرای زایمان کجاست؟ بخشی از اندام خصوصی زنان است! بدن من با بدن تو فرق دارد. در هفتههای هورمونی هم خون از همین مجرا خارج میشود. همه اینها باید اتفاق بیفتد تا باروری وجود داشته باشد. از اینکه بخواهد راجع به باروری سوال کند نترسیدم، چون معمولا بچهها محدودهای را که انتظار شنیدن جواب دارند خودشان نشانتان میدهند.
چند وقت پیش در ماه نوامبر و اطلاعرسانی در مورد سرطان پروستات لوگوی یکی از صفحاتی که در فیسبوک دنبال میکنم تغییر کرده بود. پرسید: «چرا لوگو سیبیل داره؟» وقت خوبی بود برای رفتن سراغ این بحث که هر جنسی آسیبپذیری و مسایل خودش را دارد. لینک را باز کردم و با هم مطلب را خواندیم، که پسران نوجوان و مردان چطور خودشان علایم اولیه را کنترل کنند، مثل روش کنترل شخصی سرطان سینه. میدانید؛ پسرها هم به آموزش احتیاج دارند و این معمولا گم میشود. نمیشود از سلامت جسمی زنان حرف بزنیم و آموزش پسربچهها را بهکل ندیده بگیریم.