روایت دانشآموز ایرانی از دبیرستانهای سوئد
مهران قائدی //
مهران هستم، شانزده سال سن دارم و چند ماهی میشود که همراه با پدر، مادر و برادرم برای فرصت مطالعاتی پدر به سوئد آمدهایم. دستکم سه ماه دیگر اینجا خواهیم بود و من باید به دبیرستانی سوئدی بروم. جمینازیوم (دبیرستان) ما رودان اسکول نام دارد. پیش از این هیچ ایدهای درباره مدارس سوئد نداشتم و فقط میدانستم کیفیت آموزش در کشورهای اسکاندیناوی بالاست. فکر میکردم نهایتش دختر و پسر با هم در مدرسه و کلاسها حاضر میشوند. برای من که در هرحال از مدرسه رفتن خوشم نمیآید فرق خاصی نداشت. حالا که چند ماهی از آغاز مدرسهرفتنم در سوئد گذشته، نظرم کاملا عوض شده است. فکر نمیکردم تمایلم به مدرسه رفتن در ایران را برای همیشه از دست بدهم.
روز اول
قبلا چندبار از کنار مدرسهام رد شده بودم اما هیچوقت واقعا بهش دقت نکرده بودم. اولین چیزی که قبل از وارد شدن، توجهم را جلب کرد محیط اطراف مدرسه بود. هیچ دیواری اطراف مدرسه نبود! چهطور ممکن بود؟ دانشآموزان فرار نمیکردند؟ بعد از وارد شدن حتی بیشتر از قبل شوکه شدم. این مدرسه واقعا بزرگ بود. شاید به اندازه یک دانشکده خیلی خیلی بزرگ. کوچکترین دانشآموزان، حدودا هم سن من بودند و برزگترها هیجده ساله سن داشتند. با نگاهی سطحی میشد چند تا نکته را درباره وضعیت کلی مدرسه فهمید: برای دانشآموزان خیلی ارزش قائل هستند و آنطور که بهنظر میآمد برایشان اینترنت وایفای راهاندازی کرده بودند- ظاهرا بین هر کلاس وقت زیادی برای استراحت داشتند، برای همین انواع صندلیها و مبلهای مختلف در جاهای مختلف مدرسه گذاشته بودند – این مدرسه واقعا بزرگ است! – دختر و پسر با آرامش کنار هم درس میخواندند.
چند لحظه بعد از ورود، یکی از معلمها به نام سایمن به استقبالمان آمد (اینجا با معلمها خیلی راحتتر از ایران هستند. یعنی صدا کردن یک معلم با اسم فامیلش مثلا گفتن آقای قائدی بهجای استفاده کردن اسم کوچک کار خندهدار و بیهودهای است.) سایمن خودش را معرفی کرد و شروع کرد به نشان دادن بخشهای مختلف مدرسه به من. هر موضوع درسی یک یا چند کلاس مخصوص داشت و اینطور نبود که یک کلاس خاص را برای پایه تحصیلی ما مشخص کرده باشند. سایمن بعدا توضیح داد برای اینکه ممکن است حمل کردن وسایل مدرسه سخت باشد ما به هر دانشآموز یک کمد میدهیم. پس از دیدن چند تا از بخشهای مختلف مدرسه، از جمله سالن ناهارخوری (که از کل مدرسه من در ایران هم بزرگتر بود) و دیدن چند تا از کلاسها، راهی دفتر معلمها شدیم. چیزی که درباره دفتر معلمها عجیب بود این بود که بهنظر میآمد نسبت به بقیه کلاسها اهمیت کمتری به این یکی داده شده و مدرسه بهجای بزرگ کردن شکم معلمها و چرب کردن سیبیل آنها بیشتر به فکر دانشآموزان است. پس از دادن توضیحات کلی، پدر و مادرم راهی خانه شدند و من ماندم با کلی استرس و هیجان و البته سایمن!
سایمن پیشنهاد داد که مرا به چندتا از همکلاسیهایم معرفی کند، اما من گفتم که ترجیح میدهم خودم اینکار را انجام بدهم. وقتی سایمن رفت، متوجه شدم که در آن لحظه معلم به دانشآموزان یک استراحت ۲۰ دقیقهای مابین دو کلاس داده است. برای همین تصمیم گرفتم یک سر به کتابخانه مدرسه بزنم. کتابخانه مدرسه از سالن غذاخوریاش هم بزرگتر بود! با اینکه اکثر کتابها به زیان سوئدی بودند، اما باز هم بخش کتابهای انگلیسی خیلی بزرگتر از آن چیزی بود که انتظار داشتم. با استفاده از کارت کتابخانهای که قبلا به همراه سایمن و والدینم گرفته بودم دو تا کتاب امانت گرفتم و در کمدم گذاشتم. حدودا ده دقیقا تا شروع کلاس مانده بود. شلوغترین میزی که آنجا بود را انتخاب کردم. خودم را به دانشآموزانی که نشسته بودند، معرفی کردم و نشستم. حدودا ۱۵ نفر بودند. شاید ۶ تا دختر و بقیه پسر. با قیافهها و پوششهای عجیب و مختلف و متفاوت. مثلا یک دختری بود که موهایش را کلا بنفش رنگ کرده بود و لباس چرمی سیاهی پوشیده بود (بعدا فهمیدم اسمش ایزا است) یا پسر بلوندی که کل گوشش را گوشواره انداخته بود. البته همه اینجوری نبودند. یکسری هم مثل من بودند؛ لباس ساده و موی ساده. اما همه بهنظر آرام و خوشحال میآمدند. همه کنجکاو بودند که من کی هستم اما چون سوئدی بلد نبودم سعی میکردند اصلا کنجکاو بهنظر نیایند.
همراه بقیه سرم را انداختم پایین و وارد کلاس شدم. کلاس تکنیک و برنامهریزی. همه دانشآموزان با لپتاپهایشان نشسته بودند و مدار طراحی میکردند. همینجوری رفتم در گروهی که تعدادشان کمتر بود، نشستم که شامل یوعل، مارکوس و آزما بود. آزما برایم توضیح داد که چهطور تقریبا هیچ کتابی ندارند و تمام تکالیف و برنامههای درسیشان به ایمیلی که مدرسه برایشان درست کرده فرستاده میشود و همه این لپتاپهایی را که دانشآموزان دارند، مدرسه به آنها داده است. کلاس تمام شد. کیف خالیام را برداشتم و از کلاس خارج شدم. یک پسر درشت هیکل سیاهپوست با لهجه آمریکایی آمد و خودش را به من معرفی کرد. اسمش اریک بود. اریک گفت که ساعت ۱۲ است و وقت ناهار. موقع خوردن ناهار بیشتر باهم آشنا شدیم. به من گفت که اهل یک جایی نزدیک واشنگتون است. بعد، از من پرسید که اهل کجای آمریکایم. وقتی فهمید ایرانی هستم تعجب کرد. گفت لهجه بدون نقص آمریکایی داری! اطلاعاتش درباره سیاست ایران خیلی کامل بود که باعث تعجب من شد. همینطور که حرف میزد کمکم از چیزهایی که میگفت متوجه شدم در آمریکا هم هیچکس از تنشهایی که بین دو کشور وجود دارد، راضی نیست. آنها هنوز روزهای را بهیاد دارند که ما کشورهایی داشتیم که رابطه خیلی خوبی با هم داشتند. بقیه روز من صرف حرف زدن با اریک شد.
روزهای بعدی
در روزهای بعد، من با آدمهای مختلفی آشنا شدم که بعضی هم مثل من از کشورهای دیگر آمده بودند. مثلا سزار، پسر کردی که در بچگی از عراق آمده بود یا امیر که چند سالی بود از عراق آمده بود. یا آزما، دختر سیاهپوستی که در بچگی بعد از مرگ پدرش از سومالی آمده بودند سوئد. بعدها با دوستان سوئدی اریک که اکثرا دختر بودند هم آشنا شدم. روزهای اول بودن بین اینهمه دختر بسیار سخت و ناخوشایند بود و بهخوبی نمیتوانستم با هیچکدام از آنها ارتباط برقرار کنم، اما کمکم متوجه شدم که دلیل همه اینها این است که از بچگی تا حالا از دخترها دور بودهام و فقط به زمان نیاز دارم. شاید اگر در ایران میشد با یک دختر بدون اینکه نگران واکنش جامعه باشی، حرف زد این اتفاق نمیافتاد! به هرحال، پس از یک مدتی، بودن بین اینهمه دختر برایم تبدیل به یک چیز کاملا عادی و معمولی زندگی من شد.
یکی از چیزهایی که بیشتر از همه من را جذب سیستم آموزشی اینجا کرده، این است که معلم تنها وظیفه خودش را درس دادن و رسیدگی به نیازهای دانشآموز میبیند، یعنی نه داد میزند، نه کتک میزند، نه پند و اندرز ناخواسته میدهد و نه تنبیه میکند. تا زمانیکه آرامش کلاس بههم نخورد آزادی تا هر کاری که میخواهی انجام بدهی. کلاسها معمولا صندلیها و میزهای اندازه متوسط برای هر نفر دارد. بهطوریکه هر میز جای یک لپتاپ و چندتا کتاب دارد. کلاس ما حدودا ۳۰ نفر دانشآموز دارد، اما کلاس آنقدر بزرگ و چیدمانش خوب است که متوجه این جمعیت نمیشوید. یک تخته و یک وایتبرد خیلی بزرگ روی دو تا از دیوارها وجود دارد و یک پروژکتور بزرگ هم هست که به لپتاپ معلم وصل است که کتابها را از روی آن به بقیه نشان میدهد. معمولا کلاسها پنجرههای خیلی بزرگی دارند که بهنظر من دلیل وجودشان این است که بچهها یادشان بماند نباید خودشان را توی درس گم کنند و همیشه باید سعی کنند از زندگی نهایت لذت را ببرند، نه اینکه عذاب بکشند برای یک زندگی بخور و نمیر و بهنظر من چون جنگلهای اینجا همیشه زنده و سبز هستند، نگاه کردن به یک جنگل از پنجره کلاس یادآور خوبی برای این موضوع است.
با وجود اینکه یک هفته از رفتنم به مدرسه میگذشت اما هر روز یک بخش جدید از مدرسه را کشف میکردم. چیزهایی که حتی انتظار نداشتم ببینم. مثلا اینکه، یک راهرو کامل از کلاسها به نجوم و اخترشناسی اختصاص داده شده بود. یا مثلا یک راهرو کاملا بزرگ دیگر که به پنج زبان زنده دنیا بهجز انگلیسی که زبان دوم همه سوئدیهاست) میتوان مشاوره و آموزش دید. مدرسه در کل برایم خیلی جالب بود مخصوصا روزهایی که ورزش داشتیم. دو تا سالن ورزشی خیلی بزرگ و یک سالن ورزشی کوچک به همراه یک سالن بدنسازی خیلی مجهز هم توی یکی از قسمتهای پشتی مدرسه وجود دارند که بدون شک یکی از قسمتهای مورد علاقه من هستند. اما یکجای مدرسه هست که بیشتر از بقیه جاهای مدرسه دوست دارم. درست است که ناهار را مدرسه کاملا مجانی و با بهترین مزه و کیفیت سرو میکند! اما به هرحال ممکن است بعضیها بعد یا قبل از ناهار احساس گرسنگی کنند. برای همین یک کافه تریا در مدرسه وجود دارد. در این کافه، همیشه موزیکهای زیبا و ملایم در حال پخش است و دیوارها به رنگهایی تیرهتر از بقیه مدرسه رنگ شدهاند. پنجرههای کمتری دارد و محیط آرامشبخشی است. میتوانی از کافه یک لیوان قهوه به همراه نان تست و گوشت بگیرید و با آرامش بنشینید و کتاب بخوانید یا آهنگ گوش بدهید. کافۀ مدرسه جایی است که اکثرا برای آرامش و تنهایی به آن مراجعه میکنند. مدرسه سعی میکند بچهها را از همه جهت راضی نگه دارد، حتی وقتی میخواهند کمی با هم خصوصی وقت بگذرانند. به همین خاطر کافه مدرسه را بیشتر از بقیه جاهایش دوست دارم، چون بین همه چیزهایی که دیدم این بیشترین تازگی را برایم دارد.
فرایند آموزش
برنامه درسی هفتگی:
دوشنبه: ریاضیات (8.50 تا 10.10)، تاریخ (10.20 تا 11.40)، ناهار (11.40 تا 13)، انگلیسی (13 تا 14.15)، مشاوره و درس خواندن (14.30 تا 16.15)
سه شنبه: تکنیک (8.50 تا 11.30)، ناهار (11.30 تا 12.10)، ریاضیات (12.10 تا 13.20)، شیمی (13.50 تا 15.10)، شیمی آزمایشگاه (15.20 تا 16.40)
چهارشنبه: فیزیک (8.50 تا 10.10)، ورزش (10.25 تا 11.40)، ناهار (11.45 تا 12.35)، انگلیسی (21.10 تا 13.20)، سوئدی (14 تا 15.15)، سوئدی برای مهاجران (15.25تا 16.40)
پنجشنبه: شیمی (8.50 تا 10.10)، فیزیک (10.25 تا 11.45)، ناهار (11.55 تا 12.35)، ریاضیات (12.25 تا 13.40)، ورزش (14.00 تا 15.35)
جمعه: سوئدی برای مهاجران (8.50 تا 10.10)، تکنیک (10.15 تا 12.10)، ناهار (12.10 تا 12.50)، سوئدی (12.50 تا 14.05)
نگاهی به نحوه درس خواندن در دبیرستانهای سوئد:
درس خواندن در مدارس سوئد فرایند خاص خود را دارد. مدارس بر این باورند که دانشآموزان باید تمام مطالبی که به آنها آموزش داده میشود را یاد بگیرند و بهخوبی در زندگی خود بهکار بگیرند. به همین دلیل درس خواندن در دبیرستانهای سوئد با آن تصوری که ما از دبیرستان داریم خیلی فاصله دارد. آموزش و پرورش سوئد بر این باور است که استفاده از تکنولوژی برای تدریس نه تنها فرایند تحصیل را شیرینتر میکند بلکه آن را مفیدتر و به صرفهتر هم میکند. به همین دلیل در ابتدای سال تحصیلی به هر دانشآموز یک لپتاپ از طرف مدرسه داده میشود. اکثر مطالب درسی با استفاده از نرمافزارهای دراپباکس و واندرایو به لپتاپ دانشآموزان آپلود میشود. دانشآموزان میتوانند با استفاده از اینترنت وایفای که در مدرسه وجود دارد، برای دروس خود تحقیق کنند و در مواقع دیگر برای تفریح از آن استفاده کنند. معلمان مدارس کاملا در استفاده از لپتاپها و وسایل الکترونیک دیگر مدرسه مهارت دارند و بهخوبی آنها را برای تدریس بهکار میگیرند.
هرگاه دانشآموزی احساس کرد به هر دلیلی نمیخواهد در کلاس حضور داشته باشد میتواند از کلاس خارج شود. اگر دانشآموزی تصمیم بگیرد که به هر دلیلی میخواهد درسی را از دروس خود حذف کند، میتواند با رجوع به مدیر این کار را انجام دهد. (البته برخی دروس مانند ریاضی و شیمی و فیزیک را باید تا سال آخر ادامه داد). دانشآموزان میتوانند هر موقع که خواستند از مدرسه خارج شوند و آنجا را ترک کنند.
ریاضی، شیمی، فیزیک و تاریخ، کتابهایی دارند که در صورت نیاز به کلاس برده میشوند. تمام دروس به آرامی و ملایمت درس داده میشوند و هیچگونه خشونت و تهدیدی در کار نیست. معلم درس خود را چندین بار تکرار میکند و در نهایت اگر دانشآموزی احساس کرد در مبحثی ضعف دارد میتواند در کلاسهای خاصی به معلم برای توضیح اضافه مراجعه کند.
ریاضی
برای درس ریاضی دو کلاس وجود دارد. کلاس اول کلاس بزرگی است که در آن همه صندلیها به سمت تخته قرار گرفته و از این کلاس بیشتر برای تدریس استفاده میشود. معلم با استفاده از پروژکتور توضیحات لازم را به دانشآموزان داده و سپس مثالهایی مختلفی از درس را برای آنها حل میکند. در کلاس دوم میزهای دایرهای وجود دارد که بر هر میز ۵ تا ۱۰ دانشآموز مینشیند و پس از توضیحات لازم معلم، دانشآموزان تمرینات کتاب ریاضی خود را بهصورت گروهی یا انفرادی حل میکنند.
تاریخ
برای هر یک از مباحث درس تاریخ، معمولا فیلمی آماده شده که دانشآموزان پس از تماشای آن باید پاسخ سوالاتی را که معلم در اختیار آنها قرار میدهد به او ایمیل کنند. پاسخ این سوالات میتواند چند کلمهای باشد یا میتواند برای خود یک مقاله باشد! برای پاسخ دادن به این سوالات، دانشآموزان میتوانند به کتابهای خود یا اینترنت و یا فیلمی که به آنها نشان داده شده رجوع کنند. در برخی روزها ممکن است که معلم تصمیم بگیرد فقط از روی کتاب مطالعه کنند یا در مورد موضوعی که به تاریخ سوئد یا جهان مربوط است بحث کنند.
شیمی و فیزیک
روش آموزش فیزیک و شیمی تقریبا شبیه به هم هستند. ابتدا معلم در کلاس یا فیلم مربوط به مبحث درسی را به دانشآموزان نشان میدهد یا از کتاب توضیحاتی میدهد و یا مطلبی برای دانشآموزان ارسال میکند و با استفاده از آن تدریس میکند. سپس در جلسه بعدی آزمایشگاه دانشآموزان به گروههای سه یا چهار نفره تقسیم میشوند و آزمایش یا آزمایشهایی را انجام داده و محتوا و نحوه انجام آزمایش و نتیجه خود را بهصورت یک گزارش چند صفحهای در میآورند و برای معلم خود میفرستند. معلم با بررسی محتوای گزارش و نحوه انجام و نتیجهگیری به دانشآموزان نمره میدهد.
ورزش
بر خلاف آموزش و پرورش ایران، نظام آموزشی سوئد ارزش زیادی برای ورزش و آمادگی جسمانی قائل است. هدف اصلی از این درس این است که دانشآموزان یاد بگیرند برای بدن و سلامتی خود ارزش قائل باشند و بتوانند سلامت بدن خود را حفظ کنند و اگر از مشکلاتی مانند ضعف عضلانی یا اضافه وزن رنج میبرند بر مشکلات خود غلبه کنند. همچنین مدراس سعی دارند تا استعدادهای ورزشی خود را شناسایی کنند و آنها را پرورش دهند تا شاید بتوانند از دانشآموزان ورزشکارانی ماهر بسازند.
برای درس ورزش هر مدرسه سالنهای ورزشی و رختکن، استخر (در صورت مناسب بودن آن منطقه برای شنا کردن)، کلیه وسایل بدنسازی و لوازم لازم برای انجام تمام ورزشها مثلا انواع راکتها و توپها و طناب و… وجود دارد. هرچند جلسه یکبار ورزشهای مختلفی از طرف معلم پیشنهاد میشود. در برخی از جلسات دانشآموزان باید از مدرسه خارج شوند و خود را به ورزشگاهی که معلمشان برایشان مشخص کرده برسانند. دانشآموزان باید وزن و قد خود و ضربان قلب خود را در هنگام صبح برای معلم ورزش خود ایمیل کنند.
تکنیک
کلاس تکنیک شاید جالبترین کلاس در مدارس سوئد باشد. این کلاس به دو بخش مهارتهای کامپیوتری و مهارتهای زندگی تقسیم میشود. در بخش مهارتهای کامپیوتری به دانشآموزان طراحی مدار، برنامهریزی ساده، کار با اتوکد و برنامههایی همانند اینها یاد داده میشود. در برخی موارد هم مطالبی در باره افرادی که در زمینه تکنولوژی بسیار تاثیر گذار بودند یاد میگیرند (مثلا نیکلا، تسلا و نیلز بور و…). در کلاس مهارتهای زندگی، مطالب مختلفی مانند طراحی و نقاشی، ماکتسازی زندگی بهینه و… یاد داده میشود. که همه این موارد به هم مربوطند. برای مثال: ابتدا از دانشآموزان خواسته میشود تصویر کمد یا میز یا صندلی را بهصورت پرسپکتیو از جهات مختلف طراحی کنند و پس از طراحی اندازههای آنرا در مقیاس طبیعی مشخص کنند، سپس ماکت دقیقی را از آن طراحی کنند و در آخر همانند یک فروشنده با استفاده از لپتاپ خود آنرا به بقیه همکلاسیهای خود معرفی کنند و بفروشند.
انگلیسی و سوئدی
دانشآموزان سوئدی چندماه مانده به پایان سال تحصیلی خود باید یک آزمون زبان انگلیسی بدهند. این آزمون چیزی شبیه به آزمون تافل در سطوح مختلف آن است. معلم با استفاده از فعالیتهای مختلف مانند بحث کردن با دانشآموزان، برگزاری جلسات کتابخوانی، مشخص کردن موضوعات مختلف برای نوشتن و یا تماشای فیلمی با دانشآموزان و تحلیل آن با آنها مهارتهایشان در زبان انگلیسی را تقویت میکند. معلم دیگری همین فرایند را برای آموزش دادن سوئدی آکادمیک به دانشآموزان بهکار میبرد.
سوئدی برای مهاجران
درس سوئدی برای مهاجران، فقط مخصوص مهاجران و کسانی که است سوئدی بلد نیستند و بقیه دانشآموزان اجباری برای حضور در آن ندارند. در این کلاس هم از تکنیکهای آموزشی که در کلاس انگلیسی و سوئدی بهکار میرود، استفاده میشود.
مشاوره و درس خواندن
در این کلاس، دانشآموزان در ابتدا در مورد مشکلات درسی خود با مشاوری که مسوول آنهاست حرف میزنند، سپس تا نیمه کلاس دروسی را که در آن نیاز به کار دارند بهصورت انفرادی مطالعه میکنند. در نیمه دوم کلاس، دانشآموزان به معلمی که در درس او مشکل دارند، برای توضیح بیشتر مراجعه میکنند.
وقت ناهار و استراحت
وقت دانشآموزان در هنگام استراحت و ناهار متعلق به آنهاست و هرطور که صلاح میدانند میتوانند آنرا سپری کنند و هیچگونه نظارتی از جانب هیچکدام از مسوولین مدرسه بر آنان نیست. پسران و دحتران آزادند که هرجایی از مدرسه میخواهند بروند و حتی میتوانند از مدرسه خارج شوند و بعدا بگردند یا اصلا برنگردند!
تجربه درسخواندن در سوئد چیزی نیست که به سادگی بتوانم فراموش کنم. تجربههایی که تا اینجا بهدست آوردم یک عمر همراهم خواهد ماند. با وجود چیزهایی که اینجا دیدم واقعا احساس میکنم پختهتر شدم و شاید وقتی برگردم ایران دیگر نتوانم زیر بار خیلی از چیزها بروم.
سفر برون کند از مغز مرد خامی را
کباب پخته نگردد مگر به گرداندن