نیازی به پنهان کردن فرزندخواندگی نیست
زهرا سلیمانی در روزنامه آرمان نوشت: فرزندخواندگی یعنی اعطای سرپرستی کودکان بدون سرپرست شناخته شده تحت سرپرستی سازمان بهزیستی به خانوادههای متقاضی که واجد شرایط قانون جاری حمایت از کودکان بیسرپرست باشد. اما به زبان ساده یعنی یک زوج جوان که توانایی بچهدار شدن ندارند یک کودک بیسرپرست را به فرزندی بپذیرند. طبق قانون، کودکانی به فرزندی سپرده میشوند که والدین یا جد پدری آنها، شناخته شده نباشد، یعنی بچههایی نباشند که به هر دلیلی به طور موقت در پرورشگاه زندگی میکنند و قرار است به خانوادهشان بازگردانده شوند. از طرف دیگر، این کودکان باید تحت سرپرستی سازمان بهزیستی قرار گرفته باشند، به عبارتی قبل از سپردن کودکان به پدر و مادر جدید باید از طریق مراجع قضایی سرپرستی آنها به سازمان بهزیستی سپرده شده باشد. این را که کودک فقط به یک خانواده سپرده شود، نمیتوان پایان ماجرای فرزندخواندگی دانست، بلکه توجه به نیازها میتواند در کیفیت پرورش او نقش بهسزایی داشته باشد. در این زمینه امیرمحمود حریرچی جامعهشناس و استاد دانشگاه معتقد است: اغلب والدین ایرانی در طول شبانهروز فقط ۲۰ دقیقه برای فرزندانشان وقت صرف میکنند. بروز نارسایی در بین کودکان با والدین طبیعی و دیگر کودکانی که به آنها بیتوجهی میشود به یک میزان است، اما کم و کیف آن متفاوت است.
چطور میتوان از ظرفیت خانوادههای ایرانی برای افزایش سرپرستی کودکان در مرکز بهزیستی و دیگر مراکز حمایت استفاده کرد؟
برخی تصور میکنند همین که کودکی از نظر مایحتاج زندگی و خورد و خوراک تامین باشد این یعنی رفاه کودک و همین کافی است، در حالی که عمده نیازهای کودکان عاطفی است. کودکان از بدو تولد نیاز دارند مادری از آنها نگهداری کند و تحت حمایت یک پدر باشند و اگر این اتفاق به هر دلیلی نیفتد این کودک دچار مشکلاتی میشود. نیاز به محبت و عاطفه با افزایش سن کودک و شناخت او از محیط بیشتر میشود. بر اساس نظرات کارشناسان فقط ۱۵ درصد نیاز کودکان از بعد معیشتی برطرف میشود، اما عمده نیاز آنها شامل نیاز به آموزش و کسب محبت است. عدم توجه به این نیازها باعث شکلگیری شخصیت او بدون اعتماد به نفس و دیگر مهارتهای رفتاری میشود.
آنطور که باید و شاید به مقولههای آموزش و پرورش اغلب کودکانی که در مراکز شبانهروزی نگهداری میشوند، توجه نمیشود. برای احیای وضعیت این کودکان میتوان برایشان شبهخانواده تشکیل داد که این کار نیز نارساییهای خاص خود را دارد. حتی میتوان با وضع قوانین جدید فرصت سرپرستی را برای خانوادههای نیازمند به فرزند ایجاد کرد. با حل و فصل نارساییهای قانونی در این زمینه خانواده مدنظر نیز باید بتواند همه حقوقی را که به فرزند خود ارائه میدهد به فرزندخوانده نیز اختصاص دهد. حضانت کودک زیرنظر مددکاران اجتماعی، مشاوران و برنامههای آموزشی در مراکز شبانهروزی انجام میشود، اما باید توجه داشت که هیچ یک از این اقدامات جای حضور کودک در کانون خانواده را نمیگیرد.
مقوله فرزندخواندگی و اینکه او بنابر چه شرایطی به خانواه سپرده شده است، چگونه باید برای کودک مطرح شود؟ و کتمان این قضیه از سوی خانواده تحت پوشش چه پیامدهایی برای کودک به همراه دارد؟
واگذاری این کودکان به خانواده در مقایسه با مراکز نگهداری بهزیستی یا شیرخوارگاه میتواند در حل و فصل نارساییهای آنها تاثیرگذار باشد. باید نحوه حضانت این افراد برایشان بازگو شود. در ضمن باید نحوه رفتار با این کودکان از طریق بهزیستی یا دیگر نهادهای مسوول به خانواده و اطرافیان آنها آموزش داده شود. با ایجاد بسترهای لازم نیازی به کتمان و پنهانکاری در این زمینه وجود ندارد. در گذشته افراد به دلیل فقر از آموزش کودکان خودداری میکردند، اما هماکنون حتی در برخی خانوادههای معمولی، نیاز عاطفی و آموزشی کودکان برطرف نمیشود. امروزه مددکاران اجتماعی و مسوولان باید از کم و کیف وضعیت خانوادهها در امر حضانت فرزند آگاه باشند، زیرا نیاز به عاطفه و آموزش جزو اولویت نخست در پرورش کودکان محسوب میشود. قابلیت این خانوادهها در ارائه نیاز کودکان باید مورد بررسی قرار گیرد و در حین سرپرستی نیز کودک و خانوادهها باید مورد ارزیابی قرار گیرند. کودکان رها شده در جامعه کم نیستند و خود این کودکان نیز با توجه به این اینکه این امر برایش چندان قابل درک نیست، اما آن را قبول میکنند. با این تفاسیر پدر و مادر جدید برای فرد نمیتواند فقط با بینش خیرخواهانه وارد عمل شوند، بلکه این امر برای آنها مسوولیت و برای مددکاران اجتماعی پیگیریهای فراوان به دنبال دارد.
این کودکان بیشک با کمبودهایی رشد میکنند. برای تربیت صحیح آنها باید چه آموزشهایی به خانوادههای جدید داد؟
اعلام داوطلبی یک زوج برای قبول حضانت کودک چندان قابل قبول نیست، بلکه باید آن دو فرد به اندازه کافی در جلسات مشورتی مورد بررسی قرار گیرند و شرح حالی از شرایط کودک که شامل کمبودهای عاطفی، استعدادها، هنجارها و… برایشان ارائه شود و سلامت خانواده نیز برای سازمان ذیربط محرز شود. نباید در این مورد شتابزده عمل شود. برای قبول حضانت باید اطلاعات موجود از کودک و خانواده مورد بررسی قرار گیرد و کودک را به طور موقت در اختیار آنها قرار دهند. باید دانست که مشکلات و نارساییهای موجود در تربیت کودکان فقط به فرزندانی که در مراکز شبانهروزی نگهداری میشود محدود نمیشود، بلکه در خانوادههای طبیعی نیز به دلیل توجه والدین به مقوله معاش نارساییها و کمبودهای عاطفی در بین کودکان و نوجوانان افزایش یافته است. با این تفاسیر نباید مشکلات و نارسایی را فقط منوط به کودکانی که تحت نگهداری در مراکز شبانهروزی هستند، دانست. در حال حاضر کودکان در خانواده از لحاظ عاطفی با نارساییهای فراوانی روبهرو هستند و فقط والدین امکانات مالی در اختیار فرزندانشان قرار میدهند. قبل از هرگونه اقدام در زمینه حضانت کودک باید سن، جنسیت، وضعیت خانوادگی، استعدادها، قابلیتها و میزان نگهداری کودک در مراکز شبانهروزی مورد بررسی قرار گیرد تا به این ترتیب کم و کیف رفتار با این کودکان برای خانواده جدید تبیین شود. در حین نگهداری نیز نباید ارتباط کودک و خانواده جدید با مددکاران اجتماعی قطع شود و در هر مرحله باید بتوان به این افراد خدمات مشاوره ارائه کرد، چرا که هدف از این اقدام پرورش کودکانی با اعتماد به نفس و عزت نفس است.
افکار عمومی و برخی خانوادهها در زمینه فرزندخواندگی چندان بینش صحیحی ندارند و مقوله حضانت هنوز در جامعه ما جا نیفتاده است، برای حل این مساله چه راهکاری وجود دارد؟
اینکه برخی در کشور کودکان بهزیستی را سر راهی میدانند بر کسی پوشیده نیست، اما این بینش باید از طریق رسانهها و فرهنگسازی حل شود. این کودکان در محیط خانواده باید با اعتماد به نفس و به شکل پویا پرورش یابند، وگرنه پرورش کودک در مراکز شبانهروزی هیچ فرقی با خانواده ندارد. بر اساس آمار والدین در هر شبانهروز فقط ۲۰ دقیقه برای فرزندشان وقت اختصاص میدهند و باید در زمینه نحوه توجه به کودکان در خانواده فرهنگسازی شود. وقت گذاشتن برای کودک یعنی تمام اوقاتی که پدر و مادر فارغ از دغدغههای خود کنار فرزند مینشینند و با او گفتوگو میکنند که این زمان در میان خانوادههای ما بسیار کم است.
(Visited 76 times, 1 visits today)