ناتوانی ذهنی کودکان
فاطمه خوشنوا//
«ناتوانی ذهنی[1]»، که همان «اختلال در تکامل ذهنی» است و قبلا بهنام «عقبماندگی ذهنی[2]» مشهور بود، اختلال تکاملی عصبی است که مشخصههای اصلیاش نقص در هوش کودک و عملکردهای تطابقی وی است. در واقع، با توجه به اکثر منابع علمی، این اختلال بیشتر «ناتوانی» است و نه «بیماری». چنانچه نمره آزمونهای هوشی (IQ) کمتر از 70 باشد و کودک در حداقل دو رفتار تطابقیاش مشکل داشته باشد، بهگونهای که عملکردهای زندگی روزانهاش تحت تاثیر قرار گیرد، این تشخیص مسجل میگردد. هرچند قبلا تنها بر مولفههای هوشی کودک در تشخیص تاکید میشد، امروزه علاوه بر این مولفهها به مولفههای عملکردی کودک نیز تاکید بسیاری میشود، مانند مهارتهای تطابقی که وی را برای رویارویی با چالشها و مقتضیات زندگی روزانه توانمند میکنند. بهطور کلی ناتوانی ذهنی به دو گروه عمده «علامتدار» و «بدون علامت» تقسیم میشود. چنانچه کودک علایم و نشانگان پزشکی داشته باشد -مثل ناهنجاریهای مختلف- در دسته علامتدار قرار میگیرد. کودکانی که به سندرم داون[3] و سندرم Xشکننده مبتلا هستند در گروه علامتدار قرار میگیرند و باقی کودکان در دسته اختلال ذهنی بدون علامت طبقهبندی میشوند.
نشانگان ناتوانی ذهنی تماما رفتاریاند. برخی از این علایم شامل تاخیر در تکامل گفتاری و زبانی، نقص در عملکردهای مربوط به حافظه، اختلال در درک و یادگیری و اجرای قوانین اجتماعی، اختلال در مهارتهای حل مساله و تاخیر در تکامل رفتارهای تطابقی همچون خودمراقبتی است. کودکان مبتلا به ناتوانی ذهنی، نسبت به سایر کودکان، سرعت یادگیری کمتری دارند و بیشتر به تکرار نیاز دارند و برای یادگیری مهارتهای مختلف با مشکلات بیشتری مواجه میشوند. بهعنوان مثال، این کودکان برای لباس پوشیدن و غذا خوردن به زمان و نظارت بیشتری نیاز دارند. شدت علایم و نشانگان اختلال ذهنی به میزان نقص در IQ یا هوشبهر بستگی دارد؛ مثلا کودکی که هوشبهر 50-69 دارد، ممکن است تا زمانی که هنوز به مدرسه نرفته، علایمی دال بر این مشکل نشان ندهد. حتی مواقعی هم که اختلالاتی همچون نمرات پایین تحصیلی بروز میکند، باز هم آزمایشات تخصصی لازم است تا بین ناتوانی ذهنی از سایر اختلالات همچون «اختلالات یادگیری» تمایز قایل شویم. این کودکان ناتوانی ذهنی ضعیفی دارند. در عوض کودکانی که هوشبهر 35-49 دارند، در گروه اختلالات ذهنی متوسط قرار میگیرند. نشانگان اختلال ذهنی این کودکان اغلب در همان سال اول زندگیشان مشخص میشود. این کودکان برای زندگی روزانه خویش به نظارت کامل و قابل ملاحظه نیاز مبرم دارند. هرچند یادگیری تحصیلی برایشان بسیار محدود است، میتوانند مهارتهای اولیهای در زمینه بهداشت و مراقبت خویش فراگیرند. از سوی دیگر، دسته سوم کودکانی که ناتوانی ذهنی دارند، خیلی بیشتر به حمایت، مراقبت و نظارت نیاز دارند. در واقع برای انجام دادن فعالیتهای زندگی روزانه به مراقبت تماموقت والدین یا مراقبان خویش نیاز دارند.
علل بروز ناتوانی ذهنی در یکسوم تا یکدوم کودکان ناشناخته است. شایعترین علل بروز ناتوانی ذهنی حین بارداری اختلالاتی همچون سندرم داون هستند که به نقصهای کروموزومی یا اختلالات ژنتیک مربوطند. اما بهطور کلی علل اصلی بروز ناتوانی ذهنی کودکان شامل مواردی از این قبیل است: اختلالات ژنتیکی؛ مشکلات دوران بارداری همچون ابتلای مادر به سرخک؛ مشکلات حین تولد مانند نرسیدن اکسیژن کافی به نوزاد حین تولد در اثر زایمان سخت، گیرکردن بند ناف دور گردن، آسیبهای فیزیکی به سر در اثر زمین خوردن نوزاد یا استفاده از وسایلی برای تسهیل زایمان؛ ابتلا به بیماریهای خاص مانند سیاهسرفه، سرخک و مننژیت چنانچه در درمان آنها تاخیر وجود داشته باشد یا درمان ناقص صورت گیرد؛ فقدان یا نقص دریافت کافی ید که حداقل دو میلیون نفر را در سراسر جهان بهلحاظ سلامتی متاثر کرده است؛ و سو تغذیه که بر اثر عواملی همچون قحطی و فقر رخ میدهد.
با توجه به این که اختلال یادشده ناتوانی محسوب میشود و نه بیماری، مدیریت آن هم، در مقایسه با مدیریت و کنترل بیماریها، رویکردهای متفاوتی طلب میکند. امروزه در سراسر جهان مراکز مختلفی وجود دارد که به ارایه خدمات مراقبتی و آموزشی به این کودکان میپردازند. بهطور کلی مدیریت این اختلال چهار هدف عمده را دنبال میکند: درمانهای روانشناختی[4]، درمانهای رفتاری[5]، درمانهای شناخت-رفتاری[6] و راهبردهای خانوادهمحور[7]. معمولا مداخلات روانشناسانه باید قبل یا طی مرحله پیشدبستانی انجام شود. در جریان این درمانها توانمندیها و ناتواناییهای کودک شناسایی میشود و برنامههایی برای ارتقای تواناییها تنظیم میشود. آموزش و حمایت خانوادهها بیشک از مهمترین کلیدهای دستیابی به موفقیتهای مراقبتی در این حوزه است.
منابع:
- Wilmshurst, Linda (2012). “general+learning+disability”Clinical and Educational Child Psychology an Ecological-Transactional Approach to Understanding Child Problems and Interventions. Hoboken: Wiley. p. 168. ISBN 9781118439982.
- Tidy, Colin (25 January 2013). “General Learning Disability”.co.uk. The term general learning disability has now been recommended in the UK to replace terms such as mental handicap or mental retardation.
- “Rosa’s Law” (PDF). Washington, D.C. : U.S. G.P.O. 2010. Retrieved 13 September 2013.
- Ansberry, Clare (20 November 2010). “Erasing a Hurtful Label From the Books”. New York: Wall Street Journal. Retrieved4 December 2010. Decades-long quest by disabilities advocates finally persuades state, federal governments to end official use of ‘retarded’
- Cummings, Nicholas A.; Rogers H. Wright (2005). “Chapter 1, Psychology’s surrender to political correctness”. Destructive trends in mental health: the well-intentioned path to harm. New York: Routledge. ISBN 0-415-95086-4.
- Daily DK, Ardinger HH, Holmes GE (February 2000). “Identification and evaluation of mental retardation”. Am Fam Physician61 (4): 1059–67, 1070.PMID 10706158.
- McNeil, Donald G., Jr. (2006-12-16). “In Raising the World’s I.Q., the Secret’s in the Salt”. The New York Times. Retrieved 2009-07-21.
- Wines, Michael (2006-12-28). “Malnutrition Is Cheating Its Survivors, and Africa’s Future”. The New York Times. Retrieved 2009-07-21.
[1] Intellectual disability
[2] mental retardation
[3] . Down syndrome and Fragile X syndrome
[4] psychosocial treatments
[5] behavioral treatments
[6] cognitive-behavioral treatments
[7] family-oriented strategies