ناجیه ورشقا: دختری مجروح که سمبل جنگ غزه شد

ناجیه ورشقا، دختر ۹ ساله، به همراه مادرش مجدلن و برادر ۵ سالهاش علی، در گاراژ ساختمانی ۳ طبقه زندگی میکند؛ گاراژی که حدود ۵۰ متر است و با چند تشک و پتو به خانهای برای آنها تبدیل شده است.
خانه خودشان در بمباران غزه از بین رفت. مدتی در خانه دایی بودند و اکنون در این گاراژ تاریک و سرد و غیر بهداشتیاند. هرچند درآمدی ندارند، باید ماهی ۳۰۰ شکل (معادل ۵۰ یورو) برایش اجاره بدهند.
ماه اوت ناجیه نماد جنگ غزه شد؛ عکسی از این دختر، که داشت صورتش را از خون پاک میکرد، همهجا منتشر شد. این عکس را خلیل حمرا، عکاس اسوشیتد پرس، گرفته بود و بعد از این که در صفحه اول گاردین چاپ شد، در سراسر شبکههای اجتماعی پخش شد.
در زمان جنگ ناجیه و خانوادهاش آپارتمانشان در بیت لحیا را ترک کردند و به پناهگاه سازمان ملل رفتند که مدرسهای در شمال غزه بود. ۳۳۰۰ نفر در این مدرسه بودند. ناجیه و خانوادهاش به همراه ۷ خانواده دیگر در کلاسی از این مدرسه خواب بودند که ساعت ۴:۳۰ صبح موشکی به مدرسه اصابت کرد. یک نفر کشته شد و بیش از ۱۰۰ نفر، از جمله ناجیه و علی و مادرشان، زخمی شدند.
این روزها ناجیه نماد چیز دیگری نیز است. در نوار غزه، که ۱۰۰ هزار نفر همچنان بیخانماناند، ناجیه و خانوادهاش استعاره از جهنمیاند که بسیاری از فلسطینیان پس از جنگ غزه ناچارند تحملش کنند. ناجیه فقط نمایانگر کودکی نیست که جنگ را تجربه کرده، بلکه کودکی است که ناچار است در شرایط بهبودنیافته بعد از جنگ نیز زندگی کند.
دخترک کمی کمتر از دفعه قبل که گاردین او را دیده خجالت میکشد و خودش را عقب میکشد. دفعه قبل بهشدت روانگسیخته بود و حتی در اوج گرمای اوت خودش را در پتو میپیچید. حالا بعد از ۵ ماه بهتر حرف میزند و حتی گاهی لبخند میزند، اما اختلال استرسی پس از حادثه همچنان برای او زنده است.
ناجیه میگوید: «خوبم، اما هنوز خواب روزهای جنگ رو میبینم.» این صدای کودکان بیشماری است که در این رویداد پر از خشونت گرفتار بودند. 9 روز بعد از حمله، او به گاردین از آنچه رخ داده بود گفته بود: «ما کف کلاس شماره یک خوابیده بودیم. بعد صدای انفجار بزرگی اومد. مادرم بغلمون کرد. بعد یه موشک به ساختمونمون خورد و من جیع زدم و گریه گردم.»
حالا بزرگترین کابوسش لحظه حمله است و بیدار شدن از خواب در دنیایی از دود و آتش: «لحظهای رو که موشک به مدرسه خورد خواب میبینم. تو خواب میبینم که سقف کلاس رومون خراب میشه. بیشتر شبا این خواب رو میبینم.»
هنوز ترکشی در پای ناجیه است -مثل بیشتر مجروحان دیگر فلسطینی- که هنوز نتوانستهاند خارجش کنند، چون سیستم بهداشتی غزه هنوز نتوانسته از پس جنگ قد راست کند و به جراحات کوچکتر بپردازد.
در هوای سرد و نمناک زمستان ترکش اذیتش میکند. مادرش میگوید: «کاش میتونستیم درمانش کنیم. درد خودم هم این روزها شدیدتر شده. دکترا گفتهن نمیتونن کاری کنن.»
با این حال مادر بیشتر نگران آثار روانی این ماجرا برای کودکانش است: «ناجیه هنوز شبا نمیتونه مثل دوره قبل جنگ راحت بخوابه. اصرار میکنه دایم کنار من بخوابه. با هر صدایی از محیط اطراف برآشفته میشه. یه شب که هواپیماهای اسراییلی پرواز داشتند، دچار اضطراب شدید شده بود و اصرار کرد بریم خونه همسایه و تنها نمونیم و تا وقتی هم این کار رو نکردیم، آروم نگرفت.»
آنچه مجدلن میگوید برای والدین غزه ماجرایی آشناست. نظرسنجیای که سازمان ملل پس از جنگ در غزه انجام داد نشان میدهد اختلال استرسی بعد از حادثه، شبادراری، پرخاشگری، اضطراب و کابوس بخشی دایمی از زندگی این کودکان شده است.
برای ناجیه خبر خوب بازگشت به مدرسه بود. از آموختن و بودن با دوستانش لذت میبرد. مدرسه برایش امید به آینده ایجاد میکند: «معلمای مدرسه خیلی خوبن و باهام خیلی خوب برخورد میکنن. من عاشق مدرسهم. دلم میخواد درسم رو تموم کنم و برم دانشگاه.»
پدرش بهعلت کلاهبرداری در زندان است و برای مادرش، با دو کودک زیر ده سال، خیلی سخت است که کار کند؛ مخصوصا که خودش هنوز درگیر جراحات وارده به سر و چشم و پشتش است.
بدون درآمد، خانواده به کمکهای گاهبهگاه همسایه و فامیل و بستههای غذایی گاهبهگاه سازمان ملل وابسته است. مجدلین میگوید: «خونوادهم فقیره، اما مادرم بهم کمی پول میده که بتونم هزینهها رو بپردازم. چیز زیادی نمیخوام، ولی نیاز دارم که زندگیای شبیه زندگی بقیه داشته باشم… نمیدونم چی کار باید بکنم.»
(Visited 114 times, 1 visits today)