برنامه آموزشی مدارس نیاز به تغییرات اساسی برای پرورش مهارتهای کارآفرینی دارد
برگردان: الیا شهبازی
من کسی نیستم که با بدبینی به چیزی نگاه کنم و هیشه نگاهی خوشبینانه دارم ولی چیزیکه خیلی عصبیم میکند برنامه آموزشی برای رده دبستان تا دبیرستان است که خود همراه با شاگردان مدرسهام تجربهاش کردهایم.
نخست آنکه اقتصاد، امروزه کمابیش یک چرخه جهانیاست و فقط مختص به کشور ما نیست و بقیه کشورها مجری قوانین کشور ما نبوده و قانون خودشان را دارند و این به آنها اجازه میدهد که زیرکانه کودکان خود را بهتر برای مهارتهایی که منجر به استخدام و شغل میشود (چون مهارتهای تکنولوژیک) آموزش دهند. شما میتوانید پیشرفت چین در تولید و ساخت و هند در تکنولوژی را ببینید ولی این چیزی است که اکنون در همه جا در حال وقوع است. ایالات متحده فقط 300 میلیون از 7 میلیارد جمعیت آنلاین دهه آینده را در خود جای داده است. ما باید جهانیتر فکر کنیم نه محلی.
دوم، شرکتهای بزرگ هر آنچه در توانشان باشد برای برای کمکردن هزینهها انجام میدهند و بهخاطر هزینه خدمات بیمهای و دیگر هزینههای جاری، امروزه کار کردن با پیمانکاران آزاد را به داشتن کارمندهای تماموقت ترجیح میدهند. این نشان میدهد پیمانکاران آزاد، همان بچههای ما، نیاز به یادگیری مهارتهایی دارند که بیشترین شانس استخدام و کار را برایشان به ارمغان بیاورد. مهارتهایی مثل مهارتهای فناوری و بازرگانی و اینکه چگونه برای خود بازاریابی کرده و مشتریان (و کارفرمایان) را با مهارتهای خود مجاب کنند تا بتوانند کسب و کار/ وبسایت یا بازاریابی خود را بهراه بیاندازند.
سوم، تقاضا برای فناوران (آنان که مهارتهای فناوری دارند) خارج از حد تصور است، و به خاطر این زیادی تقاضا، آنها کمیاب و حقوقشان در حال افزایش است. کسب و کار به شدت درحال تحول است با مدیران کسب و کاری که تمرکزشان بیشتر بر داده کاوی پایگاههای داده است تا خلاقیت در طراحی، به همین خاطر نمیتوانند به سرعت مهندسان فناوری استخدام کنند و این برای کودکان ما فرصتهای شغلی بلند مدتی ایجاد میکند.
چهارم، امروزه شهریههای دانشگاهی سر به فلک میزند و این داشتن مدرک دانشگاهی برای همگان را مشکلتر میسازد و این بهآن معناست که آنان یک راهحل جایگزین برای استخادم شدن بعد از دبیرستان لازم دارند همانند تمام آنهایی که نمیتوانند از پس شهریه دانشگاههای برآیند.
آخرین مورد که کماهمیت هم نیست ایناست که خیلی از افراد دیگر نمیتوانند بهراحتی بازنشسته شوند و بهخاطر مسایل مالی بازنشستگی را بهتاخیر میاندازند و این کاریابی برای آنهایی که تازه فارغالتحصیل شدهاند را مشکل میسازد. دانشآموزان و والدین برایشان این سوال بهوجود میآید که آیا وامگرفتن و زیر بار قرض رفتن برای شهریه دانشگاه ارزشش را دارد وقتی بلافاصله بعد از اتمام تحصیل نمیتوان کاری در خور پیدا کرد که ارزش آن همه پول را داشته باشد؟
این چه معنایی برای نظام آموزشی ما دارد؟ نظام آموزشی ما عمدتا تاریخ مصرف گذشته است و متعلق به عصر دیگری است. در یک جهان ایدهال (نه مثل دنیای فعلی ما) تغیرات در بازههای کوتاه اتفاق نمیافتد. ما احتیاج به یک دگرگونی و تغییر چشمگیر داریم تا مطمئن باشیم در آینده کودکان ما با مهارتهایی پا به رقابتهای شغلی میگذارند که برایشان کار و استخدام را به ارمغان میآورد نه آموزش نام پایتختها و انواع سنگها یا داستانهای تاریخی.
اگر این اصلاحات و تغییرات را آهسته انجام دهیم، چنانکه بیشتر تغییرات آموزشی با توجه به کاغذبازیها و بروکراسی کشور کند انجام میشود، باعث یک اثر منفی طولانی مدت بر اقتصاد کشور در سالهای پیشرو میشود. ما باید روند فقر طبقه متوسط را با مجهز کردنشان به مهارتهایی که مبتنی بر خواستهها و نیاز بازار امروز دنیاست معکوس کنیم.
من معتقدم مهمترین دسته مهارتها، مهارتهای ترویج کسب و کار، فناوری و کارآفرینی است. به دو دلیل: یک همیشه تقاضا برای این مهارتها هست و دو اینکه جوانان میتوانند اگر جایی کار پیدا نکردند کسب و کار خود را راه بیاندازند.
مواد آموزشی برای آموزش استفاده از تکنولوژی (مثلا آیپد) متاسفانه تمرکز درستی ندارد. مهمتر آموزش ساخت نرمافزارهایی است که در آیپد استفاده میکنیم. من مطمئنم ماکروسافت اینچنین ارزشهایی را دیده بود که ماینکرفت را 2.5 میلیارد دلار خرید.
توصیه من اضافه کردن آموزش این مهارتها از دوران دبستان و دبیرستان است. حتی اگر لازم است پایه این آموزشها در کلاسهای فوق برنامه ریخته شود و بعد که کمی راه افتادند در کلاسهای درس ادامه یابد. اگر ساعتهای لازم برای اضافه کردن این مواد آموزشی وجود ندارد خلاق باشید، مثلا در کلاس هنر جای سفالگری را با طراحی گرافیکی عوض کنید یا در کلاس ورزش جای آمادگی جسمانی را با خلاقیتهای تیمی.
ما باید اهمیت این موارد را با والدین هم در میان بگذاریم زیرا خیلی از والدین که خود پزشک، کارپرداز بورس یا وکیل هستند خبر ندارند که چه مشکل بزرگی پیش روی آینده کودکان آنهاست. اگر میدانستند فشار بیشتری برای اعمال زودتر این اصلاحات و تغییرات داشتند.
ما باید برنامهای طراحی کنیم که قابل عرضه به معلمان و مدیران مدارس را داشته باشد اما لطفا مواظب باشید که بهخاطر دکمه کت ندوزید. ما باید معلمان را تشویق کرده و این انگیزه را به آنها بدهیم که این تغییرات چگونه به نفع آنها هم هست چه به لحاظ اقتصادی چه شخصی، تا آنها هم با تغییرات همراه شوند. مثلا معلمها 5 درصد از هر ابداعی که در کلاس آنها صورت بگیرند نفع ببرند. این شاید بتواند کمکی باشد برای حقوق کم معلمان و راهی پیدا شود برای پرداخت بیشتر به آنها.
اگر خود معلمان توانایی علمی آموزش این موارد را ندارند میتوان افراد داوطلب یا والدینی که مهارتهای تکنولوژیک را دارند به کمک آنان فرستاد مثل سایت Code.org که ابزارهایی برای آموزش برنامهسازی به کودکان دارد که میتواند تواناییهای اولیه را به دانشآموز یاد دهد و بعد ادامه آموزش را به کلاس درس موکول کند.
هرچه زودتر کودکان و جوانان ما این مهارتهای لازم برای استخدام را بیاموزند زندگی بهتر و آینده اقتصادی بهتری برای کشور به ارمغان خواهند آورد و این موضوعی است که من بیشتر به آن علاقه دارم و امیدوارم شما را به فکر انداخته باشم که پیگیر اضافه شدن این موارد آموزشی در مدارس محل خود باشید.
***