شهروندی و دموکراسی در برنامه فلسفه برای کودکان
سحر سلطانی//
۱- موفاسا بر اساس نقشه شوم اسکار کشته میشود اما جان سیمبا را نجات میدهد. سیمبا به دلیل احساس گناه و با تحریک اسکار قلمرو را ترک میکند، سالها بعد با کمک دوستانش (پومبا،تیمون و نالای) مشکلات را یکی پس از دیگری حل نموده و دو باره به قلمرو باز میگردد و شیرشاه میشود.
تیم فوتبال شاهین با تیم هیرادو رقیب قدیمیاش مسابقه دارد اما کاپیتان سوباسا آزارا به سختی آسیب دیده است و برای اولین بار امکان حضور در تیم را ندارد. پیروزیهای قبلی تیم شاهین کاملا وابسته به تکنیکها و مهارتهای کاپیتان بوده اما اعضای تیم با همراهی و تمرکز فوقالعاده میتوانند بر رقیب دیرین و سرسخت خود بدون حضور کاپیتان هم پیروز شوند.
مجید نوجوانی است که همراه با مادربزرگش در یک خانه قدیمی در اصفهان زندگی میکند. او به ادبیات علاقه وافری دارد و شعر میگوید اما از سوی اطرافیانش جدی گرفته نمیشود، رویاهای مجید همیشه موجب دردسرهایی میشود که باید به تنهایی برای حل آنها تلاش کند و همیشه مراقب باشد تا دسته گل به آب ندهد.
۲- یکی از مهمترین اهداف آموزش عمومی در سطح مدارس و رسانهها، «آموزش شهروندی و زندگی دموکراتیک» است. داشتن شهروندانی قانونمند، منتقد، پویا، خوداصلاحگر، منصف و خلاق. هر یک از ما میدانیم آموزش این صفات در جامعه، صرفا منوط به خانواده و والدین نیست و باید در بستری گستردهتر و متنوعتر اتفاق بیافتد. در کتابهای علوم اجتماعی دوره دبستان میتوان با اولین تعاریف استاندارد از شهروندی، دموکراسی، حق رای، آزادی بیان، عمل و مسوولیت در قبال وظایف آشنا شد اما خیلی پیشتر از آن رسانهها و صنعت انیمیشن، فیلمها و بازیها، مولفههای متنوعی در اختیار والدین، مربیها و معلمان گذاردهاند و نقشی که این رسانهها و تصاویر در معنابخشی به زندگی کودکان و نوجوانان دارند غیر قابل اجتناب است. بسیاری از کودکان مفاهیم مهم و اولیه حیات را از یک تیزر تبلیغاتی یا انیمیشن یا قصه شبانه مادر میآموزند اما دادههای منفک و پازلی آنقدر زیاد و متنوع است که فهم و به کارگیری آنها در تجربههای عینی زندگی برای بزرگسالان باتجربه بسیار سخت و پرخطاست و چه رسد به کودکان با تجارب و اطلاعات کمتر. کودکان دیگر با فقدان مفهوم روبهرو نیستند بلکه با گسترهای از مفاهیم جور و ناجور زندگی میکنند.
آیا بهتر نیست پیش از هر چیز کودک را مجهز به قوای استدلال و مهارت مفهومیابی وگزینش برتر کنیم؟ آیا تعاریف استاندارد در کتابها میتوانند کودکان ما را یک شهروند خلاق، عملگرا و دموکرات بار بیاورند؟ آیا وقت آن نرسیده این آموزهها را با کودکانمان زندگی و تمرین کنیم؟
بسیاری از تصویرها و متنها در زندگی کودک، او را به سوی گزینش و انتخاب در شرایط مختلف سوق میدهند. «انتخاب» بدون آزادی، استدلال، خردورزی و صرفا تقلید نمیتوانند کودکان را شهروندانی «قانونمدار و آزاد» بسازد. پیش از هر چیز باید کودکانمان تمرین کنند که حتی اگر سیمبا یا هملت باشند باز هم باید برای حفظ حقوق خود تلاش کنند. در همین ایام از کودکی باید به اهمیت «حضور دیگران و مشارکت» برای رشد پی ببرند، اگر در حوزههای مختلف مثل ورزش یا ادبیات ستارههایی در حد سوباسا یا مجید باشند دیگران بدون آنها هم میتوانند به مسیر خود ادامه دهند اما هیچکس به تنهایی نمیتواند بهترین باشد.
۳- فرهنگ فارسی کسی را که اهل شهر یا کشوری باشد و از حقوق متعلق به آن محل بهرهمند شود، شهروند مینامد. امروزه «شهروندی» به معنای اخص سکونت در «شهر» نبوده بلکه داشتن هویت جمعی مشترک است، هویتی که اعتبار هر فرد در آن جامعه بوده و شامل تعهدات دو سویه بین فرد و جامعه میشود که ابتداییترین آن وفاداری فرد به دولت و حمایت دولت از فرد است و در شکل جامعتر شامل احترام به قوانین و حقوق و تعهد به تکالیف و وظایف در سطوح محلی، ملی و جهانی است.
حقوق شامل حقوق مدنی( آزادی فردی، آزادی بیان، حق مالکیت و بهرهمندی از عدالت و…) حقوق سیاسی (حق رای و مشارکت سیاسی و…) حقوق اجتماعی (امنیت و رفاه اجتماعی و خدمات ایمنی و…) بوده و دارای چارچوبهای تدوین شده در قالب قانون هر جامعه است.
«دموکراسی» یا «حکومت قانون» دارای چهار اصل اساسی است:
1)اقتدار Authority: قدرتی که همراه با حق است.
2)حریم خصوصی Privacy: حق تصمیمگیری در این خصوص که چه اطلاعاتی را با دیگران در میان بگذاریم و از مداخله آنها آزاد باشیم. .
3)مسوولیت Responsibility: وظیفه یا تکلیف فرد به انجام دادن/ ندادن امری به نحوی خاص.
4)عدالت Justice: شامل سه نوع (توزیعی، اصلاحی و روشی ) بوده ومبتنی بر انصاف یا همان رفتار برابر با مردم است.
پیش از هرچیز باید بدانیم که دموکراسی با تمرین کاربردی به صورت تجربه زیسته قابل فهم و یادگیری است و هیچ راه دیگری برای یادگیری آن وجود ندارد. هزاران صفحه کتاب و ساعتها مصاحبه و کلاس نظری نمیتواند یک کودک را دموکراتیک کند مگر اینکه بنا بر گفته پیاژه که معتقد است بازی، تفکر کودک است، این اصول را حین بازیهای کودکانه و در اجتماعات پژوهشی مدارس نهادینه کنیم.
کندی میگويد: دريك جامعه آزاد، اصول اخلاقی بايستی از طرف خود افراد مورد پذيرش واقع شوند نه اينكه به صورت غير انتقادی تحميل شوند. آنها بايستی در انتخاب آزاد باشند تا از خارج برايشان تحميل نشود. در مفهوم كانتی آن و درمفهوم واقعی، شهروند آزاد بايستی قانونی را انتخاب كند كه از آن پيروی میكند و در پرتو يك آگاهی در زمينه خيرخواهی جمعی به جامعه خود، بايد اين كار را انجام دهد. اصول استقلال فردی بايستی متناسب با مسووليتهای اجتماعی باشد. مدارس روی اين حقيقت كه بچهها از سنين كودكی مستعد و علاقهمند به ابعاد عقلانی، منطقی، شهودی و اخلاقی فكر و عمل هستند میتوانند سرمايهگذاری نمايند. مدارس فرصت خارقالعادهای برای پرورش تفكر دانشآموزان دارند.
۴- ماتیو لیپمن، موسس برنامه فلسفه برای کودکان، معتقد بود: «جوامع آزاد و منصف، موسساتی عقلانی و نهادهايی برابر و مشاركتی را در دل خود ايجاد میکنند، آنها شهروندانی را پرورش میدهند كه نقاد و خلاق هستند، اما اين صفات مستلزم تعقل و داوری است و تلاش برای پرورش داوری و تعقل بدون دخالت فلسفهورزی همانند اجرای نمايشنامه هملت است بدون شاهزاده دانمارك.»
لیپمن، تحت تاثیر فلاسفه پراگماتیست مانند دیویی معتقد بود که ما در روند تولد دانش شنونده نیستیم بلکه مشارکت داریم، دانش یک امر مسلم و قطعی نیست و قابل تفسیر و توضیح است. او مهمترین رکن برنامه فلسفه برای کودکان (P4C) را در تشکیل اجتماعات پژوهشی قرار داد. کودکان همراه با مربی تسهیلگر، به شکل دایره یا نیمدایره رودرروی یکدیگر مینشینند، شهروند منتقد باید هوش مشارکتی و توانایی حل مساله داشته باشد، او پیش از هرچیز باید بتواند طرح سوال کند زیرا بنا بر گفته سقراط «پرسش آغاز تفکر است.» در اجتماع پژوهشی کودکان میتوانند هر موضوعی را به بحث بکشند، موضوعات مرتبط با کتاب درسی، کلاسهای ورزشی، جمعهای دوستانه، بازیها ، فیلمها و… گوشدادن به صحبتهای یکدیگر و دلیلخواهی از جمله اصول بعدی این اجتماع پژوهشی است. تسهیلگر هم عضوی از این حلقه است و باید با نظریههای فلسفی و روشهای منطقی استدلال (تعمیم، استقرا، استنتاج، سفسطه…) آشنا باشد و همچون معلم سنتی به دیکته مباحث و منابع نپردازد بلکه همچون ایده سقراط که فیلسوف را یک ماما میدانست در زایش اندیشه به کودکان کمک کند تا ایدههای خود را بیان کنند. کودکان در برنامه درسی فلسفه برای کودکان تشویق میشوند که از اولین حق خود به عنوان یک شهروند آزاد که حق سخن گفتن و داشتن ایده و نظر است استفاده کنند، به شرط آنکه بتوانند از آن در برابر نقدهای منطقی و تحلیلهای چند بعدی دیگران مراقبت کنند. یعنی در صورتی که مورد نقد واقع شدند باید برای هر ایدهای دلیل منطقی و مجاب کننده داشته باشند.
کودکان میآموزند که دلیل با توجیه و بهانه متفاوت است و برای حفاظت از ایده باید بهترین دلیل را با بهترین روش و بیان ارائه داد. آنها بارها و بارها توسط دوستان خود مورد نقد واقع شده و میآموزند که حق اشتباه کردن داشته و بهتر است با کمک دیگران به خوداصلاحی بپردازند. در حین بحثها قوانینی هم کشف و مورد استفاده قرار میگیرد. اینکه میان صحبت یکدیگر نپریم، با دقت به دیگران گوش بدهیم، برای ابراز نظر اجازه بگیریم و از حق رای برای موافقت یا مخالفت با دوستانمان استفاده کنیم. به رای و حق مخالفت دیگران با خود احترام بگذاریم و بپذیریم که دیگران میتوانند نظرهایی مخالف ما داشته باشند و…
مهارتهای اولیه برای فهم حقوق شهروندی که در اجتماع پژوهشی در برنامه فلسفه برای کودکان تمرین میشوند عبارتند از:
1)مهارت پردازش اطلاعات
2)مهارت استنباطی
3) مهارت پرسشگری
4) مهارت تفکر خلاق
5) مهارتهای ارزیابی
همزمان با فراگیری این مهارتهای بنیادی مربیان تسهیلگر به آموزش مهارتهایی میپردازند که مبنای گفتوگو و تعاملات دموکراتیک یک شهروند آزاد است:
1) زبانی، (گوش دادن و گفتوگو و تغییرپذیری و اصلاح زبانی)
2) مهارت حل مساله، (هوش ریاضیاتی)
3) کندوکاو، پرسشگری و مشاهده، (علوم)
4) تبادل اطلاعات و گسترش افکار، (IT)
5) تعهد و پذیرفتن مسوولیت کنشها و انتخابها به عنوان یک شهروند فعال و احترام به تفاوتهای فردی
6) زیباییشناسی و فهم هنری
7) کاوشگری در مکان و زمان، (تاریخ و جغرافیا)
8) تفکر انتقادی
دکتر یحیی قائدی از مجریان برنامه فلسفه برای کودکان در ایران مینویسد: برنامه آموزش فلسفه به كودكان از طريق اجتماع پژوهشی كلاس درس به كودكان كمك میکند تا گفتوگو را تمرين كنند، بر روی ايدههای جمعی و گروهی تمركز كنند، به نظریات يكديگر گوش كنند، به يكديگر احترام بگذارند و قدرت تصميمگیری و داوری در مورد شقوق مختلف را در خود تقويت كنند. آنها میآموزند كه خود قوانين تعامل با يكديگر را وضع كنند و بر رعايت آن پافشاری كنند و در عين حال عواقب عدم رعايت آنرا تمرين كنند. آنها پی میبرند كه تنها آنها نيستند كه نظراتی دارند و تنها كسانی نيستند كه معتقدند نظراتشان درست است از اينرو انعطافپذير و غير متعصب بار میآيند. آنها در ضمن تعامل قواعد اخلاقی و منطقی را كشف میکنند بدون اينكه نامی از فلاسفه مشهور برده باشند يا شنيده باشند.
۵- هر کودکی یک شیرشاه است که نیازمند حضور دوستانی است برای حفظ قلمروی خود در زندگی، او حق تجربه و خطا دارد اما باید بداند که هزینههای این حق هم بخشی از زندگی اوست. هر تیمی بدون کاپیتان و ستاره اصلی هم یک تیم توانمند است، ستاره بودن یک اتفاق مهم و خاص است اما برای درخشیدن باید همتیمی خوب هم داشت و بدون کمک آنها نمیتوان ستاره باقی ماند. رویاهای هرکس مهمترین سرمایههای او برای زندگی هستند. رویاهای دیگران را بشنویم و از رویاهای خود برای آنها بگوییم به کودکانمان به شهروندان فردای ایران بیاموزیم که مراقب رویاهای خود باشند.