الفبا به همراه کمپین گام به گام تا توقف ازدواج کودکان در ایران، در نظر دارد تا با گشودن پرونده ازدواج کودکان در ایران به بررسی آن از زوایای فرهنگی، اجتماعی و تاریخی بپردازد.

برای شروع یادداشتی از بنفشه حجازی* درباره تاریخ ازدواج کودکان در ایران، پی می‎آید.

اعمال تاریخی از این‎رو که مورد استناد جامعه قرارمی­‎گیرند و به سنت و روش­‎های عرفی قوت و قدرت اجرا می‎بخشند قابل ذکر هستند، و گرنه در همان زمان‎­ها ازدواج زودهنگام پسران و دختران به‎طور حتم مفاسد روانی/عاطفی و جسمانی/جنسی خود را داشته است.

با آن‌که نکاح کردن را از آداب راه دین می­‎شمردند و سبب اصل وجود، و فایده آن‌را در فرزند داشتن، دین در حصار کردن، حصول راحتی در دل، داشتن یاور در راه دین، و کفایت مهمات اهل و عیال می‎­دانستند، اما بنا به‎علل و اهداف دیگری زنان و دختران وجه المصالحه قرار می­‎گرفتند و حقوق انسانی و رضایت‎مندی‎­های مشروع آنان در ازدواج نادیده می­‎ماند. از جمله این علت‎ها، صلح بین قبایل، نجات از مرگ، انتقام و تنبیه، استحکام مودت و اتحاد، جایزه و قدردانی از متحد، به‎ رسمیت شناخته شدن قدرت، ترس و سرانجام، هوس‎رانی بود.

دالمانی[۱] می­‎نویسد: “موضوع ازدواج در ایران یکی از امور بسیار مهم به‎شمار می‎­رود. ایران از این حیث بر کشورها و مللی که ادعای ترقی و تمدن می‎کنند برتری دارد. در دستورات اسلامی با تاکید زیاد امر به ازدواج شده است و شرایط آن‎هم سهل است. نظر به‎همین دستورات که نتایج اخلاقی دارند، والدین در تاهل فرزندان خود شتاب دارند و به‎محض اینکه سن آن­ها به مرحله تاهل برسد آن­ها را وادار به ازدواج می‎­کنند و غالبا در سن سه یا چهار سالگی برای آن­ها نامزدی معین می‎­نمایند، مخصوصا در خانواده سلطنتی در موقع تولدِ کودک نامزدی برای او انتخاب می‎کنند[۲]“.

ازدواج از دیرباز محل گفت‎وگو بوده ولی در نظر کلی “تشکیل خانواده محترم و بنیاد خانواده معتبر بوده است و البته پدر سالار. زن و فرزند بنده و فرمانبردارند و از مقامِ اجتماعی زن و حقوق انسانی او خبری نیست و به حقیقت اطاعت بلاتصور از اولیای دین و دولت که جوهر تعلیم اندرزنویسان را می‎­سازد دنباله مفهوم فرمانبرداری از پدرخانواده است[۳]“.

“متمولین و اعیان ایرانی از روی قانون و حساب، دختران را تزویج می‎­نمایند ولی طبقات متوسطه و عوام‎الناس حتی‎المقدور در تزویج زوجات خود به خویشان و اقارب استشاره می‎­کنند. در ایران ندرتا اتفاق می­‎افتد که داماد عاشق عروس بشود و بتواند او را از جهت خود تزویج بنماید[۴]“.

از آنجا که تاریخ‎نویسی سنتی چیزی بیش از ثبت سرگذشت بزرگان نبوده و توسط تذکره‎نویسان و تاریخ‎نگاران درباری ایران برای ما به‎یادگار مانده است، مواردی که به نظر خوانندگان می­‎رسد بیشتر از این مقوله هستند. البته در دوران متاخر، سیاحان و جهانگردانِ آزاد یا مامور خدمت در دربار اطلاعات گران‎بهایی از زندگی عامه مردم و جماعات در سفرنامه‎­های خویش نگاشته‎­اند، ولی تقریبا همه منابع از سلوک، ادامه، خوشبختی یا بدبختی زوج‎های ایرانی کم‎سال خالی‎­اند. از نمونه‎­های جالب گزارش ازدواج اجباری “خاطرات تاج السلطنه” است که ازدواج سلطنتی و فرمایشی‎اش منجر به رنج، سقط جنین و سرانجام طلاق شده و به‎واقع گزارشی در نوع خود کم‎نظیر است.[۵]

چون در این پرونده، کودک به‎معنای عام کلمه مورد توجه است، و نه فقط دختر بچه‎­ها که آمار مصائب آنان می‎­تواند کلا گزارش را به‎نفع خود تصرف کند، در آغاز بهتر است به مساله ازدواج پسران خردسال نیز اشارتی، هر چند اندک بشود.

تعجیل بیش از این نمی‎­شود که پسری یک‎ساله را داماد کنند! ازدواج­‎های سلطنتی و درباری با حساب‎گری و نقشه‎کشی و زمینه چینی‎­هایی همراه بوده که اندیشه تولید مثل و تکثیر یا داشتن آرام جان و همسر هدف اصلی آن نبوده است. “به‎وقت مراجعت عزالدین گرشاسب از طبرستان، دختری از شاه اردشیر برای نوه یک‎ساله خود به نامزد خواست. ملک اردشیر دختر را به نامزد او کرد[۶]“.

گاه داماد جوان از زفاف جان سالم به‌در نمی‌­برده است. “در سنه نهصد و شصت و یک خلف ارجمند سعادتمند خود رستم میرزا را که به حسن جمال و فضایل و کمال از سایر شاهزاده‌ها ممتاز بود و در سن شانزده‌سالگی بود، داماد نمود… مدت شش‌ماه آن عروسی امتداد یافت تا زفاف واقع شد… بعد از وقوع زفاف شاهزاده را بیماری طاری [عارض] شده بر بستر مرض افتاده و در آن سن و سال و حسن و جمال ندای ارجعی الی ربک راضیه مرضیه را لبیک گفت[۷]“.

و البته همگان باباخان یا همان فتحعلیشاه نمی­‎شوند که آمار زنان او نجومی است (از ۳۰۰ تا ۱۰۰۰ گزارش کرده‎­اند) و باید از یازده‎سالگی شروع می­‎کرده است. “نواب آقامحمدخان در سال ۱۱۹۶… نزول اجلال به مازندران نموده و دختر نیک اختر جعفرخان پسر قادرخان عرب‎عامری بسطامی را که از امرای نامدار بود در عقد ازدواج نواب امیرزاده فتح‎علی‎خان مشهور به باباخان برادرزاده خود که یازده‌سال از سن شریفش گذشته بود درآورد و مجلس عیش و سور چنان‎که سزاوار پادشاهان است برپا نمود[۸].

ویلیام فرانکلین در سفرنامه خود به‎نام “مشاهدات سفر از بنگال به ایران” در بخش ازدواج می‎­نویسد: “در ایران مانند سایر کشورهای شرقی اغلب اتفاق می‎­افتد که قرار ازدواج دو نفر در سنین پایین بین خانواده­‎ها گذارده می‎شود و با وجود آن‎که عمل زناشویی تا سال­‎ها بعد بین این دو نفر انجام نمی­‎گیرد، دختر نمی­‎تواند برخلاف قرار گذارده شده عمل کند، مگر با توافق کسی که به‎عنوان شوهر برایش انتخاب گردیده یا با پرداخت مبلغ قابل توجهی پول. تعهدات مربوط به ازدواج در این مورد شامل حال مرد نیز می­‎شود”.

“رضاقلی‎میرزا، پسر بزرگ نادرشاه، در سال ۱۱۴۳ با فاطمه سلطان‎خانم همشیره سیزده ساله شاه تهماسب ازدواج کرده و اگر گفته میرزا مهدی‎خان نویسنده جهانگشای نادری درست باشد، باید رضاقلی‎میرزا در سن دوازده سالگی با دختری سیزده‎ساله عروسی کرده باشد[۹]“.

این روش‎­ها در روایات فرنگیان از زندگی مردمان نیز خودنمایی می­‎کند.[۱۰] “معمولا دختران را در سنین ۱۱ و ۱۲ سالگی به شوهر می­‎دهند و پسران را در ۱۶ یا ۱۷ سالگی وادار به ازدواج می‎­نمایند و گاهی هم اتفاق می‎­افتد که به‎واسطه طمع و سودپرستی دوشیزه کوچکی را به مرد سی ساله‎­ای می­‎دهند”. “ازدواج‎­های قبل از بلوغ مانع رشد طبیعی دوشیزگان است و به‎واسطه فشار خانه­‎داری و تعدیات شوهران که زنان را ملک طلق خود می­‎دانند غالبا کدورت و کسالت­‎های روحی به زن‎­ها عارض می­‎گردد و نشاط جوانی آن­ها از میان می­‎رود و خیلی زود به ضعف و فرسودگی مبتلا می‎­شوند”. “در ایران دختر پیر کمتر دیده می‎­شود زیرا دختران به‎محض اینکه به بلوغ رسیدند باید ازدواج نمایند و به مقام مادری برسند و اگر زیاد در خانه بمانند دیگران با نظر حقارت به آن­ها نگاه می‎کنند. بنابراین دختران جوان پیوسته در این فکر هستند که با پسر جوانی ازدواج نمایند”.

به مرگ عروسان کم‎سن تا چه حد می­‎توان مشکوک بود؟ “صبح خانه نظام الملک رفتم چون ربیبه او [دختر همسرش از شوهر قبلی] عِلیه خانم… فوت کرده است، تعزیت رفتم. این عِلّیه خانم بیچاره سیزده سال داشت و تازه او را به جهت سلیمان خان پسر دائیش عروسی کردند به مرض مخملک در سه روز فوت شد[۱۱]“.

مادام دیالافوا[۱۲] که در دهکده باسمنج با دختر نایب چاپارخانه گردش رفته بوده، می‎­نویسد: “دختر راهنمای من شش الی هفت سال داشت و با این سن کم قیافه زنان را پیدا کرده است، به‎طوری که می­‎گفت سال آینده چادر به سر خواهد کرد و معلوم است که مطابق معمول در سن دوازده سالگی باید شوهرداری کند و بچه‎ای هم در بغل داشته باشد”.

پولاک[۱۳] می­‎نویسد: “در ایران پسر بچه در چهارده سالگی بالغ می­‎شود. هرگاه وی از خانواده معتبری باشد در حدود شانزده سالگی یا هفده سالگی و گاهی حتی در ده سالگی بزرگترها برایش یک زن قراردادی، که صیغه نامیده می‎­شود، می­‎گیرند. تازه هنگامی که کسب و کاری پیدا کرد و به سن رشد واقعی رسید وی به ازدواج واقعی (عقدی) با دختری از خانواده­ای محترم یا دختر عمویش یا یکی از شاهزاده‎خانم‎­ها تن می­‎دهد. بلافاصله، زن قبلی یا پی کار خود ‎می‎­رود و یا در خانه‎­ای دیگر سکنی می­‎گزیند… زن عقدی همسر حقیقی او محسوب می­‎گردد. زن اول محض این است که آن جوان مطالب مزاوجت را ملتفت گردد. تنها شاهد یک مورد بودم که سن پدر و پسر بیش از چهارده سال قمری با هم تفاوت نداشت. صحبت از شاهزاده سیف الدوله است… مردانی که در آستانه هفتاد سالگی‎اند، دختربچه ده ساله را به زنی می­‎گیرند بی‎آنکه عمل آن­ها جلب توجه خاصی کند یا یاوه‎گویی را باعث شود. عکس آنچه گفته شد بسیار به ندرت رخ می‎­دهد. یعنی مرد جوان شانزده‎ساله‎­ای به سهولت یک عاقل زن بیوه را نمی‎­گیرد، مگر آنکه ملاحظات صنفی یا مالی در مد نظر باشد.”

شواهدی دیگر حاکی از برنامه‎­ها و جاه طلبی‎­های بزرگسالانی است که فرزندان خویش و آینده و خواست و تمایلات آنان را نادیده می‎­گیرند. “عروسیِ معتبر دیگر که از این سَمت رود کرج تا آن سوی رود ارس صدای مبارک‎بادش بلند بود، عروسی شیرین جمال خانم همشیره سیف الدوله بود که در سن چهارسالگی او را حسین خان سردار قاجار قزوینی برای مهدی قلی‎خان، پسرش، که در آن وقت هفت ساله بود، [نامزد] کرده است[۱۴]“. “مشیرالملک صبیه میرزا آقای سید را که داماد معزالملک است به جهت پسر خود عقد کرده، ولی دختر به سن پنج سال است که به ولایت پدر عقد کرده­‏‎اند[۱۵]“. “شنیدم دیشب اخترالدوله صبیه خودشان را که هشت سال تمام دارد بی‎مقدمه به عزیزالسلطان نامزد فرمودند. حکم شد تهیه شیرینی‎خوران ببینند. هر روز صبح عزیزالسلطان با موزیکانچی‎­ها و فراش‎­های کوچک که دارد، می­‎رود درب اطاق، اخترالدوله را به کالسکه نشانده می­‎برد مکتب‎خانه، عصر به همین تفصیل مراجعت می­‎دهد[۱۶]“.

دکتر فووریه نیز در کتاب خود ذیل سال ۱۸۸۹ م به این عقد اشاره کرده است: “عزیزالسلطان دوازده سال و اخترالدوله هشت سال دارد[۱۷]“.

تعدد زوجات برای تشفی هوا و هوس قدرتمداران کافی نبوده و به دختران کوچکتر از فرزندان خویش نیز ابقا نمی‎کردند. “معاون پسر قوام‎الدوله که احمق‎تر و ابله‎تر از تمام مخلوق ایران است به واسطه مکنت زیاد پدر، خودش را خیلی قابل می­‎داند… با وجود پنج شش زن و پنج شش اولاد بزرگ، دختر دوازده ساله ظهیرالدوله را که از فروغ‎الدوله است عروسی می‎­کند و این دختر ملقب به عزیزالملوک است و عجیب این است که این شخص عروسی با ساز و سرنا می‎­کند. پول زیاد و آسودگی خیال این طور دیوانگی را سبب می‎­شود[۱۸]“.

“حسام‎الملک در همدان قریب یک ماه است عروسی می­‎کنند و زیاده از صد هزار تومان تا به حال خرج کرده. از طهران و کرمانشاهان و آذربایجان و اصفهان از اعاظم و اعیان را وعده گرفته، شب و روزی چهار پنج هزار نفر را خرج می‎­دهد و هم چنین مال­‎های آن­ها را علیق می‎­دهد. دختر حضرت ولیعهد را برای پسرش گرفته. می­‎گویند داماد دوازده سال و عروس پانزده سال دارد[۱۹]“.

نمونه­‎های متعدد بالا که اسناد و مدارک تاریخی آن­ها را ضبط کرده‎اند در واقع مشتی نمونه خروار است و براین قیاس و این رویه می­‎توان به حجم ارتکاب در کل جامعه پی‎­برد. اکنون پس از گذشت این همه زمان و آشنا شدن جامعه با مخاطرات و آسیب‎های این‎گونه ازدواج‎­ها که در تحقیقات مختلف پزشکی ثابت شده است و نیز وجود آمار مرگ و میر ناشی از عدم آمادگی پذیرش امر جنسی که انکار ناپذیر است، باز هم مجبور به بحث می­‎شویم تا شاید جلوی این فجایع را بگیریم.

***

[۱]. دالمانی، هانری رنه (۱۳۳۵)، سفرنامه از خراسان تا بختیاری؛ شامل بر: طرز زندگی، آداب و رسوم… و صنایع ایران از زمان قدیم تا پایان سلطنت قاجاریه، ترجمه علی‎محمد فره­وشی. تهران: امیرکبیر.

[۲]. مهرآبادی، میترا (۱۳۷۹)، زن ایرانی به روایت سفرنامه‎نویسان فرنگی، تهران: آفرینش (و) روزگار.

[۳]. آدمیت، فریدون، ناطق، هما (۱۳۵۶)، افکار اجتماعی و سیاسی و اقتصادی در آثار منتشر نشده دوران قاجار، تهران: آگاه، صص ۲۰ و ۲۲٫

[۴]. جیمس ویلس، چالز (۱۳۶۳)، تاریخ اجتماعی ایران در عهد قاجاریه، به کوشش جمشید دودانگه و مهرداد نیکنام، تهران: زرین، ص ۱۲۱٫

[۵]. خاطرات تاج السلطنه، به کوشش مسعود عرفانیان (۱۳۷۸)، تهران: نشر تاریخ ایران.

[۶]. مرعشی، میرسید ظهیرالدین بن نصیرالدین (۱۳۴۵)، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، به کوشش محمد حسن تسبیحی، تهران: مشرق، ص ۲۶٫

[۷]. قاضی احمد بن شرف‎الدین الحسین الحسینی القمی (۱۳۵۹)، خلاصه التواریخ، به تصحیح احسان اشرافی، تهران: دانشگاه تهران، ص ۵۵۱٫

[۸]. حسینی فسایی، حاج میرزا حسن (۱۳۶۷)، فارسنامه ناصری، تصحیح منصور رستگار فسایی، تهران: امیرکبیر، ص ۶۲۷٫

[۹]. ابوالحسن بن محمد امین گلستانه (و) زین العابدین کوهمره‎ای ملقب به امیر در تاریخ زندیه (۱۳۵۶)، مجمل التواریخ: شامل وقایع و رویدادهای سی و پنج ساله بعداز نادر شاه، به سعی مدرس رضوی، تهران: دانشگاه تهران، ص ۳۹۴، حواشی.

[۱۰]. مهرآبادی، میترا (۱۳۷۹)، زن ایرانی به روایت سفرنامه‎نویسان فرنگی، تهران: آفرینش (و) روزگار، ص ۱۹۶٫

[۱۱]. روزنامه خاطرات اعتماد السلطنه مربوط به سال‎های ۱۲۹۲-۱۳۱۳ق، ص ۲۷۶٫

[۱۲]. سفرنامه مادام دیولافوا: ایران و کلده (۱۳۶۱)، ترجمه و نگارش فره‎وشی (مترجم همایون)، تهران: خیام.

[۱۳]. پولاک، یاکوب ادوارد (۱۳۶۸)، سفرنامه پولاک، ایران و ایرانیان، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران: خوارزمی، ص ۱۴۶٫

[۱۴]. شاهزاده احمدمیرزا عضدالدوله (۱۳۲۸)، تاریخ عضدی، به اهتمام حسین کوهی کرمانی، تهران: مظاهری، ص ۳۶٫

[۱۵]. وقایع اتفاقیه، مجموعه گزارش‎­های خفیه‎نویسان انگلیس در ولایات جنوبی ایران از سال ۱۲۹۱ تا ۱۳۲۲ ق، به کوشش سعیدی سیرجانی (۱۳۶۲)، تهران: نوین، ص ۲۸۷٫

[۱۶]. روزنامه خاطرات اعتماد السلطنه، مربوط به سال ۱۳۰۷ ق، ص ۶۷۲٫

[۱۷]. سه سال در دربار ایران، خاطرات دکتر فووریه پزشک ویژه ناصرالدین شاه، ترجمه عباس اقبال، به کوشش همایون شهیدی (۱۳۶۲)، تهران، دنیای کتاب، ص ۲۱۸٫

[۱۸]. روزنامه خاطرات اعتماد السلطنه، ص ۹۱۶٫

[۱۹]. روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، مربوط به سال ۱۳۰۹ ق، ص ۸۲۳٫

***

* بنفشه حجازی پژوهش‎گر و نویسنده است. مهم‎ترین پژوهش او بررسی تاریخ حیات اجتماعی زن از ایران باستان تا عصر حاضر شامل شش جلد: زن تاریخ (بررسی جایگاه زن از عهد باستان تا پایان دوره ساسانیان)، به زیر مقنعه (بررسی جایگاه زن ایرانی از قرن اول تا عصر صفوی)، ضعیفه (بررسی جایگاه زن ایرانی در عصرصفوی)، تاریخ هیچکس (بررسی جایگاه زن ایرانی در عصر زندیه و افشاریه)، تاریخ خانم­‎ها (بررسی جایگاه زن ایرانی در عصر قاجار)، زنان مبارز ایران (از انقلاب مشروطه تا انفلاب اسلامی ایران) است. تاج الرجال (رابعه عدویه)، چند کلمه از مادرشوهر (بررسی جایگاه زن در امثال حِکَم و اشعار عامیانه زبان فارسی)، زنان ترانه (بررسی حضور زن در ترانه‌ها و اشعار عامیانه) و تذکره اندرونی (شرح حال و شعر شاعران زن قرن سیزدهم تا پهلوی اول) از دیگر پژوهش‎های اوست. از او چند رمان و مجموعه شعر نیز منتشر شده است.

(Visited 730 times, 1 visits today)