آشنا کردن کودکان با انواع مغالطه / قسمت پنجم
سحر سلطانی//
مسموم کردن چاه / برچسب زنی
- فقط احمقها هستند که نمیتوانند لباس جدید پادشاه را ببینند. (اشاره به داستان معروف لباس جدید پادشاه)
- فقط بچههای شیطان و تنبل هستند که ریاضی را دوست ندارند.
- اگر ناظم مدرسه نباشد بینظمی و آشوبگری همهجا را بر میدارد و بچهها همدیگر را میکشند.
- هر کسی با اسباببازی جدید رضا بازی کند بچهای ندید، بدید و عقدهای است.
- لجبازی نکن و ساز مخالف نزن! فقط باید یک بچه پرحرف و غرغرو باشی که اینجور با بقیه مخالفت کنی.
- دستوردادن درست نیست چون والدینِ کودکآزار هستند که امر و نهی میکنند.
بارها دیدهایم کودکان و نوجوانان حین بحث تلههایی میسازند تا بدون کمترین تلاش و ارایه دلیل مخاطب را منکوب کرده و از میدان بیرون کنند. حتی میتوانیم با والدینی روبهرو شویم که از این روشهای منکوب کردن طرف بحث و از میدان به در کردن مخاطبان و رقیبان توسط کودکان خود راضی بوده و خودشان نیز از کاربران ممتاز این مغالطههاهستند!
یکی از رایجترین روشهای سرکوب رقیب یا مخاطب، استفاده از مغالطه «مسموم کردن چاه یا برچسب زنی» است. داستان لباس جدید پادشاه هانس کریستین اندرسن را به یاد بیاورید؛ خیاط مکار از ابتدا مدعی میشود فقط افراد دانا و باهوش میتوانند لباس جدید پادشاه را ببینند و هرکسی لباس را نبیند ابله است. در مغالطه مسموم کردن چاه هم هیچگونه استدلالی ارایه نمیشود (هیچ لباس دوخته شدهای در کار نیست) از همان ابتدای امر یک تهدید یا صفت تحقیرآمیز یا اهانت کلامی را به همه مخالفان ایده طرح شده نسبت میدهند. رویکرد اصلی گوینده این است: «یا موافق منی یا دشمن من.» (یا لباس را میبینی و یا ابله هستی) و این مخاطب است که باید تلاش کند در جایگاه دشمن ننشیند و صفات توهینآمیز را بر خود حمل نکند.
کودکان حساسیتهای بیشتری حین حمله به شخصیتشان نشان میدهند؛ وقتی مغالطه کننده پیشاپیش دست به ارزشگذاری زده و در حال خطکشی است اولین برداشت کودک، رانده شدن از دایره صمیمیت و احترام است. این برداشت احساسی به راحتی میتواند راه تعقل و استدلال خواهی کودکان و نوجوانان را مسدود کند و آنها را به جای حمله به فرد مغالطهگر که هیچ استدلالی عرضه نکرده به دفاع وادارد، زیرا ابتدا میخواهد از برچسبهای منفی و توهینآمیز تبری جوید. استمرار این اتفاقها باعث میشود کودکان همواره بهجای ادلهخواهی و جسارتورزی برای مخالفت به دنبال راههایی برای اثبات کم هزینه ارزشهای شخصیتی خود باشند و یا در بحثها سکوت کنند و یا بر عکس دست به کنشهای عصبی و زد و خورد بزنند.
راه نجات از خطرهای این مغالطه دامنگیر و پرکاربرد این است که از همین امروز به عنوان پدر و مادر و معلم و مربی، دست از به کارگیری آن برداریم. بسیاری از تهدیدهایی که برای امر و نهی کودک انجام میدهیم این مغالطه را در خود دارد: فقط یک بچه بیادب است که… فقط باید مادرتو دوست نداشته باشی که… فقط باید یک بچه شلخته باشی که… ارزش گذاریها پیشاپیش رخ داده و برچسب آماده انتصاب است. لحن کلام را عوض کنیم: انتظار دارم اتاق مرتب باشد چون اینطوری زیباتر است… خوشحال میشوم اگر به مادر کمک کنی… احساس غرور میکنم وقتی همهچیز را سر جایش بر میگردانی…
وقتی کودکان به جای امر و نهی مستقیم و چکشی با بروز احساس شفاف روبهرو میشوند حین بحث با همسنها و دوستانشان به راحتی وارد تله مغالطهای آنها نشده و برچسبها را نمیپذیرند. عادت کردهاند به جای حاشیهپردازی و مرزکشی و نگاه بالا به پایین، به سراغ اصل مطلب رفته و با شفافیت دلایل خود را ارایه کرده و دلایل دیگران را بشنوند، مخالفت کنند و منتظر ادله قویتری باشند. پس برای داشتن کودکان و نوجوانانی که به راحتی پا در تله مغالطه مسمومیت چاه و برچسب زنی نمیگذارند ابتدا باید به آنها مرز بین حاشیه و اصل مطلب را نشان دهیم، خودمان از این مغالطه به عنوان یک روش تربیتی استفاده نکنیم و گفتوگو برای شفافیت موضوعات را با کودکان تمرین کنیم.
در پایان هر بحث، خاطرنشان کنیم با وجود همه تفاوتهای عقیده و اختلاف نظر باز هم با هم دوستیم و به یکدیگر احترام میگذاریم و توهین به شخصیت را هیچجور بر نمیتابیم.