صورتی یا آبی؟
اعظم حیدری//
دکتر سونوگرافی لبخند میزند و میگوید: تیم آبی. اگر این جمله صد سال قبل بیان شده بود، مخاطب هاجوواج میماند. اما امروزه برای بیشتر مردم امریکای شمالی آبی یعنی پسر و صورتی یعنی دختر؛ تقسیمبندیای که قسمت بزرگی از شهرتش را مدیون کمپانیهای تبلیغاتی لوازم کودک است. دو رنگ برای دو جنس یعنی مصرف بیشتر، چون بیشتر پدرها و مادرها حتی نمیتوانند تصور کنند که پسرشان را در کالسکه صورتی بگذارند یا دخترشان را در اتاقی با تزیینات آبی بزرگ کنند. و دکتر من از همین تقسیمبندی برای اعلام جنسیت کودک من استفاده کرد: تیم آبی برای پسرها. در همین دو کلمه نهتنها رنگ، که کلمه تیم هم جالب است. وقتی عضو یک تیمی، در مقابل تیم دیگر قرار میگیری. باید شبیه همتیمیهایت باشی و از تیم مقابل و علاقههايشان دوری کنی: جداسازی تو از دیگری حتی قبل از این که اولین نفس مستقل خودت را کشیده باشی. دنیایی که واردش میشوی از تو پیشزمینه ذهنی دارد، در مورد اینکه چه چیزی دوست داری و چه چیزی برای تو نیست. تو دوست داری کار فنی کنی، خلبان باشی، قوی باشی و بتوانی از تیم مقابل حمایت کنی. اعضای تیم مقابل درعوض باید لطیف و مودب باشند، به کارهای هنری علاقه داشته باشند و درمقابل حمایتی که از تو میگیرند تمام زندگیشان را صرف تو و اهداف تو کنند. حالا اگر تو در این تقسیمبندی، که خودت در آن نقشی نداشتهای، نگنجی چه؟ اگر در قفسههای بزرگ اسباببازیهای پسرانه، که پر از هواپیما و ماشین و قهرمانهای کارتونهاست، اسباببازی موردعلاقهات را، که عروسک السا در فیلم یخزدهاست، پیدا نکنی چه؟ اینجاست که این جداسازی از پیش ساختهشده اولین آثارش را آشکار میکند. اگر خانواده سنتیتری داری، احتمالا السا را از تو میگیرند و مرد عنکبوتی به دستت میدهند. حتی اگر عروسک السا را بگیری، باید به طعنه همبازیها و نگاه پدر و مادرشان عادت کنی. و این تازه اول ماجراست.
مطالعات فراوانی در مورد تاثیر جنسیت بر رفتار پدر و مادر با کودکان در خانوادهها انجام شده است. این مطالعات نشان میدهد که از لحظه تولد نوع برخورد پدر و مادر با کودکشان براساس جنسیتش تغییر میکند. پدر و مادر وقت بیشتری با کودک دختر میگذرانند و او را بیشتر دلداری میدهند، درحالیکه به پسرشان بیشتر اجازه میدهند که با فاصله از آنها بازی کند و از وی انتظار دارند در مقابل سختیها قوی باشد؛ همان «مرد که گریه نمیکند» معروف. بیشتر این مطالعات در خانوادههای جوامع غربی انجام شده است، اما احتمالا اگر مطالعه مشابهی درباره خانوادههای ایرانی هم انجام بشود این تفاوت رفتاری، احتمالا حتی شدیدتر، دیده میشود.
این تفاوت تربیتی در کودکی اثر خود را سالها بعد در جامعه نشان میدهد؛ مانند زنانی که از گرفتن حقشان عاجزند، چون یاد نگرفتهاند از حق خود دفاع کنند: هنوز تفاوت سطح درآمد بین زنان و مردان در تمام کشورهای جهان وجود دارد؛ یا مردانی که نمیدانند چگونه احساس خودشان را بیان کنند: بیش از هفتاد درصد خودکشیها را مردان انجام میدهند.
موضوع مهمی که سالهاست محل مناقشه است تاثیر طبیعت (nature) درمقابل تربیت (nurture) بر تفاوتهای رفتاری دو جنس است. آیا زنان و مردان متفاوت به دنیا میآیند یا این که عوامل محیطی تفاوتهای آنها را شکل میدهد؟ هرکدام از این دو نظریه طرفداران خود را دارد و هر دو گروه نتایج مطالعات فراوانی را برای اثبات نظریهشان شاهد میآورند؛ مطالعاتی که گاهی نتایج کاملا متضادی نشان میدهد. اما برای من یک موضوع واضح است: حتی اگر طبیعت دو جنس متفاوت باشد، الزاما آنچه جامعه از هر جنس انتظار دارد براساس این تفاوتها نیست، بلکه براساس قواعد اجتماعی زمان است. پرنس ویلیام، نوه ملکه انگلستان، در مصاحبهای در مورد پسر دو ساله و دختر پنج ماههاش گفته بود: «جورج خیلی سرزنده است و شارلوت خیلی خانم است.» این که کودک دو ساله خیلی سرزنده باشد کاملا قابل تصور است، اما خانم پنج ماهه چطور؟ استفاده پرنس ویلیام از این دو صفت برای توصیف رفتار کودکانش بیش از آن که توصیفی از وضعیت فعلی این دو باشد، به انتظارات از آنها برمیگردد؛ این که جورج بهدلیل پسر بودن باید شیطنت کند و سرزنده باشد، اما شارلوت باید مودب و خانم باشد، چراکه جامعه از آن دو همین انتظار را دارد.
برای داشتن جامعهای فارغ از تقسیمبندیهای جنسیتی راه دوری پیش روی ماست؛ ولی شاید بتوانیم از خودمان شروع کنیم، از تربیت کودکانمان فارغ از جنسیتشان.