دبستانهای ترکیه به روایت مادری از ایران
بهناز مسعودی //
ساعت هشت صبح است و من در حال آماده کردن کیف مدرسه دخترم هستم. دخترم هشت ساله است و کلاس سوم دبستان درس میخواند. اینجا کودکان میتوانند از پنجسالگی به کلاس اول بروند، البته طبق قانون داشتن دستکم پنج سال و نیم برای حضور در کلاس اول است. اما اگر والدین به توانمندیهای فرزندشان ایمان داشته باشند میتوانند از پنجسالگی هم فرزندشان را در کلاس اول ثبت نام کنند.
مدارس اینجا از ۹ صبح آغاز بهکار میکنند و این بهنظر من بسیار خوب است، شاید چون خودم بعد از ۱۶ سال تحصیل هیچوقت عادت نکردم ساعت ۶ صبح بیدار شوم و حالا میبینم که برای بچهها خیلی راحتتر است که کلاس را از ۹ صبح شروع کنند.
هر صبح راس ساعت ۸:۴۵ دقیقه زنگ مدرسه به صدا درمیآید و همۀ بچهها به صف میایستند تا به سرود ملی ترکیه گوش بدهند، سرود ملی برای ترکها آنقدر ارزشمند و مقدس است که همه افراد ۵ تا ۹۵ سال هرکجا و در حال انجام هرکاری که باشند با شنیدن سرود ملی کار را رها میکنند و خبردار میایستند. نکته جالب اینجاست که با همه این میزان احترام هیچ کودکی برای دیررسیدن به مراسم پرچم بازخواست نمیشود، همینکه قبل از ساعت ۹ صبح در کلاس حاضر باشند کافی است. ساعتهای درسی در دبستان ۴۰ دقیقه است و ۱۰ دقیقه هم بین هر کلاسی زمان استراحت است، یعنی هر روز ۶ ساعت درسی و ۵ زمان استراحت دارند، البته زمان ناهار ۵۰ دقیقه است. دروس اصلی دبستان، زبان ترکی، ریاضیات، علوم، زبان انگلیسی، حرفه و فن و موسیقی است.
معلمها هر سال با همان شاگردان خود به کلاس بالاتر میروند، در واقع هر شاگردی در همه سالهای دبستان فقط با یک معلم درس میخواند. معلمها خصوصیات شاگردانشان را خوب میشناسند و روحیات و استعدادهایشان را خوب درک میکنند و در ۴ سال دبستان راحتتر آنها را هدایت میکنند. کل دوره تحصیل اجباری در ترکیه ۱۲ سال و شامل ۳ دوره ۴ ساله، دبستان و راهنمایی و دبیرستان است.
از تجربههای جالب من در روزهای آغاز شروع دبستان دخترم این بود که دبستانهای ترکیه ناظم ندارند، این همه کودک پر جنب و جوش بدون هیچ مراقبت مستقیمی در زنگ تفریح و مدرسه حاضر میشوند، هر شاگردی که بیانضباطی کند یا در درس خواندن کاهلی کند از طرف معلم خودش به مشاوران مدرسه ارجاع داده میشود تا دلایل و علتهای رفتار او ریشهیابی شود. تخصص مشاوران مدارس عموما روانشناسی کودک است و از طریق بازی با کودک یا نقاشی کشیدن و… با خصوصیات یا اختلالات احتمالی کودک آشنا میشوند. آنها با بچهها ارتباط میگیرند و حتی هدایایی به آنها میدهند، اما از بازخواست و تنبیه خبری نیست.
اینها کمی از تجربههای من در این دو، سه سال تحصیل دخترم در استانبول بودند.
تا دیرمان نشده باید بروم دخترم را بیدار کنم؛ راستش دوست ندارم وسط خیابان با شنیدن سرود ملی، یکباره خبردار بایستم.