آموزش کودکان و تصورات قالبی در رسانهها
مانیا عالهپور //
تصورات قالبی (یا استریوتایپها که ممکن است خیلی وقتها به جای تصورات قالبی بشنویم) تعمیمهای بسیار کلی هستند که تفاوتهای فردی در میان گروههای شغلی، نژادی، قومیتی، جنسیتی و غیره را انکار میکنند. آنها برای ما راهی را برای طبقهبندی افراد تحت عنوان ویژگیهای خاص، فراهم میکنند. اینکه گفته میشود زنها همه در ریاضیات ضعیف هستند، مردها باهوشترند، وکیلها سنگدل هستند، افرادی با قومیت لر، ترک و یا فارس فلان ویژگی را دارند، و غیره در واقع تصورات قالبی در خصوص این گروهها را نشان میدهد.
این تصورات قالبی که باعث پیش داوریهای زیادی میشوند و تنشهای فراوانی را بین گروههای مختلف به وجود میآورند، نتیجه تلاش ذهن ما برای دستهبندی افرادند. شکلگیری آنها تقریبا فرایندی خود به خودی است که توسط ذهن ما شکل می گیرند و اگر آگاهانه با این فعالیت ذهنیمان برخورد نکنیم این تصورات قالبی به عنوان مرجع داوری نادرست ما در باره افراد باقی میمانند.
یکی از مسیرهای تولید و بازتولید این تصورات قالبی، رسانهها هستند. تلویزیون، سینما، بازیهای کامپیوتری و غیره اغلب برای بازنمایی گروهها روشهای سادهای را انتخاب میکنند و آگاهانه یا ناآگاهانه کلیشههای ذهنی را در خصوص قومیتها، جنسیتها، نژادها و گروههای مختلف میسازند. در حقیقت رسانهها ادراکهای مشترکی برای ما فراهم میکنند. از آنجا که آنها بر نحوه رفتار مردم با یکدیگر به عنوان رستههای جمعیتی و فرهنگی خاص تاثیر میگذارند، تعاملات اجتماعی نیز تا اندازهای با فهم مشترک یا کلیشهای شکل میگیرد که رسانهها درباره مردم ارائه میکند. کلیشهها بر ایجاد هویت شخصی افراد تاثیر میگذارند. آنها با کمک رسانهها محیط اطراف خود را گسترش میدهند و سپس درباره این تجربههای گسترده رسانهای صحبت میکنند.
در این میان کودکان خصوصا کودکان 3 تا 6 سال مستعدترین گروه برای پذیرش این تصورات قالبی هستند. تلاش ذهنی آنها برای دستهبندی افراد و ویژگیهای آنها به تصورات قالبی منجر میشود. سالهای اول کودکی مهمترین سال برای شکلگیری این تصورات قالبی است و اگر در همین دوران مهارت شناخت و مقاومت در مقابل تصورات قالبی به کودکان یاد داده نشود، پاک کردن آنها از ذهن او در سالهای بعدی زندگی و بزرگسالی بسیار مشکل است. یک نمونه عینی در همین خصوص تحقیقات انجام شده بر روی دانشمندان زن است که نشان میدهد سالهای اول دوره کودکی مهمترین سالها برای ایجاد این احتمال است که دخترها علم را به مثابه شغل در نظر میگیرند. مواجهه دختران سن پیشدبستانی با شخصیتهای زنی که در مقام دانشمند توصیف میشوند در برنامههای تلویزیونی کمک میکند دختران یاد بگیرند که علم میتواند شغل مهمی برای زنان باشد؛ در حالی که یاد دادن همین موضوع به دختران نوجوان از طریق نشان دادن دانشمندان زن در سریالها تا این حد موثر نیست.
راههای زیادی وجود دارد که بتوانیم مهارت شناخت و مقاومت در مقابل شکلگیری تصورات قالبی را به کودک یاد دهیم. از آنجایی که هنوز در محصولات رسانهای ما این نوع نگاه آگاهانه نسبت به تصورات قالبی در خصوص قومیتها، جنسیتها و دیگر گروهها، غالب نشده است بنابراین پیشنهاد این گزینه که فیلمها و بازیهایی را که فاقد نگاه کلیشهای باشند به کودکتان بدهید چندان کاربردی نیست. حقیقت این است که تصورات قالبی در جامعه ما و همچنین در رسانه های ما وجود دارد و محصولات زیادی نمیتوان پیدا کرد که فاقد نگاههای کلیشهای باشند. بنابراین بهترین گزینه تقویت مهارت شناخت تصورات قالبی و مقاومت در مقابل آنها است.
برای این کار باید خود کنشمند و هدفمند به استفاده از رسانهها بپردازید. وقتی با کودکتان در حال تماشای تلویزیون یا انجام بازی کامپیوتری هستید، شمردن شخصیتها را شروع کنید. با کودک خود این پژوهش را شروع کنید: چند زن وجود دارد؟ چند مرد وجود دارد؟ چه قومیتها و به چه تعداد در فیلم وجود دارند؟ آیا هیچ همبستگی بین قومیت، نژاد و یا جنسیت کاراکترها با چگونگی نمایش داده شدن آنها میبیند؟ به عنوان مثال آیا همه زنها در آن فیلم ویژگیهای خاصی دارند؟ مردها چه ویژگیهایی دارند؟ و همچنین قومیتها؟ درباره نتایجی که به دست آوردهاید با کودکتان صحبت کنید و آنها را تحلیل کنید. از طریق این نوع گفتوگو، به کودکتان کمک میکنید تا آگاهانهتر به تماشای رسانه بپردازد و در واقع فرصتهایی فراهم میآورید تا بتوانید در آینده درباره تصورات قالبی با او صحبت کنید.
فرضیات کودکتان را به چالش بکسید. با توجه به سن کودک با او درباره تصورات قالبی صحبت کنید و درک او را هدایت کنید. مثالهای از دنیای واقعی و گروههای اطرافتان برای او مثال بزنید که نشان میدهد بازنماییهایی که توسط رسانهها از گروههای اجتماعی میشود لزوما دقیق و درست نیست.
تصویرسازی که از قومیتها میشود اغلب به این صورت است که از برخی قومیتها تصویری ارائه نمیشود و یا به صورت محدود نمایش داده میشوند. این عمل در واقع به نوعی «فنای نمادین» نامیده میشود و به صورت تلویحی به معنای بیاهمیت بودن و یا کمارزش بودن آن قومیت است. کودکان باید نسبت به این مفهوم آگاه باشند. برای آگاه کردن آنان در این خصوص میتوان فرآیند ساخت فیلمها را برای آنان توضیح داد و از آنها پرسید اینکه کسانی که فیلمها را میسازند به چه دلایلی ممکن است قومیتهای دیگر را نادیده بگیرند. هدف از این پرسش و پاسخها باید این باشد که کودک دریابد عدم نمایش برخی از قومیتها به معنای بیاهمیت و یا بیارزش بودن آنان نیست. از طرف دیگر رسانهها مرجعی معتبر در این باره نیستند.
برضد تصورات قالبی در رسانهها صحبت کنید. با برشمردن و توجه به تصاویر منفی رسانهها درباره گروههای مختلف، شما در حال آموزش کودکتان هستید. یکی از راههایی که میتوان به کودک نشان داد رسانهها واقعیت را نشان نمیدهند این است که به کودکتان نشان دهید تصویر زیبا از ستارهها و سلبریتیها عمدتا با گریم و آرایش و طراحان لباس و مشاوران مختلف اینگونه شده است. او بهاین ترتیب یاد خواهد گرفت که چقدر دستکاری و تغییر تصاویر و تبدیل آنها به مدل و بازیگر برای اینکه زیبا به نظر برسند راحت است.
نمایشهای تلویزیونی و تبلیغات را برای کودک خود تجزیه تحلیل کنید تا متوجه شود پشت صحنه چه میگذرد. به تصورات کلیشهای درباره سن توجه کنید. از کاراکترهای سینمایی و تلویزیونی برای کمک به کودک خود استفاده کنید تا متوجه شود همیشه بزرگترها خردمندتر نیستند و یا اینکه کوچکترها ناتوان و ساده لوح. به کودک خود کمک کنید تا تصورات قالبی درباره جنسیت را در رسانهها تشخیص دهد. به تفاوتها در راههای نمایش زنان و مردان در رسانهها توجه کنید. بپرسید چرا همیشه مردان قهرمان هستند در حالیکه زنان در نقشهای کماهمیت بازی میکنند. چه کسانی فیلمها را اینگونه میسازند و چگونه؟ بسیار مهم است که پسر بچهها هم با کلیشههای جنسیتی آشنا شوند. این کلیشههای جنسیتی همانقدر که ممکن است به زنان آسیب برساند برای مردان نیز مشکلآفرین هستند. اینکه همیشه مردان قهرمان با بدنهای عضلانی و قدرتمند نشان داده میشوند، کلیشه مرد قهرمان را در ذهن کودکان چه پسر و چه دختر میسازند. کودکی که فکر میکند یک مرد قهرمان حتما عضلانی و پرزور است، در حال پروراندن تصوری نادرست و غلط از مرد قهرمان است.
با کودک خود درباره فرهنگهای مختلف صحبت کنید. به دنبال صحنههایی در رسانه باشید که یک لهجه، رنگ پوست و یا جنسیت را استفاده میکند تا رفتارهای منفی را به یک گروه فرهنگی خاص نسبت دهد. از کودک بپرسید آیا برخی فرهنگها بیارزش و یا بیاهمیت هستند؟ پرخاشگر هستند؟ این تصاویر چه چیزی را درباره نگرشهای ما نسبت به فرهنگ نمایش داده شده نشان میدهد؟
کسانی که مورد تحسین کودک هستند، برای او در مواجهه با رسانه الگو محسوب میشوند. این افراد در اغلب موارد والدین کودک هستند. بنابراین نباید نقش خود را در این خصوص دست کم بگیرید. برای کمک به کودکتان در خصوص تصورات قالبی میبایست خود نیز نگاه آگاهانهتری نسبت به رسانهها و دنیایی که نمایش میدهند داشته باشید و همچنین با رفتار و یا حرفهای حاکی از نگاه کلیشهای به گروههای مختلف نژادی، قومیتی، جنسیتی، شغلی، و غیره تصورات قالبی را در ذهن کودک تولید و بازتولید نکنید.