کودکان بازمانده از تحصیل را چگونه به مدرسه برگردانیم؟
نرخ پوشش تحصیلی کودکان، یکی از شاخصهای توسعه یافتگی جوامع است. اهمیت این شاخص در دورههای مختلف تحصیلی یکسان نیست. در ایران تحصیلات در دوره ابتدایی و دوره سه ساله متوسطه اول (راهنمایی سابق) اجباری است. اما این قانون ضمانت اجرایی ندارد و معلوم نیست که اگر والدین از فرستادن فرزند خود به مدرسه خودداری کنند، آموزش و پرورش از چه مکانیسمی برای آوردن کودک به مدرسه استفاده میکند؟ وجود این قانون حاکی از اهمیت تحصیلات کودکان زیر سن 15 سالگی است. نکتهای که باید مورد توجه فعالان حقوق کودک قرار گیرد همسنگ نبودن ترک تحصیل یک کودک مثلاً 10 ساله با یک کودک 16 ساله است.
آمار دانشآموزان بازمانده از تحصیل در ایران یکی از موضوعات مناقشه برانگیز است. مسوولان آموزش و پرورش تا چند سال پیش اصولا وجود کودکان بازمانده از تحصیل را انکار میکردند. در سمت دیگر برخی انجمنها و فعالان مدنی هم با ارایه آمارهای نجومی تا حد 7 میلیون بازمانده از تحصیل، تلاش میکردند حساسیت افکار عمومی را به موضوع برانگیزند. بدون ارایه روش و چگونگی تهیه آمار کودکان بازمانده از تحصیل نمیتوان به صحت آمارهای داده شده اطمینان کرد. بهترین و دقیق ترین روش، مقایسه تعداد موالید بر اساس آمار سازمان ثبت احوال در یک مقطع سنی با تعداد دانشآموزان مشغول به تحصیل در همان مقطع سنی است. البته لازم است که آمار کودکان فوت شده را از این تعداد کم کنیم و آمار تقریبی کودکان بدون شناسنامه را بر آن بیفزاییم. با این روش میتوان اسامی و حتی نشانی کودکان بازمانده از تحصیل را پیدا کرد و سراغ تک تک آنها رفت. امروزه موثرترین راه برای مبارزه با بیسوادی انسداد مبادی تولید بیسواد و کمسواد است، یعنی اگر آموزش و پرورش در مقطع ابتدایی آنگونه که ادعا میشود تقریبا تمام کودکان واجب التعلیم را به مدرسه بیاورد و بتواند آنها را تا پایان دوره ابتدایی در مدرسه نگهدارد، سرچشمه تولید بیسوادی خشک میشود.
مساله تاسفبار این است که بر اساس سابقه، آمارهای آموزش و پرورش قابل اعتماد نبود. شگفت آنکه آموزش و پرورش چندسالی است که مرکز آمار و فناوری اطلاعات راهانداخته، اما مدیران آموزش و پرورش حتی درباره تعداد کارکنان وزارتخانه، تعداد معلمان زن و نسبت آنها با معلمان مرد، تعداد مدارس دولتی، تعداد دانشآموزان مدارس غیردولتی و… اطلاعات ضد و نقیضی ارایه داده بودند. در واقع برحسب ضرورت و حساسیت موضوع مورد بحث، آمار و ارقام در زبان مدیران ارشد کوچک و بزرگ میشود.
آمار و اطلاعات درست پایه تحلیل و ارایه راهکار است. درباره کودکان بازمانده از تحصیل و دانشآموزان در معرض آسیبهای اجتماعی یا اصولا آمار و اطلاعاتی وجود ندارد یا بهشدت از آنها حفاظت میشود. اگر ادعای مقامات آموزش و پرورش در مورد مراجعه خانه به خانه برای بازگرداندن کودکان محروم از تحصیل در دوره ابتدایی را بپذیریم، ضمن ستایش از این اقدام باید گفت که این وزارتخانه به تنهایی از پس این کار برنمیآید. بعد از تهیه آمار و اطلاعات باید در حوزه نظری و در میدان عمل، موانع تحصیل کودکان شناسایی و طبقهبندی و برای هریک راهحلهای متفاوتی اندیشیده شود. موانع فرهنگی (تعصبات خانواده در مورد ادامه تحصیل دختران)، ازدواج زیر سن 15 سال، دسترسی نداشتن به مقاطع بالاتر از دبستان در محل زندگی، فقر خانواده و نیاز به کار کودک، اعتیاد پدر و مادر و سواستفاده از کودکان توسط اولیا، بد رفتاری و خشونت عوامل مدرسه، نداشتن شناسنامه و اوراق هویتی (کودکان دارای مادر ایرانی و پدر غیر ایرانی)، معلولیت جسمی و ذهنی کودک و… از عوامل عدم ورود به مدرسه یا ترک تحصیل کودکان است. در ایران پوشش تحصیلی کودکان واجبالتعلیم 6 ساله در حد بسیار خوبی است، اما خروج کودکان از چرخه تحصیل به آسانی صورت میگیرد و سیستمی برای پیگیری آن وجود ندارد. در گذر از مقطع تحصیلی ابتدایی به مقطع متوسطه، خروج از چرخه تحصیل چشمگیر است.
***