فروغ عزیزی//

عبور از مخاطبشناسی سنتی کتابی است برای شناخت و تحلیل مخاطب در ادبیات کودک و نوجوان و به این واسطه با دو مفهوم تا اندازه‎ای مناقشه‎برانگیز مواجه است: ادبیات کودکان و نوجوانان و مخاطب. نویسنده سعی می‌کند از مخاطب‎شناسی سنتی، که به‌زعم او برای همه متن‎ها مخاطبی یکسان در نظر می‎گیرد و مخاطب‎شناسی مستقل از متن را ممکن می‎داند، فراتر رود و بر این نقطه می‎ایستد که مخاطب‎شناسی به متن وابسته است و به‌جای مخاطب‎شناسی باید از انواع مخاطب‎شناسی سخن گفت.

کتاب در هشت فصل نوشته شده است. در فصل دوم کتاب، با عنوان «مخاطب کیست؟ مخاطب‎شناسی چیست؟»، نویسنده رویکردش را نسبت به مخاطب‎شناسی این‌گونه بیان می‎کند:

«نه‌تنها ویژگی‌های متن، بلکه دیدگاه‌ها و اهداف مولف نیز در چگونگی انتخاب و چگونگی شناخت مخاطب تاثیر دارد. به همین دلیل فکر می‎کنم مخاطب‎شناسی رویه‌ای یکسان نیست و نمی‌توان برای آن یک نسخه پیچید، نه برای تعریفش و نه برای جایگاهش. مخاطب‎شناسی گاه به جامعه‌شناسی نزدیک است و از ابزارها و روش‌های آن استفاده می‎کند، گاه به روانشناسی و روانشناسی اجتماعی نزدیک می‎شود. گاه به مردم‎شناسی نزدیک می‎شود، گاه حتی به بیولوژی ربط پیدا می‎کند و گاه به آمار نزدیک می‎شود.» (ص ۱۹) «ما برای شناخت مخاطب به مخاطب‌شناسی مداوم نیاز داریم؛ زیرا موضوع شناخت ما به‌طور مداوم دگرگون می‌شود.» (ص ۲۰)

نویسنده در فصل چهارم کتاب، با عنوان «مخاطب در فرایند ارتباطات»، دسته‎بندی‌ای از مخاطب ارائه می‎دهد:

«اگرچه پژوهش‎های ارتباطی نشان می‎دهند دستیابی به تلقی واحد از مخاطب بسیار دشوار است، با این همه برخی کارشناسان تلاش کرده‎اند ویژگی‎هایی را برای مخاطبان ارتباط جمعی برشمارند. مخاطبان رسانه‎های جمعی ترکیبی از فردهایی هستند که بر اساس زمینه‎های مشترکی که دارند، رسانه‎های مشترکی را برمی‎گزینند. این فردها ضمن پرتعداد بودن، متنوع و ناشناخته، به‌لحاظ جغرافیایی و زمانی پراکنده‎اند. جدای از ویژگی‎های عمومی مخاطبان ارتباط جمعی، رسانه‎ها ویژگی‎های اختصاصی‎تری برای مخاطبان خود ارائه می‎کنند و بر این اساس می‎توان به دسته‎بندی مخاطبان پرداخت. دسته‎بندی‌های معمول به این شرح است: دسته‎بندی بر اساس ویژگی‎های جمعیتی؛ دسته‎بندی بر اساس باورها؛ دسته‎بندی بر اساس نگرش‌ها؛ دسته‎بندی بر اساس سبک زندگی؛ دسته‎بندی بر اساس اصل دسترسی؛ دسته‎بندی بر اساس منابع مخاطبان؛ دسته‎بندی بر اساس مراحل فراگرد؛ دسته‎بندی بر اساس رسانه‎ها؛ دسته‎بندی بر اساس موضوع؛ دسته‎بندی بر اساس مجرا و پیام. این دسته‌بندی‌ها را می‌توان از مناظر و زوایای مختلفی ادامه داد، اما نکته مهمی که باید به آن توجه داشت این است که باید این دسته‎بندی‎ها بر اساس معیارهای دقیق و قابل اندازه‌گیری صورت گیرد.» (ص ۶۳)

وی تحولات دنیای رسانه را بر جایگاه مخاطب بی‎تاثیر نمی‎بیند: «تحولات دنیای رسانه‎ها باعث شده است که برخی از کارشناسان از پایان مخاطب سخن بگویند و به این نتیجه برسند که در وسایل جدید ارتباطی نقش و جایگاه مخاطب چنان تغییر یافته است که اطلاق واژه مخاطب برایش بی‌معنی است. ورود ویدیو، ماهواره و اینترنت به دنیای رسانه‌ها ضمن اینکه امکان نگهداری و ضبط پیام‎های تصویری را فراهم آورد، ارتباطات جمعی را از یک رابطه یک‌سویه ملی به رابطه چندسویه فراملی تبدیل کرد.» (ص ۷۰)

فصل پنجم، ششم و هفتم کتاب به نظریه‎های ادبی مخاطب‌محور و گرایش‎های اصلی شناخت مخاطب در ادبیات کودک و نوجوان پرداخته است. همچنین فصل پایانی کتاب توصیه‎هایی برای شناخت مخاطب کودک و نوجوان دارد:

«اگرچه شناخت همه‌جانبه و کامل از مخاطب امکان‎پذیر نیست، حداقل شناختی که امکان برقراری این ارتباط را فراهم کند وجود دارد. برای برقراری ارتباط، علاوه بر شناخت، انتخاب نیز اهمیتی بسیار دارد و در واقع در مرحله انتخاب مخاطب می‎توان بر بسیاری از این پیچیدگی‎ها و دشواری‎ها فایق آمد… برای حصول به نتیجه‎ای مطمئن باید چند نکته را مدنظر داشت؛ باید انتظارمان را از شناخت مخاطب واقعی کنیم و خیال نکنیم که می‎توانیم خرافه ازیادرفته و منسوخ «شناخت کامل، همه‌جانبه و دایمی» را زنده کنیم، بلکه باید به این واقعیت تن در دهیم که شناخت مخاطب، شناختی حداقلی است و شناخت حداکثری ناممکن است. از سوی دیگر بپذیریم که کودکان و نوجوانان واقعیاتی متکثر با گرایش‌ها، باورها و علایق متنوع‎اند و ما نمی‎توانیم متولی ارتباط با همه آنان باشیم و ناگزیر از محدود کردن مخاطبان هستیم. تحدید و تدقیق مخاطب مهم‌ترین گام در شناخت مخاطب است و هرچه دایره مخاطبان خود را با دسته‎بندی‎های گوناگون محدود کنیم، امکان شناخت مخاطب را بیشتر کرده‎ایم.» (ص ۱۶۷)

کتاب عبور از مخاطبشناسی سنتی را نشر فرهنگ‌ها در سال ۱۳۸۵ به چاپ رسانده است. این کتاب ممکن است حاوی مطالب مناسبی برای نویسندگان و روزنامه‎نگاران حوزه ادبیات کودک و نوجوان باشد. نویسنده کتاب، علی‌اصغر سیدآبادی، کارشناس ارتباطات و از پژوهشگران و نویسندگان ادبیات کودک و نوجوان است و سال‌ها تجربه روزنامه‎نگاری را در کارنامه خود دارد.

(Visited 177 times, 1 visits today)