الهام فخرایی – سحرسلطانی//
الهام: پریود تابو نیست و برای شکستن سکوت درباره این پدیده فیزیولوژیک، که بار روانی فراوانی نیز دارد، می‌خواهیم نگاهی به گذشته بیندازیم و بعد هم تعدادی از تجربه‌های زنان در همین دهه‌های اخیر را مرور کنیم.
در گذشته‌های دورتر بلوغ تن نیز مانند سایر تجربه‌های زیستی نظیر تولد، مرگ، تنانگی، ازدواج و… امری پذیرفته‌شده و طبیعی تلقی می‌شد. به این ترتیب پاسداشت هر دوره با آیین‌ها و مراسم خاصی همراه می‌شد و شخص برای ورود به این دوره خاص آماده و معرفی می‌شد؛ همچنان که امروزه در بسیاری از فرهنگ‌ها این امر اتفاق می‌افتد. اما در فرهنگ بومی ما چطور؟
بیایید بحث را با طرح چند پرسش پیگیری کنیم؛ سکوت درباره پریود چه پیامدهایی برای جامعه ما دارد؟ اینکه پس از بلوغ در بازه زمانی تقریبا 21 روزه هر دختری تا زمان یایسگی هر ماه این تجربه را از سر می‌گذراند به این معناست که نگاهی جنسیتی و کلیشه‌ای به آن داشته باشیم؟ یعنی لازم نیست پسرها و مردها چیزی در این باره بدانند؟ آیا لازم نیست سکوت را بشکنیم و این پدیده را، درست مثل سایر پدیده‌های فیزلوژیک بدنی، امری طبیعی و در عین حال مهم تلقی کنیم و نیازها و لوازم آن را بشناسیم، پیش‌بینی کنیم و فراهم سازیم؟ طبیعی به این معنا که بابت آن خجالت نکشیم و درباره‌اش با فرزندمان گفت‌وگو کنیم؛ درست مانند وقتی که اظهار گرسنگی یا تشنگی می‌کنیم و مهم به این دلیل که وقتی دختری اولین بار پریود می‌شود درواقع با مهم‌ترین نشانه بلوغ جسمی خود روبه‌رو شده است. این چرخش ادواری، که نمادی از تجربه یک دایره کامل در روال طبیعی زندگی زن است و نشانه‌ای از کمال، درست به‌مثابه چرخش ادواری طبیعت لازم و باارزش است و نه نشانه نقص و مایه تاسف؛ بنابراین با جشن گرفتن این روز در قالب روزی خاص می‌توان به دختران پیام عزت نفس داد و ورود آنها را به بزرگسالی خوشامد گفت. از طرفی با بیرون کشیدن این موضوع از سایه و به‌رسمیت شناختن آن درواقع زمینه جدی گرفتن نیازهای جسمی و روحی زنان را در چنین ایامی در جامعه فراهم کرده‌ایم.
این تجربه ها را با هم مرور کنیم تا از راهکارها بگوییم:
سوسن: سال ۱۳۵۳ دوم راهنمایی و ساکن مشهد بودیم. تو دستشویی بدون هیچ آمادگی قبلی خون دیدم. دویدم اومدم پیش مامانم. یادمه خاله‌م خونه‌مون بود. با ترس گفتم: من تو دستشویی خون دیدم. مادرم بلافاصله گفت: هیس! عیبه دختر! اون لحظه گیج شده بودم. چی عیبه؟ مامان منو برد یه گوشه و گفت: چیزی نیست، دخترا این‌جوری می‌شن. فکر کنم مادرم هم آمادگی نداشت، چون من زودتر از خواهر بزرگم پریود شده بودم. موضوع جالبش اینه که دیگه هیچ توضیحی داده نشد. فقط به من پارچه سفیدی دادند و گفتند: فعلا اینو بذار تا بعد. و نگفتند که ماه دیگه این بازم تکرار می‌شه. همون هفته مربی بهداشت مدرسه اومد کلاسمون و در رابطه با پدیده پریود صحبت کرد. من با ذوق گفتم: من شدم. بعضی بچه‌ها یواشکی سرشونو انداختن پایین و به‌طرز مخصوصی خندیدن. من تعجب کردم و برای اولین بار تو زندگی‌م کمی خجالت کشیدم. تو اون جلسه دو چیز رو فهمیدم: این موضوع رو اصلا نباید پیش هیشکی گفت؛ دوم این که موضوع هر ماه اتفاق می‌افته. هیچ‌وقت مادرم در این زمینه باهام حرف نزد.
شادی: کلاس اول دبیرستان بودم و هنوز پریود نشده بودم. چند باری شنیدم مامانم با خاله و مادربزرگم در این رابطه حرف می‌زد و می‌گفت که نگرانه و شاید لازم باشه منو ببره دکتر. در مورد پریود اطلاعات کافی داشتم. یه کتاب قطور مال ابن سینا بود که مال بابای دوستم بود. زنگ تفریحا پشت حیاط مدرسه قسمتای مربوط به سکس و پریود و ایناشو می‌خوندیم. یه کتاب احکام بزرگم تو خونه خودمون بود که از احکام غسل و حیضش کلی چیز فهمیدیم. البته تحقیقات محیطی از بچه‌های دیگه هم داشتیم. خدا رو شکر بچه‌های خسیسی نبودند و در مورد این مسایل به سوالات ما جواب می‌دادند. من متولد سال 59 هستم و سال واقعه پونزده‌ساله بودم؛ یعنی سال 74. طبیعیه که اون سال‌ها فضا بازتر بوده نسبت به قبل، هم در مدارس هم در خانواده. ما سه خواهر بودیم و من تجربه مادر و خواهرم رو پیش‌تر داشتم و نوار بهداشتی چیزی بود که من رو کنجکاو کرد به بیشتر دونستن. در مدرسه مربی بهداشت توضیح داده بود و خودم هم کلی درباره‌ش تحقیق کرده بودم. البته مامانم به‌طور مستقیم هیچی بهم نگفته بود و چون تو خونه به بی‌حیایی بین خواهرام معروف بودم، وقتی خودم تحقیق کردم و فهمیدم، درباره‌ش با مامانم و خواهرام حرف زدم. اونها البته خیلی خودشون رو به این مسایل مشتاق نشون نمی‌دادن. به‌هرحال اینکه تو خونه مشوقی نداشتم. در دبیرستان ما زنگ نماز داشتیم و یا باید به نمازخونه می‌رفتیم و یا کلاس احکام. طبیعی بود که خیلی از دوستام هر ماه در کلاس احکام شرکت می‌کردند و کلی برای بچه‌ها این کلاس تفریحی و خنده‌دار بود. اونجا مربی دینی درباره احکام مربوط به پریود حرف می‌زد و این وسط کلی موضوع باحال به بچه‌ها می‌داد که درباره‌ش شوخی کنن و حرف بزنن. خیلی دوست داشتم زودتر پریود بشم و به کلاس احکامی‌ها بپیوندم. بچه‌ها هم هی بهم می‌گفتن: تو که همه‌ش می‌ری نمازخونه، پس کی کلاس احکام می‌آی؟ واقعا درد سنگینی بود کلاس احکامی نبودن! تا اینکه یه روز تو خونه این اتفاق مبارک افتاد. با ذوق اومدم به مامانم گفتم. مامانم زنگ زد به خاله و مادربزرگم و خلاصه کل ایران فهمیدن من پریود شدم. فردا با افتخار زنگ نماز به کلاس احکام رفتم و ناگهان با سوت و جیغ و دست و هورای بچه‌های کلاس احکام مواجه شدم. این بود خاطره من از تجربه زیبای پریود شدن.
فرناز: خدمتتون عارض شم که من سیزده‌سالم بود که تجربه پریود رو داشتم، و از اونجا که مادر جانمان به‌سادگی قبلا مطرح کرده بودند، و دو تا کتاب طبیب خانواده و دکتر برای همه در منزل داشتیم که هر دو رو قورت داده بودم، خیلی مساله برام راحت بود و کلا در خانواده ما به اون شکل تابو نبود. سال ۶۷ بود؛ البته بگذریم که من فقط چهارده‌سالمه. ☺
آذر: سال ۷۲ پریود شدن بین من و دوستام چیزی بود که نشونه بزرگ شدن و خانم شدن بود. یادم می‌آد که اولین کسی که از بین گروه ما چند نفر پریود شد دوستم بود که اسمش «شراره» بود. نامرد چهارم دبستان پریود شد! :)) بعد از اون یکی دیگه از گروهمون هم پریود شد؛ یعنی یه سال بعد و دیگه از اون زمان بود که من احساس می‌کردم عقب افتاده‌م و آبروم در خطره :)) می‌شه گفت که هر روز منتظر بودم که پریود بشم و این انتظار اضطراب‌آلود داشت منو دیوونه می‌کرد. ایده چندان درستی هم در مورد چگونگی پریود نداشتم و بنابراین علایم اشتباه رو نشونه نزدیکی به پریود و یا پریود شدن می‌دونستم و گاهی هم از خواهر بزرگ‌ترم می‌خواستم که بهم بگه آیا این علامت یعنی من الان نزدیک پریودم یا پریود شده‌م یا نه! خلاصه ماه‌ها می‌اومدن و رد می‌شدن و دوستام با تبختر می‌اومدن از اینکه پریود شده‌ن حرف می‌زدن و من با حسرت گوش می‌دادم؛ البته تبختر از اون نوع که مثلا خیلی عادی در مورد پریود شدن حرف زده می‌شد و از درد و خونریزی‌ش‌ شکایت می‌شد، اما خب همه می‌دونستیم که این کسی که داره این حرف رو می‌زنه الان در مرحله بالاتری از ما قرار داره و خودش هم می‌دونه که ما هنوز بچه‌ایم اما اون خانم شده! یادمه یه بار با دخترخاله‌م دو تا از پدهای خاله رو کش رفتیم و الکی گذاشتیم! :دی همین حس وجود پد هم حس خاصی بود برای ما. خلاصه من پریود شدم، هوررااا، در روزی که یادمه اصلا انتظارشو نداشتم، صبح بیدار شدم و لکه‌های مقدس رو دیدم، این دیگه نمی‌تونست اشتباه باشه، این واقعا خونه. به خواهرم گفتم و از اونجایی که اولین پریودم بود، لازم می‌دیدم که به‌میزان مناسب هم عشوه و زاری کنم، اما در دل احساس پیروزی داشتم و برق پیروزی چشمامو داشت می‌ترکوند. در اولین فرصتی که تونستم، رفتم پیش دوستم و بهش اعلام کردم که من هم وارد جرگه زنان شده‌م! بله، من دیگه بچه نبودم، من هم همون‌قدر زن بودم که اونها بودن!
دلیله: منم کلاس پنجم بودم! و توی مدرسه این اتفاق شوم خاک‌برسری (!!!) افتاد… مامانم بهم قبل‌تر هشدار داده بود… رفتم دفتر مدرسه به معلم پرورشی گفتم: نواربهداشتی می‌خوام. با صدای بلند البته! وشگونم گرفت و گفت: هیس! زشته. برو دستشویی پشتی تا بیام… توی جیبش بود، زیر چادرش! و گفت به دوستات هیچی نمی‌گی!!
نازی: سال 68، تابستوني كه می‌رفتم سوم دبيرستان، پريود شدم… دفعه دوم چند ماه بعد اون‌قدر بزرگ بودم، خواهر بزرگ‌تر داشتم و از كلاس پنجم خانوم بهداشت در موردش گفته بود و بچه‌هاي مدرسه رو ديده بودم و… كه اطلاعاتم كامل بود. خواهرای منم دير پريود شده بودند. نمی‌دونم چرا مادرم به حيا ربطش می‌داد. حسم خوب نبود… مثل وداع با كودكی بود. خيلی هم درد داشتم. مادرم وقتی به نماز نخوندنم معترض شد، متوجه شد. تا سال‌ها سنت خانواده رو حفظ می‌کردم و به‌هيچ‌وجه علنی نبود. بعد از فارغ‌التحصيلی از دانشگاه تابوشكنی كردم و علنی تو ماه رمضون روزه‌مو خوردم تا برادرهام اين پديده رو بهتر بشناسند و سنت خانوادگی رو بشكنم. در برابر چشمای حيرت‌زده مامانم موضوعو براشون توضيح علمی دادم… الانم بعد از كنجكاوی پسرم و باتوجه به دردهايی كه دامنگيرم می‌شه تو اين ايام، برای آرتين هفت‌ساله پريود رو به زبون خودش (سرويس و نگهداری بدن خانوما برای آمادگی بارداری؛ به سرويس و نگهداری و تعويض روغن و… آسانسورها علاقه داره) شبیه‌سازی كردم و با يادآوری حريم خصوصی بهش توضيح دادم و… زمان پريودم بهش يادآوری مي‌كنم مراعات حركات فيزيكی و توقعاتشو بكنه… خيلی منطقی و معمولی برخورد كرد.
طیبه: من متاسفانه رابطه صمیمانه‌ای با مامانم نداشتم. نه اینکه نخوام داشته باشم، می‌خواستم، از صمیم قلبم می‌خواستم، اما هربار به دلیلی خراب می‌شد این رابطه؛ دعوا و تنش و… از یازده‌سالگی، که معلم دینی و قرآن مدرسه برامون از پریود و مسایل پیرامونش گفت، دایما استرس اینو داشتم که نکنه اون زمانی که این اتفاق برای من می‌افته، تازه مامانم تنبیهم کرده باشه و این مساله باعث شه نتونم موضوع رو باهاشون در میون بذارم. این استرس و تنش آزاردهنده با من بود تا سال اول دبیرستان، اگه اشتباه نکنم (شاید هم راهنمایی بودم، واقعا خاطرم نیست). و خدا رو شکر اون روز، روز خیلی خیلی عادی‌ای بود و من مشغول کمک برای تهیه نهار بودم. دختر خوب مامانم بودم اون روز و مساله با توضیح کوتاه و شرم‌آگین من شروع و با جمله «مبارکه» مامانم تموم شد. توضیح اضافه‌ای نیاز نبود، چون در این مدت انتظار جسته‌گریخته اطلاعاتی کسب کرده بودم. اما واقعا نمی‌دونستم دلیل این اتفاق چیه در بدن زن. ناراحتم برای اون همه استرس… و سعی می‌کنم محیط امن‌تری برای دخترم بسازم. الان هم با گذشت این‌همه سال هنوزم اون‌قدر از نظر جسمی و روحی قبل و بعد و در ایام پریود در عذابم که دخترم می‌دونه یه اتفاقی در بدن من رخ داده و هر ماه تکرار می‌شه، اما در مورد چیستی و چرایی‌ش توضیحی براش نداده‌م و فکر می‌کنم هنوز خیلی زوده براش.
سحر: تجربه نسل‌های قدیمی‌تر و اخیر نشان از گذار دارد. پرده‌ها کمی کنار می‌رود تا نور بر خودآگاهی تنانه بدون سایه شرم تابیده شود. به فرزندانمان چه باید بگوییم؟ از چه زمانی؟ چگونه؟ پیش از 9 سالگی دختران و پسران را با آناتومی بدن زن و مرد آشنا کنیم. برخی عروسک‌های موجود در بازار اندام تناسلی کاملا متمایزی دارند؛ شناخت تفاوت ظاهری با دیدن عروسک یا نوزاد کمک خوبی در فهم تنانه کودکان است. وجود نام مشخص برای اندام جنسی دخترانه و پرهیز از نام‌گذاری اندام دخترانه با واژه‌هایی فانتزی و موجود بر اشیا و… توصیه می‌شود. پیش از 9 سالگی بهتر است بچه‌ها به‌شکل بسیار ساده از چیستی رحم به‌عنوان کیسه حاوی نوزاد در شکم مادر، بند ناف و نیز اسپرم و تخمک، به‌عنوان بذرهایی که بچه‌ها را به وجود می‌آورند، آگاه شوند؛ اینکه مادران علاوه بر پستان، که پدرها فاقد آن هستند، درون شکم خود یک کیسه بچه دارند و این کیسه هر ماه غذاسازی می‌کند و اگر پدر و مادر بچه‌دار نشوند این غذاهای نوزاد، که مثل خون است، از بدن خانم‌ها بیرون می‌رود تا ماه بعد دوباره شروع به غذاسازی کند و این فرایند در بدن همه دخترهایی که بزرگ شده‌اند اتفاق می‌افتد و نشانه بلوغ دخترهاست. نوار بهداشتی را در جعبه کمک‌های اولیه در کنار پنبه قرار دهیم و شیوه استفاده از آن و دور انداختن نوار مصرف‌شده به‌شکل بهداشتی و مطلوب را آموزش دهیم. رژیم غذایی مناسب این دوره را، به‌خصوص پرهیزها برای افراد مبتلا به سندرم پیش از قاعدگی (PMS)، شرح دهیم. به دختران و پسران علایم سندرم قاعدگی مانند تهوع، دل‌درد، کمردرد، فشارخون پایین و افسردگی را گوشزد کنیم؛ اینکه این عوارض نشانه بیماری نیست، بلکه بخشی از طبیعت زنانه دختران است. زبان علمی بهترین همراه برای توضیح این فرایند به کودکان است؛ بدون ابهام و خجالت اولین نفری باشیم که فرزندمان را برای سفر بلوغ آماده می‌کند.

(Visited 8,557 times, 1 visits today)