مانیا عاله‌پور//

نقش انیمیشن‌ها در ساختن ذهنیت‌‌ها، آرزوها و معناسازی دنیای کودکان کاملا اثبات شده است. انیمیشن‌ها می‌توانند به عنوان یک واسطه در معنا دادن به زندگی کودک و نحوه ارتباط او با جهان؛ به طور خاص، موثر باشند. یکی از مفاهیمی که در این بین می‌تواند تحت تاثیر انیمیشن‌ها ساخته شود و شکل گیرد، مفهوم “دیگری” یا غیر است.

غیر کسی است که با ما تفاوت دارد و به عبارتی «خودی» نیست. او به گونه‌ای بازنمایی می‌شود که هدفش دقیقا در مقابل هدف قهرمان داستان قرار دارد؛ مخالف قهرمان داستان است و قهرمان داستان نیز اعمال او را اشتباه می‌داند. در حقیقت نوع بازنمایی‌ای که انیمیشن‌ها از غیر ارائه می‌دهند در اینکه مخاطب چه کسی را غیر تلقی کند بسیار موثر است. انیمیشن‌ها با بازنمایی دیگری به مخاطب می‌گویند که دیگری چه کسی یا چه چیزی است و ویژگی‌های او چیستند.

بر همین اساس و با توجه به اهمیت توجه به مفهوم دیگری، من 10 انیمیشنی که طی سال‌های 2005 تا 2014 برنده جایزه اسکار شده بودند را تحلیل نشانه‌شناسی کردم. در واقع سوال من این بود که این انیمیشن‌ها دیگری را چگونه بازنمایی کرده‌اند و دلالت‌های ایدئولوژیکی که می‌تواند این نوع بازنمایی با خود داشته باشد، چیستند.
انیمیشن‌های تحلیل شده عبارت بودند از: منجمد (Frozen)، دلیر (Brave)، رنگو (Rango)، داستان اسباب‌بازی ۳(Toys story 3)، بالا (Up)، وال-ای (Wall.E)، موش سرآشپز (Ratatouille)، خوش‌قدم (Happy Feet)، والاس و گرومیت (Wallace & Gromit in The Curse of the Were-Rabbit)، شگفت‌انگیزان (The Incredibles).
نتایج تحلیل‌ها تحول در شیوه بازنمایی «دیگری» در طول زمان، در انیمیشن‌های مورد مطالعه را نشان می‌دهد که می‌تواند نشان‌دهنده بازنگری در مفهوم دیگری باشد.

به عبارت دیگر اگر «دیگری» در سال‌های گذشته صرفا یک فرد شرور از سرزمینی دیگر بود که به دنبال انجام اعمال تبهکارانه برای ارضای امیال غریزی قدرت و ثروت بود اکنون «دیگری» فردی است که از درون همان جامعه است و خواسته یا ناخواسته در مقابل «خودی» که شخصیت خوب داستان است، قرار می‌گیرد.

«دیگری» در سه فیلم شگفت‌انگیزان (2005)، والاس و گرومیت (2006)و موش سرآشپز (2008) مردی با ویژگی‌های غیر غربی و از طبقه بالای جامعه است. هر چقدر از نظر تاریخ انیمیشن به سا‌ل‌های اخیر نزدیک می‌شویم، تصویر دیگری تغییر می‌کند و افرادی بازنمایی می‌شوند که از خود جامعه غربی هستند. برخلاف سال‌های پیش از 2010، از سال 2010 به بعد تقریبا در تمامی‌انیمیشن‌ها، تصویر مرجحی که به عنوان «دیگری» وجود دارد، فردی از خود جامعه است و دیگر یک مرد کوتوله با موهای مشکی نیست. در انیمیشن «داستان اسباب بازی 3» یکی از افراد شرور، یک مرد با مشخصه‌های نژاد غربی است. در انیمیشن «رنگو» (2012) افرادی که در مقابل شخصیت اصلی داستان قرار دارند نژاد‌پرست هستند و نژادهای دیگر را تحقیر می‌کنند.
نگرانی برای محیط زیست در نحوه بازنمایی دیگری، در انیمیشن‌های والاس و گرومیت (2006)، وال -ای (2009) و  بالا (2010) برجسته است. در این سه انیمیشن دیگری کسی است که به محیط زیست آسیب می‌زند و آن را دوست ندارد. نوع بازنمایی دیگری در انیمیشن وال-ای در حوزه فلسفه تکنولوژی قرار می‌گیرد و تقابل میان تکنولوژی بد و خوب نشان داده می‌شود. تکنولوژی بدی که کاملا انضباطی است و سعی می‌کند کنترل انسان را در دست بگیرد و مانع بازگشت او به زمین شود.

نحوه بازنمایی در مورد دیگری، تقریبا تا سال 2010 تغییری نمی‌کند و ردپای استراتژی‌های بازنمایی از قبیل طبیعی‌سازی و کلیشه‌سازی درباره افرادی چون مهاجران وجود دارد. اما طی سال‌های اخیر کم‌کم ویژگی‌هایی که دیگری را تعریف می‌کنند تغییر یافته است؛ او فردی است که مخالف تغییر است، نژادپرست است، به محیط زیست آسیب می‌زند، به دنبال ثروت است، دروغ می‌گوید و پایبند سنت‌های گذشته است.

در دو فیلم سال‌های اخیر؛ یخ زده (2013) و دلیر (2014) برخلاف انیمیشن‌های سال‌های پیش از این دو، قهرمان‌های داستان دو دختر هستند و بر خلاف کلیشه‌های رایج که در خصوص زنان وجود دارد، بسیار شجاع و ماجراجو هستند. در واقع دیگری در این دو انیمیشن کسی است که در مقابل این دو شخصیت قرار می‌گیرد. این اتفاق که طی دو سال متمادی رخ‌داده است است می‌تواند نشان دهنده تغییر رویکرد نسبت به جنسیت و تلاش برای شکستن کلیشه‌های رایج در شرکت سازنده آنها یعنی دیزنی باشد. همچنین انتخاب این دو برای گرفتن جایزه اسکار رویکرد داوران جایزه اسکار را در این خصوص نمایانگر می‌سازد.

در نهایت می‌توان گفت که این نوع بازنمایی‌ها از دیگری تصادفی نیست. هر تصویری معنای خاص خود را به همراه دارد. به عنوان مثال در انیمیشن‌های «یخ زده»، «دلیر» و «خوش قدم» دیگری شخصی بود که از لحاظ ظاهری تفاوت نژادی و یا طبقه با قهرمان داستان نداشت، اما کسی بود که مخالف تغییر بود و تفاوت‌ها را امری نامطلوب می‌دانست. او اعتقاد داشت که همه انسان‌ها باید شبیه به هم فکر کنند. این تحول در بازنمایی دیگری به عنوان فردی که مخالف تفاوت است، نگاه غالب پست مدرنیستی بر این کارتون‌ها را نشان می‌دهد؛ اینکه تفاوت‌ها را می‌بایست به رسمیت شناخت. از طرف دیگر مخالفت با سنت‌های گذشته و مبارزه با آنها در راستای نگاه به انسان به عنوان سازنده مفاهیم جهان خود است. این نوع بازنمایی در جهت شکستن سنت‌های گذشته، به این معناست که حقیقتی مطلق وجود ندارد و انسان می‌تواند جهان خود را با مفاهیمی جدید خلق کند.

(Visited 219 times, 1 visits today)