داستان اسپرگرها در اینترنت
مانیا عالهپور، بهاره رجبی//
هر کدام از ما اینترنت را بهعنوان بستری برای ارتباطات فردی و گروهی بهگونهای خاص درک میکنیم. قطعا تکنولوژیهای ارتباطی موبایلی و غیرموبایلی اتفاقی بزرگ در تاریخ ارتباطاتاند. در این میان اسپرگرها، بهعنوان کسانی که در مهارتهای ارتباطی غیرکلامی ضعیفاند، بهگونهای خاصتر با اینترنت مواجه میشوند و تاثیری که بر زندگیشان میگذارد متفاوتتر است. این نتیجه را وقتی گرفتیم که در خصوص چگونگی استفاده اسپرگرهای نوجوان از اینترنت پژوهشی علمی انجام دادیم. برای اینکه به این پرسش پاسخ دهیم که اینترنت چه تاثیری ممکن است بر زندگی ارتباطی نوجوانان اسپرگر داشته باشد، با گشتن در کلینیکها، انجمنهای اوتیسم و شبکههای اجتماعی مجازی 13 نوجوان اسپرگر پسر یافتیم و با آنها مصاحبههای عمیق شخصی درباره چرایی استفاده از اینترنت و تاثیرات آن در زندگیشان انجام دادیم (پسران 4 برابر بیش از دختران با اختلال اوتیسم به دنیا میآیند و در این میان از هر 10 نفر با اختلال اسپرگر تنها 1 نفر دختر است؛ یعنی احتمال اینکه دختری با اختلال اسپرگر به دنیا بیاید بسیار ناچیز است. به همین دلیل نتوانستیم دختری با اختلال اسپرگر پیدا کنیم).
مصاحبه با نوجوانان اسپرگر بیش از سه ماه طول کشید تا توانستیم داستان مواجهه آنها را با اینترنت دریابیم. سن این نوجوانان بین 12 تا 18 سال بود. با پرسش از آنها در خصوص استفادههایی که از اینترنت میکنند و پاسخهایشان، آنها را به دو گروه 12 تا 15 سال و 15 تا 18 سال بر اساس نوع فعالیتهایشان در اینترنت تقسیم کردیم. نوجوانان 12 تا 15 سال عموما از اینترنت برای سرگرمی و جستوجوی اطلاعات استفاده میکردند. آنها از قابلیت ارتباطی اینترنت بهندرت بهره میبردند و با نرمافزارهای ارتباطی چون وایبر و واتساپ تنها با یک یا دو نفر از دوستان یا بستگانشان ارتباط داشتند. در واقع این گروه به اقتضای سنشان و حمایتی که از طرف خانواده داشتند، به برقراری ارتباط با دیگران نیازی پیدا نمیکردند.
اما نوجوانان بزرگتر علاوه بر استفاده از اینترنت برای سرگرمی، دانلود فیلم، بازی و جستوجوی اطلاعات، از امکان ارتباطی اینترنت نیز بهشکل گستردهای استفاده میکردند. همه آنها حداقل در یکی از شبکههای اجتماعی اینترنتی حساب کاربری داشتند و آنجا مینوشتند. در واقع ارتباطات مجازی آنها بسیار موفق بود و دوستان بسیاری در فضای مجازی داشتند. اما نکته مهم داستان در پیوند زندگی آنلاین و آفلاین این نوجوانان بود. آنها در زندگی واقعی تنها بودند، چرا که در مهارتهای ارتباطی ضعف داشتند. فربد، که 18 سال داشت، میگفت: «وقتی کمسنتر بودم، فیسبوک برایم فقط یک سرگرمی بود؛ چیزی که دوست داشتم کار کردن را با آن یاد بگیرم. اما هر چقدر بزرگتر شدم، نیاز بیشتری به ارتباط برقرار کردن با دیگران و به اشتراک گذاشتن ایدههایم پیدا کردم.» آنها بهطور همزمان، به دلیل احساس نیاز، وارد فضای مجازی و واقعی میشوند، اما، برخلاف موفقیت در فضای مجازی، نمیتوانند در فضای واقعی دوستیهایی پایدار داشته باشند: «آدمها در دنیای واقعی تمایلی برای ارتباط با من ندارند، چراکه من مانند آنها رفتار نمیکنم. اما در فیسبوک و وبلاگم افراد بسیار زیادی هستند که پستهای مرا میخوانند و بسیار مشتاقاند که مرا ملاقات کنند.» این را سامان 18 ساله میگفت. مهدی ادامه داستان را اینگونه روایت میکند: «بعد از اینکه دوستان مجازیام مرا ملاقات میکنند، بسیار تعجب میکنند فردی که آن نوشتههای جالب را مینویسد واقعا منم. آنها بعد از مدتی، علاقه به ارتباط با مرا از دست میدهند و دیگر تمایلی ندارند با من ارتباط داشته باشند.»
در واقع آنها در فضای بیرون از اینترنت از نظر ارتباطی ناموفق بودند. این اتفاقات باعث میشد نوجوانان اسپرگر این پژوهش کاملا فضای مجازی را به فضای واقعی ترجیح دهند؛ چیزی که ممکن بود رفتارشان را اوتیستیکتر کند، یعنی در مهارت ارتباطات غیرکلامی ضعیفتر میشدند. علت این اتفاق اینترنت نبود و نباید بهسرعت سراغ تحلیلهای سطحی رفت. وقتی از فربد پرسیدم: «اگر اینترنت نبود، چه کار میکردی؟»، او پاسخ داد: «قطعا افسرده میشدم.» آنچه باعث جدایی آنها از فضای واقعی میشد عدم شناخت افراد جامعه از این افراد و در نتیجه درک نشدن آنها از جانب دیگران بود. معمولا کسانی که اسپرگر هستند بهآسانی قابل شناسایی نیستند و در نتیجه ممکن است دیگران در موردشان بهعنوان افرادی بیادب و گستاخ قضاوت کنند. به همین دلیل تمایلی به ارتباط با آنها ندارند.
اقدامی که در وهله اول برای پیشگیری از انزاوی این افراد باید انجام شود اطلاعرسانی در خصوص انواع اختلالها میان افراد جامعهآو است، چرا که در صورت شناخته شدن این نوع اختلالها، قطعا سطح سازگاری افراد جامعه با آنها بالاتر میرود. از طرف دیگر، افزایش سطح آستانه تحمل و سازگاری برای افراد مختلف جامعه ضروری است. ساختار مغزی افراد طیف اوتیسم با دیگر افراد متفاوت است؛ بنابراین طبیعی است که رفتاری متفاوت داشته باشند. نکته بزرگتری که ما از این پژوهش درک کردیم این بود که ممکن است خیلی از تفاوتها در ساختار مغزی افراد مختلف وجود داشته باشد که هنوز شناخته نشدهاند؛ بنابراین بزرگترین کاری که میتوان برای پیشگیری از انزوای افراد جامعه و تنهایی آنها انجام داد سازگاری و مهربانی بیشتر است؛ چه برای آنها که اختلالشان را میشناسیم و چه برای آنها که نمیشناسیم.
***
مانیا عالهپور، دانشجوی دکترای علوم ارتباطات است و بهاره رجبی، کارشناس ارشد روانشناسی آموزشی.