فانتزیها تمام شدند: چرا رئالیسم در داستانهای نوجوانان در حال رشد است؟
برگردان: مریم نظری//
سالها پادآرمانشهرها و قصههای فانتزی قفسههای کتاب نوجوانان را پر کرده بوند، اما اکنون تغییری در فضا حس میشود. نوع جدید رئالیسم زمینی در کتابهای نوجوانان رواج یافته است. این نوشته به ما میگوید این واقعگرایی چه زمانی ایجاد شده و چرا خوب است.
***
سالها پادآرمانشهرها و قصههای فانتزی، قفسههای کتاب نوجوانان را پر کرده بود، اما اکنون تغییری در فضا حس میشود. اکنون نوع جدید رئالیسم زمینی در کتابهای نوجوانان رواج یافته است. باید با سرزمینهای دور خیالی و حکومتهای توتالیترین، مدارس جادوگری و هیجانطلبیهای فضایی خداحافظی کنیم و به دبیرستانها، احساسات و بیمهای نوجوانانه و دنیای واقعی سلام کنیم. اگر پرفروشهای این دوره اخیر در بازار بمانند، میتوانیم بگوییم رئالیسم بازگشته است.
چه کسی را باید مسوول این چرخش در دو-سه سال اخیر بدانیم؟ نخست این حرکت در رمانهای جان گرین آغاز شد. رمان اشتباه در ستارگان بیشک شهرت جهانی یافت. داستان این کتاب، برخلاف کتابهای همدورهاش، در سرزمینهای دور یا در آینده دور رخ نداده، بلکه در یک شهر مدرن امریکایی در قرن بیستویکم رخ میدهد. گرین کتابش را با الهام از آدمهای واقعی و درباره چیزهای بدی نوشت که روزانه برای میلیونها نفر در سراسر دنیا رخ میدهد؛ مردمی که عاشق میشوند، گریه میکنند، برای عشقشان عصبانی میشوند و اتفاقا از جنگ ستارگان و هری پاتر لذت میبرند.
در کنار گرین استعدادهای جوانی در ادبیات نوجوان شکوفا شدند؛ مانند رینبو روول با رمان النور و پارک که روایتی صادقانه از سختی و عشق ارائه کرد و نوجوانان و بزرگسالان را همزمان تحت تاثیر قرار داد. جندی نلسن یکی دیگر از این استعدادها بود که رمانهای واقعگرایانه آسمان همهجاست و خورشید را به تو میدهم را درباره رابطه خواهروبرادری و سوگواری نوشت.
دلیلی که من فکر میکنم توجه را به کتابهای واقعگرایانه جلب کرده این است که نوجوانان میتوانند بهراحتی با شخصیتها ارتباط برقرار کنند؛ شخصیتهایی که نقص دارند و اشتباه هم میکنند، کامل نیستند و با مشکلاتی مواجه میشوند که خوانندگانشان نیز در زندگی مواجه میشوند. النور شخصیتی خودآگاه بود، لنی خجالتی بود و با سوگ دستبهگریبان بود. هیچکدام دخترهایی با زیبایی رویایی نبودند، بلکه دختران نوجوان سادهای در موقعیتهای معمولی و باورپذیر بودند. بنابراین برای دختران سادهتر بود که با این شخصیتها ارتباط بگیرند و درکشان کنند.
درباره پسرهای نوجوان نیز کتابهایی با دید واقعگرایانه نوشته شد. مثلا استیون کمدن و پارتریک نس در کتابهای خود زندگی پسران نوجوان معمولی و درگیریهای آنها، خشونت، کلاس و مدرسهشان را روایت کردند؛ پسرانی که قهرمان و کامل نبودند و، مانند هر نوجوان دیگری، نقاط ضعف و قوت داشتند.
در کتابهای فانتزی پادآرمانشهری، چون وقایع در دنیای واقعی رخ نمیدهد، خواننده میتواند بین خودش و اتفاقات فاصله بیندازد. حتی اگر برخی وقایع در زندگی خودش هم رخ داده باشد، باز میتواند فاصله را درک کند. اما در کتابهای واقعگرا این کار چندان ساده نیست. بازتاب واقعیت گاه آنقدر دقیق و نزدیک است که ممکن است حتی ترسناک جلوه کند. مشکلات هری پاتر معمولا خیلی غریب است و قرار نیست در زندگی روزمره نوجوانان رخ دهد، اما در کتابهای واقعگرا مشکلات مشابه بهراحتی ممکن است در زندگی نوجوانان نیز رخ دهد. من فکر میکنم این یکی از دلایلی است که باعث شده رئالیسم به این سرعت رشد کند. نوجوانان اوضاع سختی میگذرانند؛ مثلا فشار درس و امتحان، نگرانی برای آینده کاری، قلدری در مدرسه و مشکلاتی از این دست، اما برای قهرمانهای رمانهای تخیلی چیزهای عجیبوغریبی اتفاق میافتد که گاه مسخره و احمقانه به نظر میرسد، مخصوصا وقتی هنوز اینهمه بیعدالتی و ترور در دنیای واقعی وجود دارد که میتوان دربارهشان نوشت.
گسترش ژانر رئالیسم در ادبیات باعث شد به موضوعاتی که قبلا تابو بود، مانند مواد مخدر، تجاوز و جنیست، بیشازپیش توجه شود. البته قبلا در ژانرهای فانتزی و پادآرمانشهری نیز به این موضوعات پرداخته شده بود، اما گرفتن پیام ماجرا از میان موضوعات خیالی سختتر بود. مثلا در زمینه تجاوز، بخش بزرگی از مشکل به این مربوط است که جامعه ما چگونه است؛ بنابراین اگر بگوییم در سرزمینی خیالی رخ میدهد، در واقع داریم از بیان بخشی از مشکل اجتناب میکنیم، ولی اگر جایی واقعی رخ دهد که نزدیک جامعه ما باشد، هر کس میتواند خودش را بهراحتی در آن موقعیت قرار دهد و با قربانی بهطور موثر همدردی و همدلی کند. از سوی دیگر، نوشتن درباره شرایطی که واقعا وجود دارد به خواننده کمک میکند تفاوتهایش با دیگران را سادهتر بپذیرد. بهنظر من ژانر رئالیسم بهترین ژانر برای ایجاد حس همدلی در خواننده است.
در نهایت باید گفت رمان واقعگرا حتی میتواند خواننده را به سفر دور دنیا ببرد. خواندن درباره تجربیات زندگی واقعی شخصیتهای کتاب در گوشهوکنار دنیا بهسودمندی خواندن درباره دیگر دنیاهاست. رئالیسم به شما اجازه میدهد همان تجربهها را تکرار کنید و برایشان آماده باشید. با خواندن رمانهای رئالیستی، من درباره سایر کشورها، فرهنگها، مردم و سیاست بسیار بیشتر از آن آموختهام که در مدارس آموزش میدهند.
***