ناتوانی، معلولیت یا اختلال
بین مردم جامعه معمولا کلمات اختلال (impairment)، ناتوانی (disability) و معلولیت (handicap) بهجای هم بهکار برده میشوند. رایجترین تعریف برای طبقهبندی این سه واژه را سازمان جهانی سلامت (WHO) ارایه کرده است که ترجمهشان به فارسی چندان گویا نیست. درادامه، با توجه به این تعاریف، همراه با مثالهایی به بررسی تفاوت این سه واژه میپردازیم.
پسری 4ساله مبتلا به فلج مغزی را تصور کنید. این کودک دچار نوعی فلج مغزی است که در آن پاهای فرد سفت و اسپاستیک میشود و بهسختی حرکت داده میشود، بهطوری که توانایی ایستادن و راه رفتن را از او میگیرد.
اختلال (impairment): مشکل در ساختار یا ارگان بدن را اختلال مینامیم. در این کودک ناتوانی (inability) در حرکت دادن پاها و تحمل وزن روی آنها یک نوع اختلال است. بدون وسایل کمکی یا جراحی ممکن است سطح اختلال این کودک افزایش پیدا کند.
ناتوانی (disability): محدودیت انجام دادن فعالیت عملکردی را ناتوانی مینامند. در این کودک عدم توانایی در راه رفتن ناتوانی است.
معلولیت (handicap): اگر این کودک نتواند نقشش را در جامعه همسالان خودش ایفا کند، بهعبارتی در انجام دادن تمام يا قسمتي از فعاليتهاي عادي زندگي فردي يا اجتماعياش ناتوان باشد، معلول نامیده میشود. سطح معلولیت این کودک ممکن است بهمرور زمان با فیزیوتراپی و استفاده از وسایل کمکی مناسب بهبود پیدا کند. بهعنوان مثال اگر به این کودک استفاده از واکر آموزش داده شود، سطح معلولیتش بهبود پیدا میکند. بهعبارت دیگر «معلولیت» قابل جبران است، اما «ناتوانی» در فرد وجود دارد و معمولا تا آخر عمر همراه اوست.
بحث درباره معلول بودن یا نبودن و میزان معلولیت فرد تا حد بسیاری به شرایطی بستگی دارد که فرد در آن زندگی میکند. برای مثال در بعضی موارد فردی که بهتنهایی و بدون وابستگی به دیگری، بهکمک وسیله کمکی خود مثل صندلی چرخدار، قادر است فعالیتهای روزمره را مانند انسانی عادی انجام دهد، بهدلیل وجود موانعی که در راه با آن مواجه میشود، همچنان معلول باقی میماند؛ همچنین فردی که توانایی استفاده از وسیله کمکی بهمنظور راه رفتن را دارد، اما بهدلیل ترس از پذیرفته نشدن در جامعه، خانهنشینی و انزوا را انتخاب میکند.
دختربچهای را درنظر بگیرید که دچار دیسلکسی است (در این بیماری فرد قادر به خواندن متون نیست) و این مشکل آنقدر شدید است که هنوز روش موثری برای درمان کودک پیدا نشده.
اینکه این کودک نمیتواند از روی متون بخواند ناتوانی اوست. درصورتیکه روشی برای آموزش خواندن به این کودک پیدا نشود، ممکن است سالهای متمادی در یک کلاس باقی بماند. در واقع این دختربچه در مقایسه با دیگر کودکان مدرسه معلولیت دارد، اما میتواند از معلولیت خود بکاهد؛ مثلا با استفاده از کتابهای صوتی یا ظبط کردن بهجای نوشتن. در واقع با اینکه هنوز ناتوانی شدید دارد -هنوز هم نمیتواند بخواند- میزان معلولیتش کاهش یافته است.
ترنس پارکین، ورزشکار ناشنوا، دارنده مدال نقره شنای المپیک است. آیا این فرد ناتوان (disable) است؟ بله. ناشنوایی ناتوانیست. آیا این فرد معلول است؟ تا زمانی که بهجای استفاده از زنگ شروع مسابقه، از سیگنالهای نوری استفاده شود، خیر. اگر کمیته المپیک با استفاده از این نوع چراغها برای شروع مسابقه مخالفت میکرد، این ورزشکار معلول بود و نمیتوانست در مسابقات شرکت کند. در واقع، همانطور که پیش از این اشاره شد، معلول بودن یا نبودن فرد تا حد بسیاری به محیط زندگیاش بستگی دارد.
با وجود تمام این توضیحات افراد دارای ناتوانی، بهدلیل بار معنایی منفیای که کلمه «معلولیت» بههمراه دارد، بیشتر تمایل دارند از واژه «ناتوانی» بهجای «معلولیت» استفاده کنند. از نظر آنها «ناتوانی» جبرانشدنی است و فقط به فردی معلول اطلاق میشود که بهدلیل ناتوانیاش با هیچگونه وسیله کمکی نتواند فعالیتها و وظایفش را انجام دهد.
…………………………….
سحر بزمآرا (فیزیوتراپیست)