نان آوران کوچک خانه در رویای اول مهر
هدی هاشمی //
هر روز صبح دست پدر را میگیرد و راهی خیابانهای این شهر میشود. پدر سمت تجریش میرود و پسر کنار پمپ بنزین ولنجک بساط واکسش را پهن میکند. خیابان عریض و طویل ولنجک با آن رهگذران متفاوت، خانههای سر به فلک کشیده و مانور ماشینهای خارجیاش خیلی وقتها چشمان پسرک را به خود خیره میکند. گاهی وقتها آنقدر به این ماشینها خیره میشود که پاک کار و بار از یادش میرود. دلش میخواست میتوانست درس بخواند تا پولی بهدست آورد و صاحب یکی از همین خانههای رویایی و ماشینهای به قول دایی جانش، آخرین مدل بشود. صورتش خسته و آفتابدیده و ظاهرش نحیف و لاغر است، ظاهری که اصلا نشان نمیدهد او پسری 13ساله باشد.
عرفان از آرزوهایش برای ما گفت. از روزهای سخت کودکی که حالا چوبخطش پر شده، از روزهای سرد زمستان که با تمام کوچکیش مجبور بود کنار خیابان، روزها را شب کند، از آن هفتسالی که فقط دو سالش را در مدرسه گذراند و کودکی کرد. از خاطراتش با همکلاسیهای مدرسه گفت. آنروزی را بهیاد آورد که پدر دستش را از مدرسه گرفت و به خیابان آورد تا نانآور خانواده باشد. «حالا دیگر مدرسه رفتن برایم آرزوست.»
پدرش گفت خانه خرج دارد خواهرانت خرج دارند، باید کار کنی. نخستین بار سر چهارراهها فال میفروخت. کارش این بود که سر چهارراهها بایستد و فال بفروشد یا با لنگی که در دست داشت شیشه ماشینها را پاک کند. قدش اما اجازه نمیداد که به شیشه ماشینها برسد، البته درآمدش هم به صرفه نبود، برای همین به پدرش گفت دوست دارد شغل او را ادامه دهد. پدر جعبه واکسی برای پسر درست کرد و او را به خیابانهای بالای شهر برد تا همپایش کار کند. کار پسر گرفت آنقدر که حالا مشتریان خاص خودش را دارد. مشتریانی که از همین منطقه هستند، پول خوبی میدهند حتی اگر کار خوب تحویل نگیرند. با اینکه در این خیابان کار و بار عرفان سکه شده، اما او همچنان از حسرتی حرف میزند که در این چند سال همیشه با او بوده است. آنهم با دیدن دختران و پسران دانش آموز که دست در دست پدر و مادرشان به مدرسه میروند.
خودش میگوید: «کلاس دوم که تموم شد پدر به من گفت مدرسه نرو. کار کن. خیلی ناراحت شدم. گریه کردم. گفتم بابا میخوام درس بخونم. مهندس بشم. صبر کن بزرگ بشم کمکت میکنم. اما بابا به این حرفها گوش نمیکرد. پول نداشت. حق هم داشت. کمک خرجش شدم. اما دلم خوشحال نیست. سواد درست و حسابی ندارم. الان همه با سوادند. اما من نه. برخی وقتها از دست پدرم عصبانی میشوم برخی وقتها هم خب به خودم میگم بابا چارهای نداشت. اگر من کمکش نکنم نمیتونه پول دربیاره. برای همین کار میکنم خدا رو شکر روزی 30 تا 40 هزارتومان کاسبی میکنم.»
آیا موانع تحصیلی کودکان کار برطرف میشود؟
این داستان خیلی از کودکان و نوجوانانی است که به علت فقر خانواده مجبور به ترک تحصیل هستند. همانهایی که فعالان حقوق کودک از آنها به عنوان «نان آوران» خانواده یاد میکنند. کمتر از 5 روز مانده تا سال تحصیلی جدید آغاز شود 13 میلیون دانشآموز در حالی پای درس معلمان مینشینند که عدهای از این قافله بزرگ جا ماندهاند. اگر نگاهی به خبرهای پایانی شهریورماه داشته باشیم، میبینیم که بسیاری از خبرها رنگ و بوی اول مهر و دانشآموزان را دارد. از خرید کیف و کفش و لوازم التحریر برای دانشآموزان گرفته تا مشکلات ثبت نام و شهریه مدارس دولتی و یا غیر انتفاعی. این روزها کمتر خبری از بازگشت کودکان خارج از چرخه تحصیل میشنویم. کودکانی که شانههاشان زیر بار مسوولیت خانواده خم شده، کودکانی که درس و مدرسه را به هزار دلیل رها کردند و در کوچهها و خیابانهای این شهر بساط پهن کردهاند.
سال 90 بود که مرکز پژوهشهای مجلس، در گزارشی اعلام کرد: «بیش از سه میلیون و ۵۰۰ هزار کودک بین ۶ تا ۱۷ ساله از تحصیل بازماندهاند که یا اصلا به مدرسه نرفتهاند یا در طول سالهای تحصیلی به دلایل مختلف از تحصیل بازماندهاند.» البته آمارهای غیر دولتی میگوید این رقم به مرز ۴ میلیون نفر در سن تحصیل رسیده است. همچنین سرشماری که سال ۹۰ انجام شد نشان میدهد که، ۹ میلیون و ۷۱۹ هزار نفر در گروه سنی بالای 6 سال، خود را بیسواد مطلق میدانند. حدود سه میلیون و ۴۵۶ هزار نفر از این تعداد یعنی بیشترین آمار بیسواد، در گروه سنی 10 تا ۴۹ سال قرار دارند. با این حال، مسوولان وزارت آموزش و پرورش اعلام میکنند که این وزارتخانه تصمیم دارد در برنامه ششم توسعه آموزش ابتدایی را اجباری کند. از سوی دیگر مسوولان این وزارتخانه تصمیم گرفتند که با همکاری سازمانهای غیر دولتی، وزارت رفاه و سازمان بهزیستی طرح بازگشت کودکان خارج از چرخه تحصیل را در دستور کار خود قرار دهند.
محمد دیمهور معاون ابتدایی وزارت آموزش و پرورش از شناسایی و بازگشت کودکان خارج از چرخه تحصیل خبر میدهد و میگوید: «وزیر آموزش و پرورش با وزیر کشور تفاهمنامهای را امضا کردند تا موانع و مشکلات پیش روی ادامه تحصیل کودکان بازمانده از تحصیل را برطرف کنند. بر این اساس، سال گذشته توانستیم موانع تحصیلی 35هزار کودک بازمانده از تحصیل را برطرف کنیم و آنها را به مدرسه برگردانیم. طرح شناسایی کودکان خارج از چرخه تحصیل بر عهده مسوولان وزارت رفاه و سازمان بهزیستی است. مسوولان مربوطه در استانها براساس اطلاعات دریافتی و با توجه به امکاناتی که در اختیار دارند، به صورت خانه به خانه دنبال دانشآموزان میروند و پس از پیدا کردن آنها و با توجه به دلایل ترک تحصیل یا بازماندگی از تحصیل افراد، اقدامات لازم را انجام میدهند.»
او میگوید: «اکنون وزیر کشور هم در این باره حساس شده است. بر این اساس استانداران موظف شدهاند گزارشات سهماهه اقدامات خود را در این زمینه به هردو وزارتخانه ارایه کنند. وزیر آموزش و پرورش هم موظف است هر 6 ماه یکبار گزارشی را در هیات دولت در این باره ارایه کند. موضوع کودکان ترک تحصیل، کودکان کار و خیابان بسیار جدی است.»
او تاکید میکند: «موضوع کودکان خارج از چرخه تحصیل برای دولت یازدهم بسیار مهم است. این موضوع جزو اولویتهای آموزش و پرورش است و ما هم به طور جدی این موضوع را پیگیری میکنیم. با این حال آمار دقیقی از ثبتنام کودکان خارج از چرخه تحصیل در کشور وجود ندارد و ما نمیتوانیم هم اکنون پیشبینی کنیم که چه تعداد از این کودکان و نوجوانان در مدارس ثبتنام میکنند. اما کودکان و نوجوانانی که خارج از چرخه تحصیل باشند و به مدرسه بازگردند بر اساس بودجهای که در اختیار مدیران مدارس قرار دارد برخی اقدامات آموزشی این کودکان همچون ثبتنام،خرید کتابهای درسی و لوازمالتحریر آنها رایگان تهیه میشود.» دیمهور تاکید میکند: «مسوولان آموزش و پرورش در تمام شهرها و روستاها در تلاشند تا ریشه بیسوادی را از بین ببرند برای مثال ما، 110 مدرسه یک کلاسه و چهار هزار و 850 مدرسه با کمتر از پنج نفر دانشآموز در سطح کشور داریم و این نشان میدهد که ما به ورود کودکان و نوجوانان به مدرسه بسیار حساس هستیم.»
او با بیان اینکه مقاومت خانوادهها در برابر تحصیل فرزندانشان براساس قانون جرم است، میگوید: «در قانون حمایت از کودکان و نوجوانان این موضوع پیشبینی شده است و اگر خانوادهای از حضور فرزند خود در مدرسه جلوگیری کند، هم از طرف سازمان آموزش و پرورش و هم به عنوان یک جرم عام از طرف مراجع مربوطه قابل شکایت و پیگیری است و مراجع قضایی نیز حکم مربوطه را صادر خواهند کرد.» با این حال این پرسش پیش میآید که سازمانهای مردمی چه تضمینی میدهند تا کودکان بازمانده از تحصیل دوباره به مدرسه برگردند. کودکانی که درگیر فقر خانواده هستند و مجبورند به جای مدرسه در خیابانها و یا کارگاههای زیرزمینی کار کنند.
ولیالله نصر مدیر کل پیشگیری از آسیبهای اجتماعی سازمان بهزیستی در این باره معتقد است: «سازمان بهزیستی کشور با موسسات غیردولتی و کلینیکهای مددکاری اجتماعی تحت نظر بهزیستی با موضوع اجرای طرح بازگشت کودکان بازمانده از تحصیل به چرخه آموزش تفاهمنامهای امضا کردند. از آنجایی که تحصیل و آموزش از حقوق بنیادین کودکان است و همچنان تعدادی از کودکان بنا به دلایل مختلفی مثل فقر از نظام تعلیم و تربیت بازماندهاند، به همین منظور دستورالعمل اجرایی طرح بازگشت کودکان بازمانده از تحصیل تهیه و به ادارات بهزیستی شهرستانها ارسال شده است. ما همه تلاش خود را برای ساماندهی وضعیت این کودکان خواهیم کرد اما نمیشود که همه سازمانها نگاهشان به مسوولان بهزیستی باشد. خانواده این کودکان مشکل فقر دارند. براساس آمارهای سازمان بهزیستی ۷۵ درصد کودکان کار و خیابان دارای سرپرست هستند، حدود ۳۰ درصد از کودکان کار و خیابان به مدرسه نمیروند؛ همچنین حدود ۳۱ درصد کودکان خیابانی 6 تا ۱۱ سال و ۹ درصد نیز زیر 6 سال سن دارند. مسوولان سازمان این کودکان را شناسایی میکنند و تا آنجا که بتوان حمایتهایی در ارتقای کیفیت زندگی کودکان بازمانده از تحصیل خواهند داشت اما این موضوع یک عزم جدی میخواهد.»
او تاکید میکند: «موضوع کودکان کار، موضوعی بسیار جدی است که باید تمامی دستگاهها درگیر آن شوند اما متاسفانه هر کجا نام کودک کار و خیابان میآید همه ذهنشان به سمت بهزیستی میرود این درحالیست که بالای 18 سازمان و وزارتخانه درگیر کار ساماندهی این کودکان هستند.»
شعار ندهیم
واقعیت وجود کودکان بازمانده از تحصیل را نمیتوان انکار کرد.این روزها وضعیت اقتصادی برخی از خانوادهها طوری رقم خورده که از تامین حداقلهای یک زندگی معمولی عاجزند، بنابراین نخستین قربانیان این خانوادهها هم کودکان هستند که مجبورند با ترک تحصیل اجباری، ضمن کاهش هزینه تحصیل از سبد خانواده، به صورت نیروی کار ارزان وارد بازار شوند.
در این میان دختران ترک تحصیلی، دختران خانوادههای مهاجر بدترین شرایط را دارند که بهعنوان مهاجر و اقلیت تقریبا هیچ شانسی برای تغییر شرایط زندگی خود ندارند. موضوعی که فرشید یزدانی کارشناس حقوق، آن را تایید میکند و میگوید: «نزدیک به ۵ /3 میلیون کودک خارج از چرخه تحصیل وجود دارد و به جای اینکه به مدرسه بروند مشغول به کارهستند. در حقیقت 22 درصد از کودکان کشور به مدرسه نمیروند و این موضوع هم به علت برخی ناکارآمدی نظام اداری و آموزشی ماست.»
او معتقد است: «وضع اقتصادی بد خانوادهها موجب شده دختران و پسران ترک تحصیل کنند. پسران وارد بازار کار ارزان میشوند و دختران هم ازدواج میکنند. این موضوع در استانهای محروم بیشتر خودش را نشان میدهد. با این حال در استان تهران هم چند مرکز حمایت از کودکان کار و خیابان وجود دارد. مراکزی که به صورت نهادهای مردمی آموزش کودکان بازمانده از تحصیل را برعهده دارند، مسوولان این مراکز میگویند تعداد دانشآموزانی که در سنین بالاتر به آنها برای آموزش مراجعه میکنند تا دستکم خواندن و نوشتن یاد بگیرند و در واقع جزو همان گروه بازمانده از تحصیل هستند، روز به روز درحال افزایش است.»
او تاکید میکند: «با وجود آنکه قانون در این زمینه نسبت به حق مسلم کودکان برای آموزش و برخورداری آنها از علم و دانش صراحت دارد اما بعضا وجود نگاه «اقتصادی» به سیستم آموزش و پرورش عملا زمینههای ایجاد فاصله طبقاتی میان کودکان را از سنین کودکی فراهم کرده و حتی به این مساله دامن زده است و در عین حال باعث شده تا کودکان نتوانند از امکانات جامعه که دولت موظف به فراهم کردن رایگان آن بوده به طور یکسان برخوردار شوند.» یزدانی میگوید: «طبق اصل سیام قانون اساسی، دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سرحد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد. البته چندی پیش هم مسوولان آموزش و پرورش اعلام کردند که در برنامه ششم توسعه تحصیل در دوره ابتدایی اجباری میشود. اما واقعا مسوولان بر اساس چه مکانیزمی میخواهند آموزش را اجباری کنند. کودکی که در گیر کار است چگونه میتواند صبح به صبح به مدرسه بیاید و درس بخواند؟ آیا فضای آموزشی فراخور، استاندارد، شاد و ایمن آن گونه که باید برای کودکان عادی وجود دارد که کودکان کار هم به آن اضافه شوند؟ این ایده بسیار خوبی است که مسوولان حالا به فکر بازگشت کودکان خارج از چرخه تحصیل به مدرسه هستند اما باید دید که آیا واقعا این موضوعات اجرایی میشود یا در حد شعار میماند؟» با این همه مسوولان وزارت آموزش و پرورش به عنوان متولی اصلی و رسمی آموزش، قبل از هر چیز به وجود پدیده کودکان بازمانده از تحصیل اعتراف کردند تا جاییکه حالا برنامهها و طرحهایی را برای شناسایی کودکان خارج از چرخه تحصیل در دستور کار خود قرار دادهاند. سازمانهای غیر دولتی هم از وجود آمار بالای کودکان خارج از چرخه تحصیل میگویند آماری که به ادعای آنها تا 4 میلیون نفر هم میرسد، حال این سوال مطرح میشود که با این شمار بالا از کودکان بازمانده از تحصیل، آیا اصل سیام قانون اساسی که میگوید دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را بهطور رایگان گسترش دهد، رعایت میشود یا نه.
***
منبع: روزنامه ایران