آیا مرزهای سنی «کودکی» در اینترنت شکسته میشود؟
مانیا عالهپور//
***
مطالعه فعالیت کودکان و نوجوانان در اینترنت با روش فراتحلیل پژوهشهای انجام شده
کودکی تجربهای جهانی است. همه انسانها دورانی را در زندگی خود گذراندهاند که ویژگیهای روحی، فکری و جسمی متفاوتی با دیگر دوران زندگیشان داشته است. دوران «کودکی» در گذشتههای نه چندان دور به رسمیت شناخته نمیشد. از آنجایی که کودکی، یک مفهوم است، این مفهوم میتواند در دورههای مختلف زمانی، معانی متفاوتی داشته باشد؛ مفهومی که در گذشته و در میان جوامع مختلف هرگز به این شکل که امروزه وجود دارد، وجود نداشته است.
رشد سطح اقتصادی جوامع و به کارگیری ابزار جدید تولید، عملا نیاز به نیروی کار انسانی را کاهش داده و موجب شده است که کودکان دیرتر وارد بازار کار و دیرتر نیز موظف به انجام وظایف اجتماعی شوند. امروزه تقریبا تمامی جوامع، دورانی از زندگی افراد به نام دوران کودکی را به رسمیت شناختهاند. برنامهریزیهای وسیعی برای آموزش کودکان جامعهشان تدارک دیدهاند و محتوای وسیعی در قالب کتاب، فیلم، وسایل آموزشی و… برای آنها تولید میشود. آنها به فراخور سنشان دورههای آموزشی متفاوتی را میگذرانند. سازمانهای جهانی همانند یونیسف برای حمایت از کودکان به وجود آمده است و میثاق جهانی حقوق کودکان به منظور حمایت از کودکان تصویب شده است.
یکی دیگر از نمودهای شکلگیری مفهوم دوران کودکی تولید ادبیات خاص کودکان بوده است که در دوره مدرن شکل گرفته و نشان دهنده این است که جوامع قائل به تفاوت دوران کودکی با دوران بزرگسالی هستند. از آن زمان به بعد با تولید محصولات خاص برای کودکان، کودکی نیز تولید میشده است. با ورود تکنولوژیهای دیگری چون تلویزیون و رادیو تولید محتوا برای کودکان ادامه پیدا کرد که تقریبا در راستای آموزش آنها بود. نکته مشترک این دوران ایزوله نگه داشتن کودکان از دنیای بزرگسالان بود. این جمله بهاین معنا نیست که کودکان نمیتوانستند به محتوایی که بزرگسالان دسترسی داشتند، دسترسی داشته باشند، بلکه بهاین معناست که از لحاظ نظری جامعه به این درک رسیده بود که کودکان توانایی درک محتواهای خاصی را دارند و همچنین همان محتوای تولید شده برای او مناسب است. بنابراین از کودکان اینگونه انتظار میرفت که فقط محتواهای خاصی را استفاده کنند. با توجه به ویژگیهای رسانههایی مانند رادیو و تلویزیون که شخصی نیستند و امکان نظارت والدین بر کودکان در نحوه استفاده فراهم بود و همچنین سخت بودن درک محتوای کتابهای مربوط به بزرگسالان، کودک تقریبا فقط میتوانست محتوای مربوط به خود را دریافت کند و به نوعی میتوان گفت که تحت کنترل بزرگسالان بود و از دنیای آنان منفک شده بود.
اما زمان گذشت و با فراهم شدن بستری مانند اینترنت و تکنولوژیهای موبایلی امکان کنترل و ایزوله نگه داشتن کودکان کمتر شد چرا که نوع استفاده از وسیلهای مانند کامپیوتر که با وجود آن استفاده از اینترنت میسر میشد، شخصیتر از رسانههای دیگر بود و امکان نظارت بر کارهایی که کودکان انجام میدادند کمتر میشد. همچنین کودک با داشتن مهارتهای سادهای چون خواندن و استفاده از کامپیوتر میتوانست تقریبا به هر محتوایی که میخواهد دسترسی داشته باشد.
با ورود ابزارهای رسانهای سیار چون آی پد، تبلت و گوشیهای هوشمند موبایل که کودکان یکی از مشتریانشان هستند، این دور کامل شد و عملا این وسایل به دلیل ویژگیهایشان امکان کنترل بر محتوایی که کودکان جستوجو میکنند و فعالیتهایی که انجام میدهند را بسیار محدود کرد؛ علاوه بر اینکه با استفاده از این ابزارها و با توجه به قابلیت «همگرایی رسانهای اینترنت»، میتوان از اینترنت و تمامی رسانههای سنتی نیز استفاده کرد. به نظر میرسد با فراگیر شدن اینترنت و استفاده از آن دیگر نمیتوان کودکان را ایزوله نگه داشت و آنها را با محتواهای آموزشی خاص سرگرم کرد. آنها به واسطه فضای مجازی امکان فعالیت در همان فضاهای بزرگسالان را دارند. به عبارت دیگر اینگونه به چشم میآید که وجود تکنولوژیهای رسانهای پیشرفته نه تنها تا حد زیادی مرز میان کشورها را برداشته است بلکه مرز میان سنین را نیز محو کرده است.
کودکان اکنون با توجه به خصوصیات تکنولوژیهای ارتباطی و آموزشهایی که دیدهاند و همچنین هر چه بصریتر شدن محتوای رسانهها میتوانند با فعالیت در فضای مجازی به محیط بیرون وارد شوند و هر گونه محتوایی را مصرف کنند و حتی مانند بزرگسالان محتوا تولید کنند. با توجه به نظریه روانی اجتماعی اریکسون که تجربه و نه سن را عامل رشد روانی میداند، کودکان ممکن است با تجربه دنیای مجازی که مرز چندانی برای کودک و بزرگسال وجود ندارد دنیای دیگری را تجربه کنند و وارد مراحل روانی اجتماعی فراتر از سن خود شوند.
با این اوصاف میتوان اینگونه فرضیهپردازی کرد که نوع خاص و جدیدی از کودکی در حال شکلگیری است و همچنین مرزهای سنی کودکی در اینترنت شکسته میشود. این کودک نه تنها میتواند به همه محتواهای رسانهای دسترسی داشته باشد بلکه میتواند با افراد مختلف در سطح جهان ارتباط برقرار کند و همچنین بخش وسیعی از محتواهای رسانهای را درک کند.
تمام آنچه که گفته شد را میتوان به لحاظ نظری مطرح کرد. اما برای درک اینکه کودکان با امکاناتی که در اختیار دارند چه فعالیتهایی در فضای مجازی دارند را میبایست به صورت عملی مطالعه کرد. پاسخ به این سوال میتواند ما را در شناخت دنیای کودکان امروزی و همچنین نحوه استفاده آنان از فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطاتی کمک کند. به همین منظور من سعی کردم با فراتحلیل نتایج پژوهشهایی که به نوعی نحوه استفاده کودکان از اینترنت را مطالعه کردهاند به این سوال پاسخ دهم که کودکان از اینترنت چه استفادهای میکنند و آیا مرزهای کودکی در اینترنت شکسته میشود؟
برای پاسخ به این سوال پژوهشهای در دسترس و مرتبطی که در کشورهای آمریکا، بریتانیا، اسپانیا، ژاپن، چین، کره جنوبی، تایوان و سنگاپور در این خصوص انجام شده بود را مطالعه کردم و سعی کردم با توجه به نتایج آنها تحلیلی کلی ارائه دهم. متاسفانه در زمان انجام این پژوهش، هیچگونه تحقیق مرتبطی را که در ایران انجام شده باشد، نیافتم.
مقالات جمعآوری شده برای تحلیل، عمدتا کودکان و نوجوانان 10 تا 17 سال را مطالعه کرده بودند. با توجه نتایج فراتحلیل این پژوهشها که سوال عمدهشان این بود که کودکان از اینترنت چه نوع استفادهای میکنند من به این نتیجه رسیدم که نگاه کردن به کودکان و نوجوانان به عنوان انسانهایی که اکنون در فضای مجازی رها شدهاند و ممکن است با مواجه شدن با تجربیاتی که به سن و موقعیشان مربوط نیست ویژگیهای روانی و اجتماعی آنها تغییر کند، چندان منطقی نیست.
آنچه که با تحلیل پژوهشها در کشورهای مختلف به دست میآید این است که کودکان در فضای مجازی به دنبال نیازهای مرتبط با سن خود هستند؛ همانگونه که در فضای واقعی اینگونه هستند. مناسبترین نظریهای که میتوان نتایج تحقیق را بر اساس آن تحلیل کرد «استفاده و خشنودی» است. کودکان مورد مطالعه در پژوهشهای تحلیل شده در این تحقیق، تقریبا آنچه که نیاز دارند؛ به اقتضای سنشان، از اینترنت طلب میکنند. نتایج نشان میدهد که هر چه سن کودکان به اواخر کودکی نزدیک میشود استفاده آنها از شبکههای اجتماعی بیشتر میشود. آنها در این سن به روابط اجتماعی گستردهتر نیازمند هستند. میتوان اینگونه به فعالیتهای کودکان و نوجوانان در اینترنت نگاه کرد که آنها با وقت گذراندن در شبکههای اجتماعی، مبادله اطلاعات و علایق میکنند و نقطه نظرات و نحوه فکر کردنشان را ابراز میکنند.
نتایج نشان میدهد که کودکان و نوجوانان از شبکههای اجتماعی به عنوان آزمایشگاهی برای تجربه احساسی و اجتماعی استفاده میکنند که عمدتا جهتگیری به سوی سرگرمی دارد. شبکههای اجتماعی ادامه فضای واقعیشان است. آنها در فضای مجازی عمدتا با افراد هم سن و سال خود دوست میشوند و برخلاف بزرگسالان به ندرت با کسانی که فقط به صورت آن لاین میشناسند، ارتباط دوستی برقرار میکنند و اغلب با دوستان و بستگان و اعضای خانواده خود ارتباط دارند. نیاز به سرگرمی و جستوجوی اطلاعات اولین هدف آنها از فعالیت در فضای مجازی است و این امر را میتوان به ویژگیهای شخصیتی خاص سنشان مرتبط دانست.
کودکان در فضای مجازی چه دختر و چه پسر بازیهای آنلاین انجام میدهند. حتی نوع بازیهایی که به آنها علاقهمند هستند جنسیتی شده است و در راستای نحوه جامعهپذیری آنان است. پسرها بیشتر علاقهمند به بازیهای رزمی و دختران نیز علاقهمند به بازیهایی مانند مد، مدل مو، آشپزی و… هستند. جستوجوی اطلاعات مرتبط با علایق شخصیشان در راستای ویژگیهای سنیشان است. آنها به کسب اطلاعات برای شناخت جهانی که در آن تازه وارد هستند نیاز دارند و نیاز به پیدا کردن پاسخ سوالهای خود را در اینترنت برطرف میکنند. از طرف دیگر بیشترین استفادهای که ممکن است از اینترنت داشته باشند یافتن سوالات مرتبط با تکالیف مدرسه است که این امر نیز در راستای نیازهای تحصیلی آنها است.
نکته مشترک تمامی پژوهشهای تحلیل شده اذعان به نگرانی والدین نسبت به استفاده فرزاندانشان از اینترنت بود. والدین نیز با این نگاه به اینترنت به مانند فضایی نگاه میکردند که کودکانشان در آن رها شدهاند. به نظر میرسد در اینجا نظریات مربوط به جامعهپذیری کودکان برای تعدیل این نگاه، مفید به نظر برسد.
جامعهپذیری در دو مرحله کلی صورت میپذیرد: جامعهپذیری اولیه و ثانویه. جامعهپذیری اولیه فرایندی است میان فرد و گروهی که با او در تماس نزدیک و صمیمی هستند و غالبا در سالهای اولیه زندگی، رخ میدهد. عوامل اصلی این مرحله خانواده و گروه همسالان هستند. جامعهپذیری ثانویه یا مجدد نیز فرایندی است که در وضعیتهای رسمیتر روی میدهد اما هیچیک از این وضعیتها شخصی نیست. عوامل اصلی در این مرحله مدرسه و رسانههای ارتباط جمعی هستند. در واقع کودکان پیش از اینکه وارد فضای مجازی شوند یک سری از هنجارها، ارزشها و ویژگیهای رفتاری را آموخته و برای خود درونی کردهاند. پس نباید به مثابه انسانهایی که آمادگی تام دارند تا از اینترنت به عنوان اولین معلم و اولین فضایی که در جهان تجربه میکنند به آنان نگاه کرد. آنها از اینترنت در ادامه زندگی واقعی خود بهره میبرند و در واقع نیازهای شخصیتی و روانی خود را در آنجا نیز میجویند.
با توجه به فراتحلیل پژوهشها میتوان گفت که این دیدگاه که تکنولوژیهایی مانند اینترنت بهخودی خود دارای قدرتی برای تغییر کودکان و نوجوانان است، سطحی به نظر میرسد چرا که آنچه در این بین مهم است محتوایی است که استفاده میشود. کودکان و نوجوانان در جوامع خود پرورش مییابند و نیازهایی که در آنها شکل میگیرد و پرورده میشود، وابسته به نوع آموزش و پرورش آنها دارد و احتمال بسیار کمی میرود که اینترنت به خودی خود این نیازها را تغییر دهد مگر اینکه زندگی واقعی او نیز در راستای همان نیازها باشد.