برای پاسخ به رفتار کودکان باید به علت آن اندیشید
هدف از این یادداشت، نقد نوشته «آشنایی کودکان با انوع مغالطه – مغالطه بزرگنمایی» نوشته خانم سحر سلطانی از نقطهنظر روانشناسی است. این نوشته سعی میکرد بگوید بزرگنمایی کودکان یک خطای رفتاری است که باید با آن، با شیوههایی که نویسنده پیشنهاد داده، مقابله شود.
اولین اشکالی که بر این نوشته وارد میدانم این است که در آن مشخص نشده بود این خطای رفتاری و شیوههای مقابله با آن برای چه گروه سنی مطرح شدهاند. از نظر روانشناسی بزرگنمایی کردن کودک ۴ ساله و کودک ۹ ساله و نوجوان ۱۲ ساله دلایل و خاستگاههای یکسانی ندارد و در نتیجه راهحلهای بهکار گرفتهشده برای همه این کودکان در سنین متفاوت نمیتواند یکسان باشد.
برای مثال، کودک ۴ ساله ممکن است وقتی احساس میکند والدین نیازش را به تایید یا توجه برآورده نمیکنند، وقتی زمین میافتد در نشان دادن میزان درد بزرگنمایی کند. در این سن بزرگنمایی بهصورت کاملا ناخودآگاه اتفاق میافتد و کودک بدون آگاهی این کار را میکند؛ درحالیکه بزرگنمایی نوجوان ۱۲ ساله، بنا به سنش، ممکن است بهدلیل تلاشش برای پیدا کردن جایگاهش و بهدست آوردن اختیار و اقتدار بیشتر باشد.
اشکال دومی که بر این نوشته وارد میدانم این است که تمام راهحلهای پیشنهادی برای حل این این نوع رفتار برخوردهایی مقابلهای و واکنشیاند. مثلا در مثال کودکی که میگوید «از بس کار خونه کردهم، خستهم»، نگارنده پیشنهاد میدهد از کودک بخواهید لیست کارهایی را که کرده است تهیه کند و نشان بدهد. اولین پیغامی که این پیشنهاد به کودک میرساند این است که «من به حرفت اعتماد ندارم و باید حرفت رو اثبات کنی.» سپس والدین یا مراقب قرار است از طریق این لیست به کودک نشان دهند که کارهایی بهمراتب کمتر از این انجام داده که خسته باشد و بنابراین نباید ابراز خستگی یا اعتراض کند. این برخورد یعنی مقابله مستقیم با رفتار کودک.
اما راهحل بهتر چیست؟ ابتدا باید سعی کنیم نیاز و دلیلی را ببینیم که پشت این اغراق وجود دارد. این رفتار ممکن است از نیاز کودک به استراحت یا حوصله نداشتن برای انجام دادن تکالیف ناشی شده باشد، ممکن است از نیاز کودک به توجه به ارزش کاری که کرده ناشی باشد یا ممکن است رفتاری اکتسابی ناشی از عادت باشد. اگر کودک به استراحت نیاز دارد یا حوصله انجام دادن کارش را فعلا ندارد، باید سعی کرد خواستهاش را درک کرد و در عین حال، برای اطمینان از اینکه تکالیفش انجام میشود، برای کارش برنامه ریخت. مثلا به کودک پیشنهاد نیم ساعت استراحت یا خوردن خوراکیای که دوست دارد یا کتاب خواندن داد و از او خواست بین این گزینهها یکی را انتخاب کند و بعد از او سوال کرد که آیا دوست دارد تکالیفش را بعد از استراحت/خوردن خوراکی موردعلاقه/ کتاب خواندن انجام دهد یا قبلش. با این کار کودک هم حق انتخاب داشته، هم به خواستهاش رسیده، هم نیازش از طرف پدر یا مادر درک شده و در زمانی که خسته بوده یا حوصله نداشته، تکالیفش را انجام نداده. به این صورت با کمی تاخیر تکالیفش را انجام میدهد و در عین حال هیچ پیامی ناشی از بیاعتمادی خانواده نسبت به خودش دریافت نکرده است. اگر دلیل بزرگنمایی نیاز کودک به تایید و تمجید از کارهایی باشد که کرده، طبعا بهترین کار این است که وقتی صرف شود که کودک خودش، آنگونه که دوست دارد، کارهایی را که کرده برای مراقب یا والدین تعریف کند، والدین یا مراقب ارزش کارهایی را که کرده به او یادآوری کنند و بابتش از او قدردانی کافی شود تا نیاز کودک به شنیدن تمجید و قدردانی برطرف شود.
اما اگر این رفتار یک رفتار اکتسابی باشد که کودک از پدر و مادر یا مراقب یاد گرفته، راهحل خیلی ساده نیست و مستلزم تغییر اساسی در رفتار کسانی است که کودک با مشاهده آنها این رفتار را یاد گرفته است. بنابراین برای حل مشکل بزرگنمایی کودک رفتار والدین یا مراقبش باید اصلاح شود.
اشکال سومی که به راهحلها وارد بود تشویق والدین به مقابله با کودک از راه عدم صداقت است. در مثالی عنوان شده که ممکن است کودک بخواهد برای پیشرفت در ورزش، بهجای تمرین بیشتر، لوازم ورزشی خاصی طلب کند که فکر میکند با آنها ورزشکار بهتری میشود. نویسنده پیشنهاد داده است که در این باره پدر و مادر یا مراقب میتوانند با فوتوشاپ عکس خود با ورزشکارها را بسازند تا به کودک القا شود که آنها خودشان بدون وسایل خاص ورزشکاری قابلاند و بنابراین کودک نیز بدون نیاز به وسیلهای خاص میتواند ورزشکاری قابل شود. فراموش نکنیم کودکان با مشاهده والدین یا مراقب رفتارهای اکتسابی را میآموزند و طبعا این عدم صداقت را نیز ممکن است بهمرور بیاموزد.
در انتها یادآوردی میکنم که برای پاسخ به هر رفتار کودک و نوجوان ابتدا باید به نیاز و دلیلی که پشت آن رفتار وجود دارد اندیشید و سپس، با دانستن این نیازها، پاسخ والدین در راستای رفع این نیازها باشد.
…………………………
شادی رامز