الفبایی دوباره
ف مثل فردا
ک مثل کودک
ر مثل راه نو
الفبا آمد این بار لیلی کنان، دست در دست دوستانی که خبرها در خورجین دارند از کودکان و کودکی؛ برای دوستداران راه تازه و نسل نو ایران.
سحر سلطانی هم یکی از شماست، در همین شهر بزرگ از پشت پنجره آشپزخانه سرک میکشد و دخترهای دبستان همسایه را که پر از شادی و شور زندگی آواز میخوانند میبیند و دلش غنج میرود از دیدن و شنیدن هیاهوی کودکی.
در دهه سی زندگی همچنان دانشجوست، فلسفه میخواند، هرچند خیلی فلسفه نمیداند. حوزه تخصصی کار و شغلش هم نویسندگی داستان و رمان فلسفی است و تسهیلگر برنامه فلسفه برای کودکان.
گاهی قلمی میزند در روزنامه و ماهنامهای و سایتی. از پرورش مفاهیم و مهارتهای اساسی و بنیادی در کودکان تا قبل از دوازده سالگی میگوید. از مهدکودکها، از دبستانها، از موسسات آموزشی، فرهنگسراها، دانشگاهها خبرهایی میآورد که به کار بچهها بیاید.
گاهی درگوشیهایی میگوید که بیشتر برای مامانها و باباهاست و گاهی بازیها و مسابقههایی راه میاندازد و کارتونی و انیمیشنی معرفی میکند.
مهمترین شعارش این است که کودک فیلسوف به دنیا میآید بگذاریم فیلسوف بماند، بپرسد و حیرت کند. بالهای پریدنش را قیچی نکنیم و سقف آرزوها و اکتشافاتش را به قدر بضاعت و دانستههایمان از دنیا فرونکاهیم. بدانیم زمانی بهترین روش پرورشی را در پیش گرفتهایم که کودکمان از ما بهتر باشد، با ما فرق داشته باشد و خودش باشد.
فکر کنیم برای ثانیه ثانیه مواجه شدن با دنیای کودکان، اسباببازیها را شریک تنهایی آنها نکنیم و برای انرژی و هزینههایی که صرف او میکنیم طلبی نداشته باشیم.
دنیا با سرعتی سرسامآور در حال تغییر است، آنقدر شتاب تغییرات غیر قابل پیشبینی است که گاهی فقط میتوانیم پاهایمان را سفت روی نقطهای که ایستادهایم نگه داشته و مراقب باشیم سرگیجه نگیریم از این سونامی اطلاعات.
شاید اگر دستهایمان را به هم بدهیم و تجارب زیستهمان را با هم به اشتراک بگذاریم بتوان به سلامت برون کشید از این ورطه رخت خویش.
به امید روزهای سبز و نو
سحر سلطانی