“مقررات”، کتابی برای دوست داشتن اوتیسمیها
رمان مقررات نوشته سینتیا لرد را نشر افق برای نوجوانان منتشر کرده و در آخرین فهرست شورای کتاب کودک در بخش داستان-ترجمه برگزیده شده است. خانم کیوان عبیدی آشتیانی، مترجم کتاب، برای دریافت جایزه خود در مراسم سالگرد تاسیس شورای کتاب کودک (حسینیه ارشاد تهران – ۶ اسفند ۱۳۹۳) متنی را آماده کرده بود که خواهرزادهاش بهنمایندگی از وی آن را خواند. این متن گویا را با هم میخوانیم:
ژاله فروهر، دوست نازنین شوراییام، پرسیده بود: «چطور شد کتاب مقررات را انتخاب کردی؟» جوابش یک آدرس سرراست است: خیابان انقلاب، خیابان وحید نظری، پلاک ۶۹ [آدرس شورای کتاب کودک- توضیح الفبا]… ساختمانی که فقط سنگ و آهن و آجر و یک واحد خانواده نیست.
آشنایی با بیماری اوتیسم با فیلم مرد بارانی شروع شد که تا مدتها ذهنم را مشغول کرده بود و بعد از آن، یکی از کتابهای محبوبم یعنی ماجرای عجیب سگی در نیمهشب که بیشتر از مدتها ذهنم را مشغول کرد، چون هم یک داستان ناب بود و هم نگاهی داشت به آدم کوچولویی با یک بیماری با عنوان اوتیسم… و بعد، کتاب مقررات… در زندگینامه خانم سینتیا لرد، نویسنده کتاب، خوانده بودم که دو فرزند دارد، یک دختر و یک پسر و اینکه پسرش بیماری اوتیسم دارد. خانم لرد در مصاحبهای گفته است که شخصیت دیوید الهامگرفته از پسر خودش بوده و شخصیت کاترین مخلوطی از شخصیت خودش و دخترش است. ایده نوشتن داستان بهگفته خانم لرد از آنجا میآید که روزی دخترش سوال میکند: «مامان! چرا در هیچ کتاب یا فیلمی خانوادهای مثل خانواده ما پیدا نمیشود؟» و اینطور میشود که خانم لرد با الهام از زندگی واقعی خودش داستان مقررات را مینویسد. خانم لرد فرزندی اوتیسمی دارد و خوب میداند که خیلیها نمیدانند نباید از داشتن فرزند، خواهر یا برادر اوتیسمی شرمنده باشند و داستان مقررات فقط همین است، اینکه هیچ معلولیتی نباید مانع هیچ ارتباطی شود و اینکه هیچ معلولیتی نباید باعث سرافکندگی باشد و اینکه بدانیم با هر معلولیتی، بزرگ یا کوچک، چطور برخورد کنیم. کاترین یاد میگیرد چطور با برادرش کنار بیاید و به مخاطب میگوید که دیگر از داشتن برادری با بیماری اوتیسم خجالت نمیکشد. من مطمئنم ما آدمبزرگها هم مثل کاترین خیلی چیزها را نمیدانیم…
خاطرات مثل آفتاب هستند، آدم را گرم نگه میدارند و من الآن که مشغول نوشتن این متن هستم در سرمای 32- درجه تورنتو با خاطرات شورای کتاب کودک خودم را گرم نگه میدارم.
کیوان عبیدی آشتیانی