فریدون عموزاده خلیلی با تأکید بر ضعف شخصیت‌پردازی در ادبیات کودک و نوجوان ایران، از «مجید» به عنوان شخصیت‌ به‌یادماندنی این ادبیات یاد کرد.

نویسنده کتاب «فرهنگ توصیفی شخصیت‌های داستانی نوجوان» در گفت‌وگو با خبرنگار ادبیات ایسنا درباره ضعف ادبیات کودک و نوجوان ایران در شخصیت‌سازی برای بچه‌ها، در حالی‌که این ادبیات در دنیا بر پایه همین موضوع رونق دارد، گفت: سال‌ها پیش زمانی که مجموعه دوجلدی «فرهنگ توصیفی شخصیت‌های داستانی نوجوان» را می‌نوشتم به شدت به مرارت افتادم چون پیدا کردن شخصیت‌هایی در حوزه ادبیات کودک و نوجوان ما به عنوان شخصیت مورد علاقه و دوست‌داشتنی بچه‌ها خیلی سخت بود. «مجید» هوشنگ مرادی کرمانی تنها شخصیتی بود که بچه‌ها می‌شناختند؛ در حالی‌که شخصیت‌های خارجی به وفور وجود داشتند.

او افزود: مدل کار اولیه ما این بود که همه شخصیت‌های دوست‌داشتنی نوجوان داستان‌های جهان را لیست کرده و بعد از گذر از یک صافی، بخشی از آن‌ها را حذف کردیم و به طبقه‌بندی آن‌ها پرداختیم. آن‌هایی که به عرصه هنرهای دیگر رسیدند، آن‌هایی که وارد زندگی اجتماعی ما شدند و مثلا عکس‌شان روی لوازم‌التحریر بچه‌هاست، آن‌هایی که عرصه‌های مختلف هنری را پشت سر گذاشته و بیش‌تر نمود داشتند و مثلا به سینما راه یافتند، به تئاتر، هنرهای تجسمی و… و در نهایت از میان لیست انبوهی که در اختیارمان بود تنها به ٤٠ شخصیت ماندگار در حوزه ادبیات کودک و نوجوان دنیا رسیدیم.

نویسنده «کتاب کوچک برای داستان‌نویسی» تأکید کرد: به جرأت می‌گویم به جز پنج – شش شخصیت ایرانی که آن‌ها هم با ارفاق وارد آن لیست شدند، امروز تنها نام «مجید» در ذهن منِ پژوهشگر مانده است. متأسفانه ضعف آفرینش شخصیت در حوزه ادبیات کودک و نوجوان ما وجود داشته و دارد. اگرچه در سال‌های اخیر وضعیت بهتر شده است و نویسندگان به این رسیده‌اند که آن‌چه باعث ماندگاری اثر آن‌ها می‌شود شخصیت‌پردازی موفق آن‌هاست.

عموزاده خلیلی تصریح کرد:‌ هر شخصیت برای آن‌که بتواند در اثری ماندگار شود باید از لایه‌های عمیق درون نویسنده به سطح خودآگاهش بیاید و تازه آن‌جا باید بتواند آن‌چه را در ذهن نویسنده نقش بسته، در ذهن مخاطب منقوش کند. حادثه‌سازی مقوله راحتی است ولی ساختن شخصیت توانایی ویژه‌ای می‌طلبد. یک نویسنده باید تجربه عمیق و درازمدت و قوت فراوان در تصویر کردن آن‌چه طی سالیان متمادی در وجودش ته‌نشین شده، داشته باشد تا بتواند در قالب اثری در ذهن مخاطب اثر بگذارد و این کاری است مشقت‌بار.

پدیدآورنده کتاب «دو خرمای نارس» در ادامه گفت: تازه وقتی نویسنده توانست این مراحل را طی کند باید از روایتی استفاده کند که این روایت بتواند شخصیت موجود در ذهن او را به ذهن مخاطب منتقل کند. این کار را خیلی از نویسندگان کم‌تر انجام می‌دهند و بیش‌تر به ماجرا می‌پردازند که راحت‌تر است. البته در سال‌های اخیر شخصیت‌هایی ساخته شده‌اند که هم به معنی واقعی شخصیت‌اند و هم اتفاقا دوست‌داشتنی‌.

فریدون عموزاده خلیلی درباره اهمیت شخصیت‌پردازی گفت: اهمیت این مقوله تا جایی است که منِ نویسنده در میان انبوه کتاب‌هایی که خوانده‌ام تنها شخصیت‌های آن‌ها را به خاطر دارم، مثل پسربچه تخسی به اسم «هاکلبری‌ فین» یا بچه دوست‌داشتنی‌ای مثل «شازده کوچولو». این‌ها را ما به یاد می‌آوریم با تمام مؤلفه‌های شخصیتی‌شان؛ نه حوادث‌شان. روند تکاملی ادبیات هم همین مسیر را طی کرده، یعنی از سمت داستانِ حادثه به سمت داستانِ شخصیت‌ سیر می‌کند. همچنین آن‌چه باعث ماندگاری یک اثر در ذهن مخاطب می‌شود شخصیت‌های آن است نه حوادث.

خالق «کلاغ‌های بلوار ساعت» تأکید کرد: ادبیات در روند تکاملی خود از حادثه به شخصیت‌ رسیده است یعنی هرچه کامل‌تر و عمیق‌تر شده شخصیت‌پردازی در روایت جای بیش‌تری گرفته است.

این نویسنده در پایان گفت: ما اگر می‌خواهیم به ماندگاری و جاودانگی ادبیات‌مان فکر کنیم باید به شخصیت‌پردازی بهای بیش‌تری دهیم. «دون کیشوت» سروانتس که اولین رمان به مفهوم امروزی است اگرچه حادثه‌محور است اما آن‌چه در ذهن ما مانده تنها دون کیشوت و خدمتکارش است. به هر حال امید است با حرکتی که به مدد نویسندگان در سال‌های اخیر کلید خورده و جرأت و جسارت و تجربه‌های تازه نویسندگان در زمینه شخصیت‌پردازی‌ به موفقیت بیش‌تری برسیم.

(Visited 76 times, 1 visits today)